تعریف موقعیت امنیتیسازیشده از ایران در رسانههای خارجی کلیدواژهای است که محمدجواد ظریف، وزیر اسبق امور خارجه، مکرراً آن را طرح کرده است.
محمدجواد ظریف، همین نسخه را در مورد روابط ایران با نظارتهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز میپیچد و مدعی است، شفافیت با آژانس باید به توقف انتشار روایتهای امنیتیساز بیاساس درباره ایران و تسهیل یک توافق سیاسی با آمریکا، بینجامد. این اظهارات در حالی مطرح میشود که حتی یک دانشجوی کارشناسی روابط بینالملل که شناخت کمی نسبت به ساختارهای فعلی حاکم بر نهادهای بینالمللی دارد، به این موضوع واقف است که همکاری با آژانس حتی اگر از حالت تعلیق دربیاید نیز نمیتواند زمینهساز توافق ایران و آمریکا باشد. این مسیر بسیار دور از دسترستر از آن است که با یک شفافیت ساده بتوان انتظار داشت مشکل حل شود.
عقبگرد ظریف به برجام و نسخهپیچی روابط میان ایران و آمریکا از عینک برجام، اثبات میکند که او تحولات میان ایران و آمریکا را نه بر مبنای واقعیات موجود که براساس شرایط ایران 2013 تحلیل میکند. همین خطای دید موجب میشود که نسخهپیچیهای او در عرصه بینالمللی دچار رمانتیکگرایی افراطی و رؤیازدگی ساختاری شود. نکته مهمتر آنکه بخشی از موضوعاتی که وزیر پیشین به آن اشاره میکند بیش از آنکه مخاطبی در رسانههای بینالمللی داشته باشد کارکردی برای فضای داخلی ایران دارد و این سؤال را ایجاد میکند که ضرورت پرداخت به مسائلی که پیوندی با انسجام و همبستگی اجتماعی دارند در فضای رسانهای بینالمللی چیست؟
خطای کلیدی که در بخش قابل توجهی از یادداشت به چشم میخورد، اشاره محمدجواد ظریف به بخشی از موضوعاتی است که بیش از آنکه بینالمللی باشد، به سیاست داخلی ایران مرتبط است. در بخشی از یادداشت آمده «تهران باید درک کند که قدرتش میتواند دیگران را نگران کند، از این رو باید از روایت ایران قوی که میتواند یکجانبه و تهدیدآمیز، تلقی شود به سمت روایت منطقه قوی چرخش کند.» در بخشی دیگر با تاکید بر این موضوع که ایران میتواند چرخه امنیتیسازی را بشکند، مینویسد «تهران میتواند گامهایی برای کمک به شکستن این چرخه معیوب بردارد. این کار میتواند با تقویت حمایت داخلی از طریق اصلاحات اقتصادی آغاز شود، اصلاحاتی که موضع ایران را در مذاکرات بینالمللی قویتر میکند.» نکته اول آنکه ظریف بهطور کلی در یادداشت و در این موضوع خاص، جامعه هدفش را مشخص نمیکند. اشاره به آنکه باید برای اصلاحات اقتصادی قدم برداشت، بیش از آنکه به کار مخاطب بینالمللی بیاید، برای رسانههای داخلی کارکرد دارد.
نکته دیگری که ظریف به آن اشاره میکند این است که ایران به جای ایستادن روی روایت ایران قوی میبایست به سمت ارائه روایتی از منطقه قوی برود. جدای از آنکه تصویر ایران قوی در کنار منطقه قوی، منافاتی با یکدیگر ندارند و تقویت هرکدام دیگری را نفی نمیکند، نکته اساسی آن است که پرداختن به این موضوع درحالیکه هدف اصلی یادداشت تهدیدزدایی از تصویر ایران است، موضوعیتی دارد؟
ممارست محمدجواد ظریف برای کنش رسانهای در فضای بینالمللی در نوع خود اقدامی مثبت به شمار میرود؛ اما اصل اساسی در کنش رسانهای در مطبوعات بینالمللی آن است که شناخت درستی از جامعه هدف و مخاطبانی که آن را میخوانند، وجود داشته باشد و طرح ایدهها و پیشنهادهای صلح بتواند بیشترین اثر را در مخاطب هدف داشته باشد. فارغ از آنکه چقدر یادداشت جدید ظریف این گزاره را رعایت کرده، خطای تکراری که ناشی از نگاه «سادهانگارانه» ظریف به صحنه بینالمللی است، آن است که به نظر میرسد وزیر پیشین درک دقیقی از شدت تنشهای موجود میان ایران و آمریکا ندارد و تصور میکند یا ارائه راهحلهای سادهانگارانه یا پیچیدن نسخههای برجامی، این تنش را مدیریت کرد.