به گزارش مشرق، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا که زیر نورها و تزئینات عمارت «مارالاگو» در ایالت فلوریدا از همیشه زردتر به نظر میرسید، شامگاه دوشنبه (۸ دی ۱۴۰۴) میزبان بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی بود. این دیدار با پوشش رسانهای گستردهای ترتیب داده شد؛ اما خروجی آن متناسب با اسکورت سنگین ۵۵ خودرویی کاروان نتانیاهو نبود.
دیدار آنها مسائل مختلف منطقهای را شامل میشد؛ اما طبق معمول مهمترین محور، «ایران» بود. بااینحال یک بخش از این دیدار بازتاب گستردهای در رسانهها داشت، همان جایی که خبرنگار از ترامپ درباره احتمال حمله مجدد به ایران پرسید و ترامپ پاسخ داد که به اسرائیل اجازه حملات بیشتر علیه ایران را خواهد داد و دراینباره از نتانیاهو حمایت خواهد کرد. فارغ از اینکه پیشتر نتانیاهو اعلام کرده بود «نیازی به چراغ سبز آمریکا» برای حمله به ایران ندارد، گزارشهایی از واسطهگری روسیه برای کاهش تنش میان ایران و اسرائیل وجود دارد. بر این اساس، برخی رسانهها مدعی هستند از طریق مسکو پیامهایی رد و بدل شده است که میگوید طرفین «از حملات جدید علیه یکدیگر» خودداری میکنند؛ اما هیچ ضمانت اساسی در این خصوص وجود ندارد. همزمان، رژیم صهیونیستی که هنوز موفق به ترمیم آسیبهای جنگ ۱۲روزه نشده، در حالی از فعالسازی سامانه پدافند لیزری جدید خود با نام «پرتو آهنین» خبر داده که تصویر منتشرشده از مؤسسه وایزمن در عمق سرزمینهای اشغالی، از متروکهشدن این مجموعه بعد از ۶ماه حکایت دارد. موضوعی که در کنار قراردادهای جدید تسلیحاتی با شرکتهای اروپایی و آمریکایی، نشان میدهد تنها زمانی میتوان به تضامین مبتنی بر کاهش تنش توسط اسرائیل فکر کرد که برنامههای آفندی و پدافندی کشور به بالاترین سطح از بازدارندگی رسیده باشد.
آمفیتئاتر مارالاگو
دیدار ترامپ و نتانیاهو در مارالاگو، بیش از آنکه یک نشست جدی برای ترسیم نقشههای مشترک آمریکایی - صهیونی باشد، به مثابه یک سن نمایش برای جنگ روانی علیه تهران عمل کرد. در این صحنه، ترامپ با ادبیاتی دوگانه که میان «تهدید به نابودی» و «دعوت به مذاکره» نوسان داشت، مدعی شد که شنیدههایش حکایت از تمایل ایران برای دستیابی به توافق دارد. او با تکیه بر تجربه بمبارانهای قبلی، مدعی شد اگر ایران به سمت بازسازی توانمندیهای «هستهای» یا «موشکی» حرکت کند، با واکنشی سریع و شدیدتر از گذشته روبهرو خواهد شد. او درحالیکه ثروت شخصی خود را از زمان بازگشت به کاخسفید ۲۷۳ درصد اضافه کرده، تأکید کرد که نمیخواهد سوخت بمبافکنهای بی۲ را برای یک سفر طولانی دیگر تلف کند. با این حال با توجه به شرایط ایران، روشن است که این حرفها عمدتاً با هدف اثرگذاری روانی و نگه داشتن ایران در وضعیت تعلیق جنگ گفته شده است.
در لایههای پنهان این گفتوگوها، متغیرهای پیچیدهتری در جریان است که لزوماً در تیتر اخبار رسمی نیامدهاند. نتانیاهو در این دیدار، ضمن تمجید از ترامپ بهعنوان «بهترین دوست اسرائیل در کاخ سفید»، اولویت خود را «حذف قابلیتهای نظامی حماس و حزبالله» و «مقابله مستقیم با ایران» عنوان کرد.
