به گزارش مشرق، دکتر یدالله جوانی طی یادداشتی نوشت:
چرا باید هر سال نهم دی را به اشکال مختلف، و از جمله برپایی اجتماعات با رویکرد تبیینی و بازخوانی حوادث سال ٨٨ گرامی داشت و از آن درسها و عبرتها آموخت؟
پاسخ کوتاه اینکه، ٩ دی سال ١٣٨٨ بهطورقطع، از یوماللههای سرنوشتساز در تاریخ ملت ایران است. در این روز با دست قدرت اللهی و در میدان بودن روح حسین بن علی علیهالسلام، بزرگترین، پیچیدهترین و خطرناکترین توطئه علیه ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا آن مقطع، با حضور حماسی مردم، با شکست کامل مواجه شد. در سال ٨٨ دشمنان ملت ایران، با یک طراحی پیچیده و خطرناک، به دنبال پایاندادن به جمهوری اسلامی، آن هم از طریق فریب مردم، به دست خود مردم بودند. اما مردم بصیر و فهیم ایران در ٩دی، به جهان نشان دادند اهل فریبخوردن نیستند.
بنابراین روز نهم دی، به جهت پدیدایی و خلق یک حماسه خودجوش ماندگار از سوی ملت ایران، یک روز معمولی و عادی نیست. این روز، روز تجلی انسجام ملی بر پایه بصیرت و تجدید میثاق ملت با ولایت است.
اما برای پاسخ اقناعی جهت پرسش چرائی ضرورت پاسداشت ٩ دی و عبرت ودرس آموزی از حوادث آن رویداد تاریخی ، باید فتنه آمریکایی- صهیونیستی ٨٨ را ، از منظر چیستی ،چرائی و چگونگی، واکاوی و بازخوانی کرد.
جنگ ١٢ روزه تحمیلی آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ملت ایران، و اهداف اعلامی متجاوزان از این جنگ، فهم قضایای سال ٨٨ را، از جهت فتنه و توطئه بودن آن چه رخ داد و به وقوع پیوست؛ بسیار آسان تر کرد. در جنگ ١٢ روزه که با دفاع مقتدرانه ملت ایران مواجه شد، آمریکایی و صهیونیست های برخوردار از حمایت ناتو، برخی از کشورهای منطقه و تمامی وطن فروشان خارج نشین و دنباله های داخلی آنان، یک هدف نهایی داشتند و آن چیزی جز بر اندازی جمهوری اسلامی و به تسلیم کشاندن ایران و تکه تکه کردن این کشور تاریخی و ملت بزرگ آن نبود.
این هدف، هدف تمامی سیاست ها و راهبردهای ۴٧ ساله نظام استکبار جهانی با محوریت آمریکا در قبال ایران است. آری، آمریکائی ها ۴٧ سال است؛ تلاش می کنند تا به آن خواسته ای برسند که ترامپ متوهم از کسب یک پیروزی برق آسا ،در روز ٢٣ خرداد سال جاری، در حالی که هنوز چند ساعتی از آغاز تهاجم نظامی به کشور عزیزمان نگذشته بود؛ با صراحت گفت : « ایران باید بدون قید و شرط تسلیم شود!»
آمریکایی ها از روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ،توطئه های مختلفی را از قبیل ترور رهبران انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، راه اندازی غائله های تجزیه طلبی در مناطق قومیتی ، تحمیل جنگ هشت ساله، فشارها ی اقتصادی، جنگ های نیابتی با تروریسم منطقه ای چون ایجاد داعش و فتنه آفرینی های داخلی طراحی کرده و به اجرا درآوردند.
شکست بسیاری از توطئه های آنان در قبال ملت ایران و جمهوری اسلامی، سبب شد تا آنان به این جمع بندی برسند که، تنها راه شکست جمهوری اسلامی، جدا سازی مردم از نظام و رهبری نظام، و مقابل هم قرار دادن آنان است.
