آزادسازی خرمشهر از اهداف اصلی عملیات بیتالمقدس در خلال جنگ ایران و عراق بود، که توسط ارتش جمهوری اسلامی ایران (به فرماندهی علی صیاد شیرازی) و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (به فرماندهی انجام گرفت.
بعد از این نبرد، شهر خرمشهر پس از ۵۷۶ روز اشغال توسط نیروهای ارتش عراق، در روز سوم خرداد سال ۱۳۶۱ بوسیله نیروهای مسلح ایران بازپس گرفته شد. فتح خرمشهر بازتاب جهانی داشت و عراق با از دست دادن خرمشهر، از نظر سیاسی تکیهگاهش را برای مذاکره از دست داد.
به گزارش ایسنا، پس از آزادسازی خرمشهر رزمندگان ایرانی در اولین اقدام، در مسجد جامع خرمشهر نماز شکر به جا آوردند. با انتشار خبر این پیروزی در سطح کشور موجی از شادی و سرور سراسر ایران را فراگرفت، به طوری که مردم در سرتاسر کشور به خیابانها رفته و به شادی و پخش شیرینی پرداختند.
از آن روزها سالها گذشته، اما دردها و رنجهایش و حس ناب پیروزیهایش با دست خالی هچنان در دل تازگی میکند، این تازگی باید بماند تا آن رورزها و آن دردها فراموش نشود.
فراموشی روزایی جون فتح شیرین خرشمهر، به معنای فراموشی تمام دلاورمردانی است که اکنون با قلبی پرامید و به یاد آن روزها بر روی تخت بیماری روزگار میگذرانند.
خرمشهر نقطه استراتژی حساس ایران بود
علی دوستی گازار، یک جانباز ۴۵ درصد به مناسبت سالروز فتح خرمشهر در گفتوگو با ایسنا گفت: خرمشهر نقطه استراتژی حساسی بود که حکومت عراق اسمش را عوض کرده بود و آن را محمره خود کرده بود و به تصاحب آن اطمینان کامل داشت و آنچنان دژ دفاعی درست کرده بود که باعث شد دشمن، به اهدافش نرسد.
وی افزود: زمان بازدید کشورهای غربی و شرقی از آن، یک کارشناس نظامی آمریکایی به عراقیها بیان کرده بود: این دژهایی که تدارک دیدید برای دفاع از محمره به قدری محکم و حساب شده است که هیچ ارتشی در دنیا حاضر به نفوذ به این دژها نیستند؛ حتی ارتش آمریکا.
دوستی ادامه داد: بعد از این صدام حسین به بغداد رفت و یک سخنرانی در آن مکان داشت و از محمره به عنوان نگینی یاد کرد که هیچ قدرتی توان به دست آوردن آن را ندارد.
وی گفت: تمام دنیا از شرق و غرب روی خرمشهر حساس شده بودند و عراق هم بسیار اطمینانی به آن تملک پیدا کرده بود، اما به لطف خدا رزمندگان اسلام در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ عملیات بیتالمقدس را با رمز علی بن ابی طالب شروع کردند و ۲۴ روز طول کشید، اما نتیجه داد و همانطور که امام راحل فرمودند: "خرمشهر را خدا آزاد کرد"؛ واقعا هم همین بود.
این جانباز دفاع مقدس ادامه داد: خرمشهر بهجهت واقعشدن در مجاورت خلیج فارس و کشور عراق، از اهمیت استراتژیک اقتصادی، تجاری و سیاسی ویژهای برخوردار است و آن زمان با فتح خرمشهر تمام تخیلات و رویاهای حکومت عراق از بین رفت.
فتح خرمشهر سرآغاز امید در دلها بود
دوستی گفت: اگر این اتفاق فتح خرمشهر رخ نمیداد و این پیروزی نصیب رزمندگان اسلام و مردم نمیشد؛ یأس و ناامیدی در مردم ایجاد میشد و این یأس ادامه دار بود و بر روحیه تاثیر میگذاشت و اینکه جسارت، پررویی و جنایت دشمن تقویت میشد و قویتر ادامه میداد.
این جانباز به جوانان ایرانی توصیه کرد پشتیبان ولی فقیه باشید، تصریح کرد: وحدت کلمه یک جمله بسیار مؤثر و ارزشمندی است که در هرجایی که وحدت باشد، یک دلی باشد، با ایمان و تقوا، پیروزی را در پی دارد و شکست ناپذیر است در هرجایی که باشد.
دوستی اظهار کرد: ملت شریف ایران باید وحدت خود را حفظ کنند همانطور که در گذشته بودند تا زمان ظهور ولی عصر همه سربلند باشیم.
وی تصریح کرد: رژیم بعث عراق با «محمره» خواندن مجدد خرمشهر و قرینه سازیهای تاریخی از این دست، در واقع میخواست صدام را درمقام خلیفه بغداد جلوه دهد و ذهنیتهای تاریخی را در مطامع سیاسی و نظامی به خدمت گیرد.
