عصر ایران ؛ نهال موسوی - در چند روز گذشته مهران مدیری در برنامه امیرحسین قیاسی درباره سریالهای طنز رضا عطاران حرف زد، که حاشیهها و جنجالهایی را هم به همراه داشت.
مدیری صریح اشاره کرد که سریالهای طنز عطاران چرک است و در ادامه گفت: من خیلی دوست دارم شیک باشه، تمیز باشه، تصاویر چیده شده باشه، خوش آب و رنگ باشه، لباسها، صحنه و ... اون (عطاران) نه، اون معتقد است که یک قشر دیگری از جامعه را نشان میدهد و ... اون مدل عطاران سلیقه من نیست.
بعد از این اتفاق در سایت عصر ایران یک نظرسنجی برگزار کردیم و پرسیده شد که: طنز «مهران مدیری» را بیشتر دوست دارید یا طنز «رضا عطاران» را؟ گزینههای پیش رو هم از این قرار بود: گزینه اول: رضا عطاران، گزینه دوم: مهران مدیری و گزینه سوم: هر دو به یک اندازه.
در نهایت بیش از 25 هزار نفر در این نظرسنجی شرکت کرده و جوابها به این ترتیب به دست آمد:
رضا عطاران 48.1 درصد
مهران مدیری 27.5 درصد
هردو به یک اندازه 24.4 درصد

قابل ذکر است که رضا عطاران بعد از سریال بزنگاه در سال 1387 تا به امروز دیگر سریالی نساخته است و فقط 5 سریال در کارنامه خود به عنوان کارگردان دارد، اما مدیری بیش از 20 سریال در کارنامه دارد و آخرین آنها قهوه پدری محصول سال 1403 است و سریال شیش ماهه هم قرار است روز 4 دی ماه از تلویزیون پخش شود.
در این نوشتار سعی بر آن است که این دو ستون اصلی سریالهای طنز ایران را مورد بررسی قرار دهیم:
مهران مدیری و رضا عطاران هر دو نه فقط بازیگر و کارگردان، بلکه خالق یک «جهان طنز» هستند؛ جهانی با منطق، زبان و مخاطب خاص خود. تفاوت آنها تنها در شوخی و خنده نیست، بلکه در نگاه به جامعه، انسان و قدرت ریشه دارد.
سریالهای رضا عطاران (مثل خانهبهدوش، متهم گریخت، بزنگاه، ترش و شیرین) عمیقاً در بطن زندگی روزمرهی طبقهی متوسط و پایین جامعه جریان دارند.
عطاران بهجای نقد مستقیم، «آینه» میسازد؛ جامعه در آن خود را میبیند و میخندد، اما همزمان درد را تشخیص میدهد. او جامعه را همانگونه که هست، با کمترین دستکاری، نشان میدهد.
در سریالهای او خانواده هستهی اصلی جامعه است، بحران اقتصادی عامل اصلی تعارضهاست و فرد در برابر ساختار، اغلب ناتوان است.
عطاران، صدای طبقهی متوسطِ فرودست است، شخصیتهای عطاران اغلب در مرز بقا هستند، امنیت شغلی ندارند، درگیر بدهی، اجاره، مهاجرت و فروپاشی روابط هستند. مخاطب اصلی او همان طبقهای تحت فشار اقتصادی است، به همین دلیل، مخاطب با آثار عطاران همذاتپنداری عمیق دارد.
اما سریالهای مهران مدیری (پاورچین، نقطهچین، شبهای برره، باغ مظفر، قهوه تلخ) بیشتر بر پایهی اغراق، تیپسازی، زبانسازی، ساخت جهان مستقل پیش میروند. او جامعه را بازسازی نمیکند، بلکه آن را کاریکاتور میکند. روابط سلطه را اغراقآمیز نشان میدهد، از تاریخ، استعاره و جهانهای خیالی استفاده میکند.
در آثار مدیری، طبقه اجتماعی بهصورت مستقیم مطرح نیست؛ آنچه مهم است جایگاه در سلسلهمراتب قدرت است: رئیس و مرئوس، حاکم و محکوم، دانا و نادان. اینجا مخاطب کمتر «خودش» را میبیند و بیشتر متوجه ساختار حاکم بر یک جامعه مثالی است.
در نظریههای کلاسیک طنز، دو کارکرد اصلی تعریف میشود:
رضا عطاران نمایندهی این نوع طنز است. خنده در آثار او فشار روانی را تخلیه میکند، به مخاطب کمک میکند با واقعیت کنار بیاید، نوعی «درمان جمعی» ایجاد میکند.به همین دلیل سریالهای او معمولاً در شرایط بحران اقتصادی بیشترین محبوبیت را دارند.
مهران مدیری بیشتر به این کارکرد نزدیک است. خنده در آثار او آسایش مخاطب را مختل میکند، سازوکارهای حاکم را زیر سؤال میبرد. اینجا طنز، ابزار آگاهیبخشی است نه آرامش.

استراتژی عطاران حرکت در لایههای مجاز، پرهیز از نمادهای مستقیم سیاسی، تمرکز بر زندگی روزمره است، او با نامرئیکردن نقد، آن را ماندگار میکند.
اما در نقطه مقابل استراتژی مدیری استفاده از تاریخ، استعاره و اغراق است، خلق زبان و جغرافیای، خیالی، انتقال نقد به سطح نمادین، او با دور زدن سانسور، دامنهی نقد را گسترش میدهد، اما ریسک حذف یا افت کیفیت را هم میپذیرد.
مدیری بیش از عطاران به سراغ قدرت، بروکراسی، استبداد، مناسبات رئیس و مرئوس میرود. «برره» یا «قهوه تلخ» نقد تاریخی/سیاسیاند، نه صرفاً خانوادگی. عطاران در حافظهی احساسی جمعی ثبت شده است، مدیری در حافظهی گفتمانی و زبانی جامعه.
مردم شخصیتهای عطاران را «میشناسند»، اما دیالوگهای مدیری را «تکرار میکنند».
باورپذیری بالا، ارتباط عاطفی قوی با مخاطب، بازیگیری عالی از بازیگران، ماندگاری شخصیتها
ساختار گاهی شل و اپیزودیک، پایانبندیهای نهچندان قوی، تکرار تیپها در برخی آثار
جهانسازی قدرتمند، جسارت در نقد، مدیریت گروه بازیگری بزرگ، ماندگاری دیالوگها و تیپها
فاصلهی عاطفی با مخاطب، تکرار فرمول در برخی آثار، افت کیفیت در آثار متأخر، وابستگی زیاد به بازیگران خاص.

اگر بخواهیم خلاصهاش کنیم: رضا عطاران، هنرمند جامعهی زیسته است. مهران مدیری، هنرمند ساختارهای نادیده.
رضا عطاران و مهران مدیری رقیب هم نیستند؛ آنها دو پاسخ متفاوت به یک نیاز مشترکاند: فهم جامعه از طریق طنز.
اگر طنزی میخواهید که «شبیه خودتان» باشد، عطاران انتخاب شماست اما اگر طنزی میخواهید که «ساختارها را به سخره بگیرد»، مدیری جلوتر است.
یکی رنج را عادی میکند تا قابل تحمل شود، دیگری رنج را بزرگنمایی میکند تا دیده شود.
این دو نه متضاد، بلکه مکمل یکدیگر در فهم جامعهی ایرانیاند. به همین دلیل هم هست که از آنها به عنوان دو ستون طنز سریالهای تلویزیونی ایران یاد کردیم.