بسیار روشن است که لازمه تحقق این هدف، بدبین سازی و بی اعتماد سازی مردم به نظام و ساختار های سیاسی و حقوقی آن است. با انتخابات سال ١٣٧۶ و شکل گیری جبهه دوم خرداد، آمریکایی ها و اروپایی ها، به این جمع بندی رسیدند که در جریان به قدرت رسیده، افرادی حضور دارند که از انگیزه های لازم برای ایجاد تغییرات اساسی و بنیادی در ایران در راستای مقاصد غرب و عبور از نظام دینی برخوردارند. اجلاس برلین و رویکردهای مجلس ششم، این برداشت را در غربی ها نهادینه کرد که بخش مدیریتی و سیاسی جریان دوم خرداد، به دنبال تغییرات ساختاری در ایران و عبور از شعارها و آرمان های انقلاب اسلامی است. در دوره اصلاحات، جریانی که قصد عبور از نظام ولایت فقیه را با پوشش اصلاحات و توسعه سیاسی و تشکیل جامعه مدنی به سبک نظام های سکولار غربی داشت؛ نه تنها موفق به انجام این نوع اصلاحات آمریکایی نشد،بلکه با هوشیاری مردم از طریق انتخابات ،از قدرت کنار گذاشته شد.
خروج اصلاح طلبان افراطی سازمان یافته در حزب منحله مشارکت از قدرت ،آنان را به واسطه پیوندی که با خارج پیدا کرده بودند؛ به این جهت سوق داد که با استفاده از هر شیوه و روشی، و از جمله با استفاده از الگوی انقلاب های رنگی و کودتاهای مخملی ، مجددا قدرت سیاسی را تصاحب کرده، تغییرات اساسی و بنیادین مورد نظر را که همسو با خواست غربی ها هم بود؛ به هر شکل ممکن در ایران انجام دهند.
بنابراین به اختصار باید گفت، آن چه در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم و حوادث بعد از آن در سال ١٣٨٨ رخ داد، نه بر اساس توهم تقلب مدعیان آن از یک سوی، و بد عملی نظام و نهادهای مختلف از جمله صدا و سیما از دیگر سوی،بلکه بر اساس یک نقشه و برنامه طراحی شده از قبل، با نقش آفرینی پشت صحنه آمریکایی ها و صهیونیست ها و با بازی گری آشکار و روی صحنه قدرت طالبان استحاله شده داخلی بود.
آری، ما در انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨، با یک فتنه بزرگ داخلی و کودتا ی مخملی مواجه شدیم.البته سردمداران فتنه، کسانی بودند که مردم، انتظار چنین رفتاری از سوی آنان را نداشتند. لازم به ذکر است که اساسا در هر جامعهای و از جمله جامعه اسلامی ما، ظرفیت فتنه گری را، آدم های موجه و با سابقه به ظاهر مثبت در نگاه توده ها دارند.
ماهیت فتنه، در هم تنیده شدن حق و باطل، غبار آلود شدن فضا و دشوار شدن تشخیص حق از باطل، درست از نادرست، و راه از بی راهه است.
در سال ٨٨، هدف اصلی فتنه گران با حمایت خارجی، باز گشت قطعی به قدرت بود؛ در حالی که رای لازم مردم را نداشتند. اینجا بود که جریان فتنه ی غربگرا و سکولار غیر معتقد به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی،با استفاده از اصل شیطانی و غیر اخلاقی هدف وسیله را توجیه می کند، از مدل انقلاب رنگی برای بازگشت به قدرت استفاده کرد. بر اساس این مدل، نظام متهم به خیانت به آرای مردم از طریق تقلب در انتخابات شده، مدعیان تقلب با کشاندن هوادران سازمان یافته به کف خیابان ها، نه مطالبه باز شماری صندوقهای رای، بلکه مطالبه ابطال انتخابات را می کنند. وقتی نظام تحت فشار جمعیت های گسترده بخشی از مردم، به ناچار انتخابات را باطل نمود، در واقع تقلب در انتخابات را پذیرفته است.
این پذیرش خلاف واقع، سر آغاز تغییرات اساسی برای بسیاری از امور، به دلیل از دست رفت صلاحیت های نهادهای حاکم پیشین و از جمله شورای نگهبان و دولت برای برگزاری انتخابات بعدی خواهد بود. حتی در این مسیر، نشانه هایی در دست است که سردمداران فتنه با ادعای تقلب، صلاحیت های رهبری و از جمله عدالت ایشان را نشانه روی کرده بودند. در واقع در فتنه ۸۸، هدف اصلی قرار دادن مردم رو در روی نظام، آن هم از سوی کسانی بود که سر سفره انقلاب و جمهوری اسلامی، نام و نشان پیدا کرده بودند.
در این نقشه شیطانی، فتنه گران روی فریب دادن زیرکانه مردم با ادعای تقلب در انتخابات، حساب ویژه ای باز کرده بودند.
