عصر ایران؛ محمد حسن گودرزی- تنها کشوری که طعم تلخ جنگ هستهای را چشیده، حالا خود به بزرگترین انباردار «مواد اولیه بمب» در جهان تبدیل شده است. گزارش اختصاصی عصر ایران از توانمندیهای پنهان توکیو؛ جایی که فاصله صلح تا ساخت سلاح هستهای، تنها یک امضای سیاسی است.
پیشتر در گزارشی اختصاصی به پرونده منحصربهفرد «آفریقای جنوبی» پرداختیم. تنها کشوری که پس از ساخت مخفیانه تسلیحات هستهای، داوطلبانه زرادخانه خود را پیش از فروپاشی رژیم آپارتاید نابود کرد.
برخلاف آفریقای جنوبی، کشوری وجود دارد که نه با «خلع سلاح»، بلکه با پارادوکس «قدرت نهفته» شناخته میشود. برخلاف آفریقای جنوبی که بمب را ساخت و نابود کرد، توکیو دهههاست که پشتِ خطِ پایان ایستاده و با وجود در اختیار داشتن تمام قطعات پازل، از تکمیل تصویر نهایی خودداری میکند. در ادامه سلسله گزارشهای هستهای، اینبار به سراغ ژاپن میرویم؛ تنها قربانی جنگ اتمی که شاید روزی ناچار شود برای بقا، بر خلاف میل باطنیاش به باشگاه دارندگان سلاح بپیوندد.
ژاپن به عنوان تنها قربانی استفاده نظامی از اتم در تاریخ، پس از جنگ جهانی دوم مسیری را برگزید که در ظاهر بر صلحطلبی استوار بود، اما در باطن، زیرساختهایی را توسعه داد که این کشور را به یکی از قدرتمندترین بازیگران صنعت هستهای بدل کرد. این وضعیت دوگانه که کارشناسان علوم سیاسی آن را «بازدارندگی نهفته» یا «بمب در زیرزمین» مینامند، به توکیو این امکان را میدهد که بدون داشتن سلاح هستهای، همچنان از احترام و احتیاط قدرتهای جهانی برخوردار باشد. فاصله ژاپن با بمب اتم، نه یک فاصله تکنولوژیک، بلکه صرفاً یک فاصله حقوقی و سیاسی است.
ریشههای برنامه هستهای ژاپن به اواسط دهه ۱۹۵۰ بازمیگردد، زمانی که این کشور تصمیم گرفت برای تأمین امنیت انرژی خود و کاهش وابستگی به واردات نفت، به سمت «اتم برای صلح» حرکت کند. قانون پایه انرژی اتمی ژاپن در سال ۱۹۵۵ تصویب شد که به صراحت استفاده از فناوری هستهای را به مقاصد صلحآمیز محدود میکرد.
در پی آن، نخستوزیر وقت، ایساکو ساتو، در سال ۱۹۶۷ اصول سهگانه غیرهستهای (The Three Non-Nuclear Principles) را معرفی کرد که بر اساس آن، ژاپن متعهد شد که سلاح هستهای نسازد، در اختیار نداشته باشد و اجازه ورود آن را به خاک خود ندهد. این سیاست که پاداش آن دریافت جایزه صلح نوبل برای ساتو در سال ۱۹۷۴ بود، سنگ بنای دکترین امنیتی ژاپن شد.
با این حال، اسناد محرمانهای که دههها بعد از طبقهبندی خارج شدند، نشان دادند که حتی در اوج این شعارهای صلحطلبانه، رهبران ژاپن نیمنگاهی به بازدارندگی هستهای داشتند. گزارشهای داخلی دولت ژاپن در اواخر دهه ۶۰ میلادی حاکی از آن است که آنها امکانسنجی تولید سلاح هستهای را بررسی کرده بودند، اما به این نتیجه رسیدند که هزینه سیاسی و امنیتی آن، از جمله به خطر افتادن چتر حمایتی آمریکا، بیش از منافع آن است.
نقطه عطف ماجرا اما در توسعه «چرخه سوخت کامل» نهفته است. ژاپن تنها کشور غیردارنده سلاح هستهای در جهان است که اجازه غنیسازی اورانیوم و بازفرآوری پلوتونیوم (Reprocessing) را در مقیاس صنعتی دارد. این امتیازی است که ایالات متحده معمولاً حتی به نزدیکترین متحدان خود نمیدهد، اما در مورد ژاپن استثنا قائل شد.
