اعضای این باند مسلح در نخستین سرقت خود، بیست و چهارم خرداد سال گذشته در حالی که لباس محلی پوشیده و چهرههایشان را پوشانده بودند وارد طلافروشی در خیابان مصطفی امام خمینی سر آسیاب ملارد شدند. دو نفرشان با تهدید طلافروش و زن و مردی که بهعنوان مشتری در آنجا بودند، ۱۳ کیلو طلا سرقت کردند. همان موقع زنی که در همان ساختمان محل سرقت بود با پرتاب آجر سعی میکرد مانع فرار سارقان شود که با شلیک دزدان روبهرو شد. سارقان با ایجاد وحشت در محله توانستند فرار کنند.
در حالی که تحقیقات برای دستگیری دزدان آغاز شده بود، آنها ۲۴ روز بعد وارد یک طلافروشی در خیابان مدرس سلطانآباد شهرستان بهارستان شده و چند کیلو طلا سرقت کردند.
سارقان سرقت سوم خود را هفدهم تیر همان سال رقم زدند. وارد طلافروشی در باغ فیض اسلامشهر شده و بیش از سه کیلو گرم طلا دزدیدند و با تیراندازی هوایی متواری شدند. اما بیست و هشتم مرداد سال گذشته، وقتی وارد طلافروشی در باقرشهر شدند، مرد طلافروش با تبر به سمتشان حمله کرد و دزدان مجبور به فرار شدند.
با گذشت ۹ ماه از ناکامی دزدان در سرقت طلافروشی باقرشهر، رد دزدی سابقهدار به نام فرزاد در این سرقتها بهدست آمد و معلوم شد او به قم رفته و قصد اجرای نقشه سرقتی دیگر در قم یا تفرش را دارد. او در قم بازداشت شد و در بازرسی از مخفیگاهش دو خودروی پژو، سلاح کلاشینکف، ۱۰ تیر، کلت و ۵۰۰ فشنگ جنگی کشف شد.
سردار علیرضا لطفی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: با اعتراف طراح اصلی سرقتهای مسلحانه، دو همدستش در زندان استان لرستان و نفر آخر باند هم وقتی به دیدن وکیل خود به میدان آزادی تهران رفته بود، بازداشت شد. آنها در سه سرقت خود ۲۰ کیلو طلا سرقت کرده بودند که ۲۰ میلیارد تومان ارزش طلاهای سرقتی بود. سه مالخر هم بازداشت و تحقیقات از اعضای این باند در اداره یکم پلیس آگاهی تهران ادامه دارد.
فرزاد ۲۶ ساله طراح اصلی سرقتهای سریالی از طلافروشیهای غرب استان تهران است. او و همدستانش از شهری در غرب کشور برای سرقت به تهران آمدند و برای اجرای نقشه سرقتهای خود بهراحتی دست به اسلحه میبردند. با او درباره سرقتهایش صحبت کردیم که در ادامه میخوانید.
کارگر استخری در تهران بودم. با دیدن افراد پولدار که آنجا میآمدند وسوسه سرقت به جانم افتاد.
نه. ظهر بیست و هشتم بهمن سال ۹۵ با یکی از اقوامم مسلحانه وارد صرافی در میدان فردوسی تهران شدیم، با شلیک به پای مرد صراف او را زخمی و با سرقت ۷۰ میلیون دلار و یورو فرار کردیم که یک هفته بعد بازداشت شدیم.
با میلاد در زندان آشنا شدم. بعد از آزادی با کمک او، پسرعمهاش و دوستش، این باند را تشکیل دادیم.
از زادگاهم ۳۰ میلیون تومان کلاشینکف و کلت همراه فشنگ خریدم. لباس محلی پوشیده و چهرههایمان را میپوشاندیم. دو نفر وارد طلافروشی شده، یک نفر مسلح در خیابان پشتیبانمان بود و نفر آخر رانندگی میکرد. همه سرقتهایمان زیر دو دقیقه بود.
میلاد ۲۴ ساله از مجرمان حرفهای و خشن است که نقش نفر دوم را در این باند بهعهده داشت.
با فردی اختلاف داشتم. او را ساعاتی سوارخودرویم کردم تا حرف بزنیم بعد از پیاده شدن بابت آدمربایی از من شکایت کرد و زندانی شدم.
سهمم ۶۰۰ میلیون تومان شد و به زادگاهمان بازگشتم. پول باد آورده بهراحتی خرج شد و از آن هیچی نماند. بعد از ناکامی در سرقت چهارم، هفت ماه آواره کوهستانهای غرب کشور شدیم. منتظر اجرای سرقت بعدی بودیم.
آن روز به دفتر وکیلم در تهران رفتم تا بابت پرونده آدمرباییام حرف بزنیم که مرا به پلیس لو دادند و بازداشت شدم.
بله. از این سرقتها هیچی نصیبم نشد جز زندان و بیآبرویی.