فرامتنی که از متن فلوریدا حاصل میشود، لزوم توازن میان توان آفندی و پدافندی و همچنین درنظرگرفتن ملاحظات داخلی نتانیاهو و ترامپ است. میزبان و مهمان عمارت مارالاگو با بحرانهای اجتماعی جدی دستوپنجه نرم میکنند. ترامپ درگیر شکافهای عمیق درون جنبش «دوباره آمریکا را بزرگ کنیم» (MAGA)و ریزش پایگاه اجتماعی خود است و نتانیاهو نیز در آستانه انتخابات، به دنبال یک دستاورد نظامی یا امنیتی بزرگ برای بقای سیاسی میگردد.
در این میان، تعارض منافع این دو متحد نیز واضح است؛ ترامپ به دنبال مدیریت سیاست داخلی و اجتناب از هزینههای سرسامآور یک جنگ جدید است؛ اما نتانیاهو سعی میکند پای ترامپ را به یک درگیری مستقیم باز کند. به همین دلیل، ترامپ در این مقطع، سراغ فشار حداکثری روانی و استفاده از ابزار تحریم و تهدید رفته است.
ماگا: پس کِی «اول آمریکا»؟
جنبش MAGA که سالها تحت فرمان مطلق ترامپ بود، اکنون با یک جنگ داخلی میان جناحهای مختلف روبهروست که برای تعیین مسیر آینده این جنبش رقابت میکنند. بر اساس نظرسنجی مؤسسه اکونومیست/ یوگاو، ۴۵ درصد از رأیدهندگانی که در انتخابات ۲۰۲۴ از ترامپ حمایت کردند، با نامزدی دوباره او در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۸ مخالفند. طبق دادههای همین نظرسنجی، ۵۸ درصد آمریکاییها از عملکرد ترامپ ناراضیاند و فقط ۳۹ درصد از بازگشت او به قدرت رضایت دارند. توماس والن، استاد دانشگاه بوستون درباره این گسل در جبهه ماگا گفته که این جنبش دیگر آن «نیروی پرشور گذشت» نیست.
شکافی که امروز در بدنه جنبش ماگا ایجاد شده، نتیجه یک فرایند فرسایشی است که از تقابلهای بنیادین در حوزههای فرهنگ، اقتصاد و سیاست خارجی ریشه میگیرد. این شکاف زمانی آغاز شد که جناح «اول آمریکا» در اواخر سال ۲۰۲۴ بر سر موضوعاتی نظیر ویزای H-۱B (یک ویزای کاری برای «نیروی کار متخصص خارجی» که به شرکتهای آمریکایی اجازه میدهد افراد با مهارتهای خاص را استخدام کنند) با متحدان جدید ترامپ در سیلیکونولی از جمله ایلان ماسک، وارد تنش شد؛ جایی که اصرار بر جذب استعدادهای جهانی برای رقابت تکنولوژیک، در تقابل مستقیم با ملیگرایی اقتصادی سنتی این جنبش قرار گرفت و اولین جرقههای اختلاف را روشن کرد.
این گسلهای داخلی با حمله مستقیم به تأسیسات هستهای ایران به یک بحران تبدیل شد؛ چراکه برخلاف انتظار، انزواگرایان به رهبری تاکر کارلسون را در مقابل جناحهای سنتی طرفدار اسرائیل قرار داد و برای نخستین بار، گفتارهای ضداسرائیلی و یهودستیزانه را در عمق پایگاه اجتماعی ترامپ تزریق کرد.
همزمان با این تنشهای سیاسی، افشای اسناد جدید در پرونده جفری اپستین و تلاشهای حلقههای نزدیک به ترامپ برای جلوگیری از انتشار آنها، ضربه مهلکی به وجهه «فسادستیز» او وارد کرد و باعث شد بخشهای وفاداری نظیر جنبش کیو - آنون، که پیشتر ترامپ را ناجی خود میدیدند، دچار سرخوردگی و ریزش شوند.
