به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از جام جم، سارق جوانی که چندین بار به اتهام سرقت بازداشت شده و هر بار پس از آزادی با همان شگرد سرقتهایش را ادامه دادهاست.این هفته رو در روی این سارق نشستیم و او از شگرد سرقتهایش گفت.
سرقت از اماکن اسم قانونیاش است اما اسم خودمانی سرقت از انباریهاست.
کار خیلی سختی نیست، ظاهری آراسته، کلاه گیس با موی بلند که شبیه هنرمندان باشم و گیتاری روی کوله. ابزاری است برای اجرای نقشه سرقتهایم.
مزیت خاصی نباید داشتهباشند به جز اینکه در هر خانهای مخصوصا مجتمعها که باز باشد آن خانه برای سرقت انتخاب میشود. همه میدانند انباری در قسمت پارکینگ و زیرزمین خانهها قرار دارد. سراغ انباریها میرفتم و با انبری که داخل کیف گیتارم جاسازی کردهبودم درها را باز میکردم.
کیف گیتار من با کیفهای دیگر فرق دارد. داخل کیف طبقهبندی شده و درست مثل یک کیف ابزار است با این تفاوت که شکلش تغییر کردهاست. هر وسیله در یک قسمت قرار دارد.
قطعا در مجتمعی با آن همه ساکنان مگر میشود کسی شک نکند. اما هر کسی مرا میدید میگفتم برای تمیز کردن خانه آمدهام و کارگر هستم و به من گفتند انباری را هم تمیز کنم.
برخی مردم خیلی ساده هستند با تمام ادعاهایشان برای زرنگ بودن. به آنها میگفتم دانشجو هستم و برای تحصیل از شهرمان به تهران آمدهام. برای تامین خرج تحصیلم مجبورم کار کنم. آنها هم تصور میکردند من یک دانشجوی فقیر و رنج کشیده هستم و تازه خیلی از آنها به من پیشنهاد کار میدادند تا کمی وضع مالیام بهتر شود. حتی بعضی از همسایهها برایم چای و میوه میآوردند. آنها دلشان برای پسری در این سن و سال که با این همه تلاش دارد درس میخواند میسوخت.
وسایل داخل انباری و دوچرخههایی که داخل پارکینگها پارک بودند. به نوعی سرقت وسایل داخل انباری یک پوشش بود و اگر دوچرخهای در پارکینگها پیدا نمیکردم سراغ انباریها میرفتم.
دوچرخهها را که میفروختم. باتوجه به اینکه الان تمایل به ورزش زیاد شده و از طرفی قیمتها بالا رفته، بازار خرید دوچرخه خوب است و سود خوبی میدهد. وسایل داخل انبار را هم میفروختم. کلا اگر جنس داشتهباشی خریدار هست شاید بعضی از اجناس با قیمت پایینتر خریده شود اما به هر حال مشتری میتوانی گیر بیاوری.
یک روز در حال سرقت از انباری بودم که یکی از همسایهها سر رسید و مرا در حال دزدی دید. کیفم باز بود و با دیدن وسایل شک نکرد که دزد هستم. شروع به سروصدا کرد و همسایهها سررسیدند. راهی برای فرار نداشتم. با پلیس تماس گرفتند و ماموران هم که مدتی بود در تعقیبم بودند، سریع به محل رسیدند و رازسرقتهایم فاش شد.