خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: در ماههای اخیر و همزمان با تشدید جنگ غزه، کانادا نیز به یکی از صحنههای پررنگ اعتراضات مردمی علیه اقدامات رژیم اشغالگر قدس تبدیل شده است. تظاهرات گسترده در شهرهایی چون سیدنی، ملبورن و بریزبن جریان داشته و دامنه آن از تجمعات دانشجویی تا راهپیماییهای خیابانی چنددههزارنفری گسترش یافته است. این فضای اعتراضی دولت استرالیا را در موقعیتی حساس و پرفشار قرار داده که از یکسو افکار عمومی منتقد سیاستهای تلآویو و از سوی دیگر لابیهای سیاسی و رسانهای که هرگونه تنش اجتماعی را ذیل مفهوم «یهودستیزی» بازتعریف میکنند.
در چنین بستری، اخراج سفیر ایران را میتوان نه صرفاً یک اقدام دیپلماتیک، بلکه تلاشی برای مدیریت بحران داخلی و رفع اتهام از دولت در برابر اتهامات صهیونیستی ارزیابی کرد! دولت آلبانیزی با برجستهسازی نقش «بازیگر خارجی» در حوادث امنیتی اخیر، عملاً کوشیده است تمرکز را از ریشههای اجتماعی و سیاسی نارضایتیها منحرف کند.
همزمان آمار و گزارشها نشان میدهد که اقدامات ضدیهودی، چه واقعی و چه در قالب برداشتهای امنیتی و رسانهای، در فضای داخلی استرالیا افزایش یافته و همین امر دست دولت را برای تفکیک میان اعتراضات سیاسی ضداسرائیلی و جرائم ایدئولوژیک بسته است. نتیجه این وضعیت، شکلگیری سیاستهایی واکنشی و نمادین است که بیش از آنکه مسئله را حل کند، شکافهای اجتماعی و سیاسی موجود را عمیقتر کرده است. بدین ترتیب در ادامه سعی خواهیم کرد به حادثه تیراندازی اخیر در سیدنی و واکنش جمهوری اسلامی ایران در قبال این حادثه بپردازیم.
یکشنبه گذشته در ساحل بوندای سیدنی در حاشیه جشن «حنوکا»، تجمع یهودیان استرالیا به صحنهای هولناک از خشونت تبدیل شد. جایی که دو مهاجم مسلح (پدر ۵۰ ساله و پسر ۲۴ ساله) با گشودن آتش به روی جمعیت، فاجعهای خونین را با ۱۶ کشته و بیش از ۴۰ زخمی رقم زدند. این حمله که توسط پلیس استرالیا «تروریستی» خوانده شده، با مداخله شجاعانه یک شهروند مسلمان به نام «احمد الاحمد» و خلع سلاح یکی از مهاجمان متوقف شد.
نکته مضحک آن است که نتانیاهو این فرد را یک «یهودی» معرفی کرد که جان هزاران نفر را نجات داده است! ابعاد این رخداد با کشته شدن خاخام اسرائیلی و زخمی شدن رئیس شورای یهودیان استرالیا، پیچیدگیهای سیاسی و امنیتی گستردهای پیدا کرده است.
کشف مواد منفجره دستساز و سابقه قانونی سلاحهای پدر مهاجم، نشان از برنامهریزی قبلی دارد، در حالی که انتقادات تند مقامات اسرائیلی از دولت استرالیا مبنی بر نادیده گرفتن هشدارهای یهودستیزی، تنشهای دیپلماتیک را تشدید کرده است. با وجود محکومیت جهانی این رویداد، هنوز انگیزه نهایی در هالهای از ابهام قرار دارد؛ مشخص نیست آیا این حمله با هدف جلوگیری از تظاهرات ضد اسرائیلی و ایجاد حس همدردی طراحی شده، یا اقدامی تلافیجویانه با ماهیت افراطیگری بوده است و یا حتی ریشه در شکافهای درونی و سازماندهیشده جامعه استرالیا دارد که پاسخ به آن نیازمند تکمیل تحقیقات پلیس و کالبدشکافی دقیقتر اطلاعات امنیتی است.