این فروپاشی با ترور چارلی کرک که بهعنوان تنها پل ارتباطی میان جناحهای متخاصم عمل میکرد، به اوج خود رسید و جنبش را در یک خلأ مدیریتی مطلق رها کرد. در نهایت، میدان دادن تاکر کارلسون به ملیگرایان افراطی و منکران هولوکاست در اواخر سال، انسجام باقیمانده را به لرزه درآورد و بحثهای تندی را درباره نفوذ افراطگرایی در لایههای بالای قدرت برانگیخت.
در متن این آشفتگی، به نظر میرسد خود ترامپ نیز دیگر انرژی گذشته را ندارد؛ او در محافل عمومی خسته، بیتمرکز و فاقد آن طنز و جذبه نمایشی سابق به نظر میرسد و به جای سیاستگذاری، بیشتر درگیر مسائل شخصی و حواشی است. این ضعف مفرط باعث شده تا ترس سنتی جمهوریخواهان از او فرو بریزد؛ بهطوریکه اکنون بسیاری از اعضای حزب، حتی در ایالتهای وفادار، آشکارا در برابر دستورات او در مورد تعرفههای اقتصادی و نقشههای انتخاباتی ایستادگی میکنند و این نشاندهنده آغاز دورانی است که در آن اقتدار رئیسجمهور به خاطرهای در حال محو شدن تبدیل شده است. این وضعیت ائتلاف ماگا را به سمت یک نبرد داخلی و بیرحمانه برای جانشینی سوق داده که در آن وفاداران سابق اکنون برای سهمخواهی از ویرانههای این جنبش در مقابل یکدیگر صفآرایی کردهاند.
نیل تا فرات علیه بیبی
منطقه درحالحاضر با چندین متغیر همزمان دست و پنجه نرم میکند که هر کدام پتانسیل تبدیل شدن به یک درگیری بزرگتر و تولید تهدید بهویژه علیه رژیم صهیونیستی را دارند:
۱. سوریه و خطر برخورد با ترکیه: احتمال درگیری ترکیه و اسرائیل در خاک سوریه جدی است. آنکارا به دنبال ایجاد یک دولت تحتالحمایه کامل در سوریه (تحت رهبری احمد الشرع) است که میتواند آزادی عمل نیروی هوایی اسرائیل را محدود کند. گزارشها حاکی از آن است که ترکیه باتریهای راداری را به سوریه منتقل کرده تا پروازهای اسرائیلی را شناسایی کند. در مقابل، نتانیاهو صراحتاً اعلام کرده است که خروج از مناطق حائل و جبلالشیخ روی میز نیست.
۲. بنبست در غزه: توافق غزه هنوز کامل نشده است. اسرائیل اصرار دارد تا زمانی که جسد اسیر «ران گویلی» بازگردانده نشود و تضمینی برای خلع سلاح حماس و حذف آن از حاکمیت آینده وجود نداشته باشد، وارد مرحله دوم توافق نخواهد شد.
۳. جبهه لبنان: با نزدیکشدن به اولتیماتوم خلع سلاح حزبالله، نتانیاهو به دنبال تضمینهایی برای نابودی قابلیتهای این جنبش و باقی ماندن ارتش اسرائیل در مواضع استراتژیک لبنان است.
۴. ایران: اقدامات اخیر تهران از جمله رزمایشهای زمینی، هوایی و دریایی و پرتاب ماهوارههای راهبردی به مدار نزدیک به زمین در کنار حملات سایبری به چهرههای سرشناس صهیونیست توسط گروههایی که به ایران منتسب میشوند، فضای داخلی سرزمینهای اشغالی را ملتهب کرده است.
۵. سومالیلند: بخشی از انگیزه نتانیاهو از شناسایی منطقه جداییطلب سومالیلند، نزدیکشدن به اهداف خود در یمن و دیگر کشورهای جنوب خلیج فارس بود. این اقدام نتانیاهو واکنشهای تندی از سوی کشورهای منطقه به همراه داشت و پس از حمله به دوحه، دومین تهدیدی بود که شیوخ عرب را به فکر تشدید قوا انداخت. از طرفی دیگر، یمن نیز تهدید کرده که هر پایگاه اسرائیلی در سومالیلند را به مثابه هدف مشروع میبیند.