این نقشه شیطانی را فقط کسانی متوجه می شدند که، با دقت تحولات سیاسی و روندها، موضع گیری ها و اقدامات سیاسی برخی از کاندیداها، احزاب و گروههای سیاسی و همچنین رفتار رسانه های غربی و موضع گیری سران کشورهای اروپایی و آمریکا در قبال انتخابات ریاست جمهوری ایران را رصد می کردند.
کسانی که از چند ماه پیش از انتخابات، موضوعات و مسائل انتخابات را رصد می کردند، متوجه شده بودند که انتخابات ٢٢ خرداد ٨٨، انتخاباتی متفاوت با تمامی انتخابات پیشین خواهدبود. حتی گمانه وقوع انقلاب رنگی در بستر انتخابات ریاست جمهوری دهم، یک گمانه دارای نشان های فراوان بود. نگارنده این یادداشت، در هفته منتهی به انتخابات در سال ٨٨، با مشاهده میدان انتخابات و آن چه در این میدان می گذشت، به این اطمینان رسیدم که، ما به طور قطع با یک انقلاب رنگی خطرناک، آن هم با بازی گری و فتنه انگیزی افرادی از شخصیتهای سیاسی با سابقه مسولیتی بالا در نظام مواجه خواهیم شد. با همین اطمینان خاطر بود که طی یک مصاحبه مفصل با هفته نامه صبح صادق معاونت سیاسی سپاه، پیشاپیش از وقوع این انقلاب رنگی رو نمایی کردم. تیتر آن مصاحبه به نقل از اینجانب در صفحه اول صبح صادق انتشار یافته در ١٨ خرداد ٨٨ ،یعنی چهار روز قبل از برگزاری انتخابات، این بود: «مردم ایران هر حرکتی را در راستای انقلاب رنگی در نطفه خفه خواهند کرد.»
متاسفانه پیش بینی درست بود و کشور درگیر یک فتنه خسارت بار شد؛ اما خوشبختانه بخش دیگر پیش بینی هم درست بود و مردم ایران فریب فتنه گران را نخوردند و در نهایت پس از یک دوره هشت ماهه ، با خلق حماسه ماندگار ٩ دی ،با ایستادن در کنار نظام و تجدید میثاق با ولایت و آرمان های انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی رحمه الله علیه ، مشت محکمی بر سینه فتنهگران داخلی و حامیان آمریکایی - صهیونیستی خارجی آنان زدند.
بنابر این روز نهم دی ،روز تجلی انسجام ملی بر مبنای یک بصیرت بی نظیر است. روز اعلام وفاداری ملت ایران به راه امام و شهیدان است. روز برائت مردم از فتنه گران داخلی و استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا است.
بر همین اساس، باید این روز را بزرگ شمرد و پاسداشت.
اما باید بدانیم، همچنان دشمنان امید دارند با فریب دادن ملت ایران از طریق سرمایه گذاری بیشتر در جنگ شناختی وجنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ، با کمک همین مردم ، روزی سلطه مجدد خود بر ایران را باز یابند. آنان تصور می کردند پس از سال ها کار روی نسل جوان، این اتفاق در جنگ ١٢ روزه، رخ خواهد داد. اما خوشبختانه با عنایات الهی ،این بار هم ملت ایران برخلاف تصور و محاسبات دشمنان، متحد و منسجم در کنار مسوولان کشور، نیروهای مسلح و رهبر حکیم انقلاب اسلامی ، و در نقطه مقابل دشمنان متجاوز به ایران ایستادند ، وبا دفاعی مقتدرانه ضربه های سنگین موشکی ، درس تاریخی و فراموش نشدنی به آمریکا و رژیم صهیونیستی دادند.
اما با فرا تحلیل ۴٧ سال دشمنی های آمریکایی ها، اروپایی ها، صهیونیست ها و جریان اوپوزیسیون با جمهوری اسلامی ،این نکته راهبردی و اساسی به دست می آید که همگی آنان، تنها وتنها راه سلطه مجدد بر ایران را، جدا سازی مردم ایران از ولایت و رهبری دانسته، و در این مسیر برای رسید به مقصد خود، روز افزون سرمایه گذاری می کنند. بنابراین باید، همه ملت به صورت یک پارچه در برابر این نقشه شیطانی، هوشیار باشند. در این مسیر خواص ،نخبگان، احزاب و گروههای سیاسی وفادار به منافع ملی و خصوصا مسوولان کشور و دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی، باید به مراتب هوشیارانه تر عمل کنند.