از سویی دیگر در پی وقوع حادثه تیراندازی مرگبار در سیدنی، موضعگیری رسمی تهران با سرعت قابلتوجهی اعلام شد؛ بهگونهای که سخنگوی وزارت امور خارجه بدون ورود به جزئیات روایتهای رسانهای یا ابعاد امنیتی حادثه، اصل حمله و هرگونه اقدام مبتنی بر خشونت علیه جان انسانها را صریحاً رد و محکوم کرد.
این واکنش زودهنگام را میتوان در چارچوب یک رفتار حسابشده دیپلماتیک تحلیل کرد؛ رفتاری که هدف اصلی آن، پیشگیری از شکلگیری فضاسازیهای سیاسی و رسانهای علیه جمهوری اسلامی ایران در محیط ملتهب بینالمللی است. در شرایطی که هر حادثه امنیتی، بهویژه اگر با مؤلفههای مذهبی یا قومی گره بخورد، میتواند به بستری برای اتهامزنیهای شتابزده و سناریوسازیهای هدفمند تبدیل شود، اعلام موضع سریع و شفاف، کارکردی فراتر از همدردی انسانی پیدا میکند.
این اقدام عملاً تلاشی برای بستن مسیر نسبتدادنهای بعدی و خنثیسازی پیشدستانه روایتهایی است که ممکن است در ادامه، ایران را بهطور غیرمستقیم در معرض اتهام یا فشار سیاسی قرار دهند. از این منظر محکومیت فوری حادثه سیدنی نهتنها بیانگر موضع اصولی ایران در مخالفت با تروریسم و کشتار غیرنظامیان است، بلکه نشانهای از درک دقیق دستگاه دیپلماسی از فضای حساس رسانهای و ضرورت مدیریت پیام در مقاطع بحرانآفرین بینالمللی محسوب میشود.
در چنین بزنگاههای مهمی علاوه بر دستگاههای رسمی، رسانهها و چهرههای تاثیرگذار در فضای عمومی نیز باید نسبت به موضعگیریهای مرتبط با موضوع حساس بوده و در این رابطه نهایت دقت را داشته باشند.
بهره سخن
دیرینگونه «هولوکاست» برای مقامات اسرائیلی تبدیل به دستاویزی برای توجیه جنایات جنگی و به دنبال آن «سفید شویی» اقدامات تروریستی رژیم صهیونیستی در پیشگاه دولتهای غربی شده است. این تحریف تاریخی در حالی صورت میگیرد که هیچگاه به روابط «علت و معلولی» در رخدادهایی مانند حادثه سیدنی یا «شارلی ابدو» اشاره نمیشود.
سوال اساسی آن است که چه سلسله اقداماتی سبب خواهد شد تا جمعیت مسلمانان حس انزجار و نفرت نسبت به جمعیت «اسرائیلی» پیدا کرده و به دنبال گرفتن انتقام از آنها باشند. شهید و مفقود شدن ۷۷ هزار انسان بیگناه تنها در باریکه غزه پاسخ مناسبی برای پرسش است.
ماشین جنگی اسرائیل با قتل عام مسلمانان منطقه سعی دارد تا موازنه قوا در منطقه شرق عربی را به نفع خود تغییر دهد، اما به این موضوع اشاره نمیکند که نتیجه طبیعی چنین اقدامات تروریستی ایجاد حس کینه عمیق در میان جمعیت مسلمانان و اقدامات تلافی جویانه خواهد شد. با در نظر گرفتن این نکته، حادثه سیدنی را میتوان رخدادی طبیعی ارزیابی کرد که رژیم صهیونیستی سعی دارد از آن بهره برداری سیاسی کرده و جلوی روندهای کلانی همچون شناسایی دولت فلسطین یا مخالفت با الحاق سرزمینهای فلسطینی را بگیرد.