فرسایش منافع در فلوریدا
یکی از مهمترین نقاط اصطکاک در روابط ترامپ و نتانیاهو، تفاوت در اولویتبندیهای سیاسی است. ایده ترامپ این است که با مدیریت سیاست داخلی و اقتصاد، از فروپاشی بیشتر پایگاه اجتماعی خود جلوگیری کند. در مقابل، نتانیاهو با کمک لابیهای یهود تلاش میکنند تا پای ترامپ را به یک جنگ تمامعیار باز کنند.
رسانههای آمریکایی گزارش دادهاند در دولت ترامپ، دو دیدگاه کاملاً متفاوت درباره نحوه مواجهه با منطقه و ایران وجود دارد که به جناح ماگاها و شاهینها معروفاند:
جناح ماگا به دنبال پیشرفت سریع در همه جبههها و دستیابی به توافقات هستند تا از وقوع یک جنگ منطقهای جدید که میتواند زیرساختهای نفتی کشورهای خلیجفارس را به خطر اندازد، جلوگیری کنند. جناح شاهینها اما خواستار رویکردی سختگیرانه هستند. آنها از تعیین اولویت و اولتیماتوم پیش از هرگونه مذاکره حمایت میکنند و بر اساس اطلاعات ارائهشده توسط اسرائیل، بر ضرورت نابودی قابلیتهای موشکی و دفاع هوایی ایران تأکید دارند.
این تعارض منافع، مدیریت بحران را برای هر دو طرف دشوار کرده است؛ چراکه هر دو باید «محاسبات داخلی» خود را در اولویت قرار دهند.
پروندۀ ایران؛ دو راهی «اقدام سخت» و «آشوب»
منابع اسرائیلی تأکید دارند تا زمانی که جمهوری اسلامی ایران در غرب آسیاست، پیشبرد پلنهای صهیونی بهویژه گسترش توافقات ابراهیم به کشورهای منطقه دشوار یا غیرممکن خواهد بود. برای حذف این مانع، دو پروژه «سخت» و «نرم» در دستور کار قرار دارد. اقدام سخت متمرکز بر نابودی قابلیتهای استراتژیک است؛ از جمله سیستمهای موشکی بالستیک و دفاع هوایی. دومین هدف هم تحرک از جنس آشوب به معنای ایجاد بیثباتی داخلی است که منتج به تضعیف بازوان کشور شود.
اسرائیل تحرکات گستردهای برای آمادگی این پرونده انجام داده و قصد دارد ترامپ را متقاعد کند که ایران مانع اصلی هرگونه توافق امنیتی در سوریه و لبنان است. اسرائیل هیوم میگوید درحالیکه روبیو و هگست از این رویکرد سختگیرانه حمایت میکنند، ویتکاف نگران است که بازگشت به جنگ مجدد با ایران، ثبات اقتصادی و جریان انرژی در خلیجفارس را فلج کند.
مسئله مشترک اصلی میان رئیسجمهور آمریکا و نخستوزیر رژیم صهیونی این است که هر دو باید میان «هزینههای داخلی» و «دستاوردهای خارجی» توازن برقرار کنند. شکافهای درون ماگا و فشارهای اجتماعی بر ترامپ، او را بهسمت احتیاط سوق میدهد؛ اما فشارهای میدانی در سوریه، پرونده هستهای ایران و نیاز نتانیاهو به یک دستاورد بزرگ، فضا را بهسمت اتخاذ تصمیمات سخت و احتمالاً متناقض پیش میبرد.
در نهایت اگرچه این دیدار تعیینکننده نهایی نبود؛ اما نشان داد که هرچند هیچ احتمالی منتفی نیست؛ اما فعلاً تمرکز اصلی بر مدیریت افکار عمومی و ابزارهای رسانهای و نرم است.