تأسیسات بازفرآوری «روکاشو» (Rokkasho Reprocessing Plant) در استان آئوموری، نماد این توانمندی است. این مجتمع عظیم قادر است سوخت مصرفی راکتورهای نیروگاهی را بازیافت کرده و پلوتونیوم را از آن جدا کند. پلوتونیوم جدا شده میتواند به عنوان سوخت جدید (MOX) در نیروگاهها استفاده شود. اما موضوع این است که همین پلوتونیوم، ماده اصلی برای ساخت بمبهای هستهای ایمپلوزنی (مشابه بمب ناکازاکی) است.
بر اساس گزارشهای پنل بینالمللی مواد شکافتپذیر (IPFM)، ژاپن تا سال ۲۰۲۰ بیش از ۴۵ تن پلوتونیوم جدا شده در اختیار داشته است که حدود ۹ تن آن در داخل خاک ژاپن و مابقی در تأسیسات بازفرآوری بریتانیا و فرانسه (که پیمانکار ژاپن بودهاند) نگهداری میشود. این حجم از پلوتونیوم، از نظر تئوری برای ساخت حدود ۶۰۰۰ کلاهک هستهای کافی است!
چین و کرهشمالی بارها به این موضوع اعتراض کردهاند و آن را دلیلی بر نیات پنهان توکیو میدانند. با این حال، ژاپن همواره تأکید کرده است که این پلوتونیوم صرفاً برای مصارف صلحآمیز و تولید برق در راکتورهای نسل جدید (Fast Breeder Reactors) در نظر گرفته شده است. اما پروژه راکتورهای سریع ژاپن، بویژه راکتور «مونجو» (Monju)، با شکستهای فنی و حوادث متعددی روبرو شد و در نهایت تصمیم به توقف فعالیت آن گرفته شد.
این شکست فنی، توجیه صلحآمیز بودنِ داشتنِ چنین حجم عظیمی از پلوتونیوم را دشوارتر کرد و فشارها بر توکیو برای کاهش ذخایر (پلوتونیوم) را افزایش داد. در سال ۲۰۱۸، تحت فشار آمریکا، ژاپن متعهد شد که سقف ذخایر پلوتونیوم خود را کاهش دهد، اقدامی که نشاندهنده حساسیت بالای این موضوع در روابط بینالملل است.
کارشناسان معتقدند ژاپن تمامی اجزای لازم برای ساخت سلاح را دارد: مواد شکافتپذیر (پلوتونیوم و اورانیوم غنیشده)، چاشنیهای انفجاری دقیق، تکنولوژی الکترونیک پیشرفته و مهمتر از همه، فناوری موشکی. برنامه فضایی ژاپن با راکتهای خانواده H-II و Epsilon نشان داده است که این کشور توانایی ساخت موشکهای بالستیک قارهپیما (ICBM) را دارد. راکت Epsilon که سوخت جامد است و قابلیت پرتاب سریع را دارد، از نظر ویژگیهای فنی شباهت زیادی به موشکهای بالستیک نظامی دارد.
علاوه بر پلوتونیوم، ژاپن در زمینه غنیسازی اورانیوم نیز توانمند است. شرکت «سوخت هستهای ژاپن» (JNFL) تأسیساتی برای غنیسازی با سانتریفیوژ دارد که اگرچه تحت نظارت شدید آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) قرار دارد، اما تکنولوژی آن بومیسازی شده است.
ژاپن همچنین دارای یکی از پیشرفتهترین بخشهای تحقیقات فیزیک هستهای در جهان است. مؤسساتی مانند RIKEN و JAERI (آژانس انرژی اتمی ژاپن) در لبه دانش فیزیک ذرات و همجوشی هستهای حرکت میکنند. این عمق دانش فنی به این معناست که ژاپن برای ساخت سلاح نیازی به کمک خارجی، سرقت تکنولوژی یا بازار سیاه (مانند مدل پاکستان یا لیبی) ندارد؛ همه چیز در داخل خانه موجود است.
بنابراین، اگر اراده سیاسی در توکیو تغییر کند، تبدیل این «توانمندی فضایی» به «توانمندی موشکی نظامی» زمان زیادی نخواهد برد. برآوردهای محافظهکارانه میگویند ژاپن میتواند در کمتر از یک سال، و برخی برآوردهای بدبینانه (یا خوشبینانه از دید ملیگرایان ژاپنی) میگویند تنها در چند ماه میتواند اولین بمب اتمی خود را بسازد. این همان مفهوم «کشور آستانه هستهای» (Threshold State) است.
اما چه عواملی مانع از عبور ژاپن از این خط قرمز شده است؟ مهمترین عامل، «چتر هستهای آمریکا» است. بر اساس پیمان امنیتی دوجانبه، واشنگتن متعهد است که از ژاپن در برابر هرگونه حمله، از جمله حمله هستهای، دفاع کند. عامل دوم، افکار عمومی به شدت ضد هستهای در داخل ژاپن است. خاطره هیروشیما و ناکازاکی و همچنین فاجعه نیروگاه فوکوشیما در سال ۲۰۱۱، باعث شده است که مردم ژاپن حساسیت فوقالعادهای نسبت به هرگونه فعالیت هستهای، چه نظامی و چه غیرنظامی، داشته باشند.
هر دولتی که بخواهد به سمت بمب اتم حرکت کند، با خودکشی سیاسی در انتخابات مواجه خواهد شد. عامل سوم، رژیم منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) است که ژاپن خود را یکی از وفادارترین اعضای آن میداند و خروج از آن، اعتبار بینالمللی این کشور را به عنوان یک دولت صلحطلب خدشهدار میکند.
با این وجود، محیط امنیتی شرق آسیا در حال تغییر است. توسعه روزافزون زرادخانه هستهای و موشکی کرهشمالی و آزمایش موشکهایی که از فراز خاک ژاپن عبور میکنند، به همراه ظهور چین به عنوان یک ابرقدرت نظامی تهاجمی، محاسبات استراتژیک در توکیو را پیچیده کرده است. برخی سیاستمداران محافظهکار در حزب لیبرال دموکرات (LDP) در سالهای اخیر شک و تردیدهایی مبنی بر قابل اتکا بودن چتر امنیتی آمریکا مطرح کردهاند.
شینزو آبه، نخستوزیر فقید ژاپن، هرچند هرگز رسماً خواستار بمب اتم نشد، اما بحث درباره «اشتراکگذاری هستهای» (Nuclear Sharing) شبیه مدل ناتو را مطرح کرد که در آن سلاحهای هستهای آمریکا در خاک ژاپن مستقر شوند. این تابوشکنی در گفتمان سیاسی، نشاندهنده تغییر تدریجی فضای فکری نخبگان ژاپن است.
اخیرا اظهارات بیسابقه یک مقام ارشد امنیتی در دفتر «سانائه تاکایچی»، نخستوزیر ژاپن، گمانهزنیها درباره تغییر دکترین توکیو را از محافل آکادمیک به تیتر یک رسانهها کشاند. این مشاور عالیرتبه با عبور از خطوط قرمز هفتاد ساله، صراحتاً به خبرنگاران گفت: با توجه به محیط امنیتی وحشیانه منطقه و تردید در تضمینهای آمریکا، ژاپن باید سلاح هستهای داشته باشد.
هرچند دولت بلافاصله بر پایبندی ابدی به «سه اصل غیرهستهای» تأکید کرد و خشم بازماندگان هیروشیما را با عذرخواهی پاسخ داد، اما تحلیلگران معتقدند شکسته شدن قبحِ این واژگان در قلب دفتر نخستوزیری، پیامی است که نشان میدهد ایده «بمب ژاپنی» دیگر یک تابوی ممنوعه نیست، بلکه گزینهای است که پروندهاش روی میز استراتژیستهای توکیو باز شده است.
در نهایت، وضعیت هستهای ژاپن را میتوان به یک «شمشیر در نیام» تشبیه کرد. سیاست فعلی توکیو، حفظ این شمشیر در غلاف و تکیه بر دیپلماسی و اتحاد با آمریکاست. اما وجود این شمشیر و تیز بودن آن، پیامی روشن به پکن و پیونگیانگ میفرستد: ژاپن انتخاب کرده است که هستهای نباشد، نه اینکه نمیتواند باشد.
اگر روزی توکیو احساس کند که آمریکا دیگر حاضر نیست نیویورک را برای نجات توکیو به خطر بیندازد، یا اگر تهدیدات همسایگان به مرز وجودی برسد، ممکن است درهای انبارهای روکاشو باز شود و آنچه هفتاد سال «تابو» بوده است، به یک «ضرورت» تبدیل گردد.