وی افزود: محمره در واقع نامی بود که عباسیان این شهر را بدان میخواندند و اگرچه از دورهای مشخص سندیت تاریخی دارد، اما از آنجا که نامی است که دیگران به این شهر دادهاند، فاقد اصالت ایرانیاست؛ همانند اینکه ما به کشور ایران بگوییم ملک عجم زیرا اعراب در منابع خود این کشور را ملک عجم میدانستند یا اینکه بگوییم پرشیا ”چون اروپاییها آن را پرشیا میخواندند.
آغاز دلاوری در نوجوانی
علیرضا نصرآبادی، جانباز ۷۰ درصد عملیات بیتالمقدس که سالهاست نمیتواند چون روزهای جوانی اش راه برود، نیز به ایسنا گفت: قبل از انقلاب در راهپیماییها شرکت میکردم و با وجود سن کمی که داشتم به انقلاب و امام(ره) علاقه زیادی داشتم.
وی افزود: به دلیل سن کمی که داشتم برای اعزام به جبهه پذیرفته نمیشدم اما زمانی که ۱۵ ساله شدم با گرفتن رضایت نامه کتبی از پدر و مادر و با مشقات فراوان توانستم راهی جبهه شوم.
این جانباز به عملیات فتح خرمشهر اشاره کرد و گفت: در عملیاتی که به فتح خرمشهر رسید، رزمندگان با دست خالی و با اعتقاد و ایمانی که در دل داشتند به پیروزی رسیدند.
نصرآبادی با بیان اینکه در اسفند ماه ۱۳۶۰ درحالی که ۱۵ سال بیشستر نداشتم، در زمان فتح خرمشهر و عملیات بیت المقدس عازم جبهه شدم، تصریح کرد: سن کمی داشتم و در عملیات، کمک بیسیمچی بودم.
وی با بیان اینکه در روز اول فروردین مشهد بودیم و قرار بود از مشهد به تهران و از آنجا به اهواز برویم اما به دلیل عملیات فتحالمبین مجبور شدیم با هواپیما به کوههای اندیمشک خود را برسانیم، تصریح کرد: عملیات بیتالمقدس دهم اردیبهشت ماه ساعت ۱۲:۳۰ بامداد آغاز شد و قرار بود محور رودخانه کرخه نور که دست نیروهای عراقی بود را آزاد کنیم.
نصزآبادی ادامه داد: رزمندگان مسیر رودخانه را که با آکاستیف پوشانده بودند تا بتوانند از عرض رودخانه عبور کنند؛ بعد از طی کردن رودخانه تازه به میدان مین میرسیدیم که از طریق مسیری از مینها نیز عبور میکردیم تا پشت خاکریز عراقیها مستقر شویم.
وی از قطع شدن دست و پاهای فرماندهان و دوستانش در میدان مین گفت و صداهایی از انفجار که هنوز در گوشش میپیچد و ادامه داد: این صداها باعث شد دشمن حواسش جمع شود؛ بنابراین شروع به تیراندازی کرده و تعدادی شهید شدند.
نصرآبادی بیان کرد: به خاکریز رسیدیم و طبق برنامه، قرار بود جاده سوسنگرد به هویزه را که بعد از خاکریز بود آزاد کنیم؛ سحر نزدیک بود که فرمان بازگشت به خاکریز اول داده شد و به دلیل اینکه سلاح زیادی نداشتیم مجبور شدیم به خاکریز اول برگشته و در آنجا مستقر شویم.
وی افزود: از سحر تا ظهر همان روز جنگ با عراقیها ادامه داشت تا زمانی که ساعت حدودا ۳ را نشان میداد و فرمانده دستور برگشت داد، اما پل دست ساز رودخانه کرخه نور را دشمن خراب کرده بود و از ۳ طرف محاصره بودیم؛ بنابراین مجبور شدیم از میدان مین برگردیم.
امید و شادی در اوج بیماری
نصرآبادی ادامه داد: در این عملیات ترکشهای دشمن به پلو و پشتم اصابت کرد و نخاع، کلیه چپ، طحال و ۳ دندهام را از بین برد؛ با انتقال به بیمارستان صحرایی کلیه و طحالم را برداشتند و سپس به بیمارستان تهران اعزام و در آنجا بستری شدم و پس از سه روز به هوش آمدم.
وی از نتیجه این عملیات گفت و اظهار کرد: رزمندگان در آن روز موفق نشدند به اهدافشان دست یابند، اما ۳ روز بعد با حمله مجدد آن منطقه را از عراقیها گرفتند و این عملیات تا آزادی خرمشهر ادامه داشت.
وی با بیان اینکه در طول این درگیریها ۱۲ نفر از رزمندگان بیرجندی به فیض شهادت رسیدند، افزود: زمانی که خرمشهر که آزاد شد من در بیمارستان بستری بودم؛ ابتدا کنار آمدن با این بیماری و قطع نخاع شدن برایم سخت بود، اما از اینکه شنیدم هرشمهر آزاد شده حس عجیبی داشتم؛ حسی میان بغض و خوشحالی.
نصرآبادی یادور شد: آنچه خرمشهر را آزاد کرد ایمان و قلب پاک رزمندگان بود که حتی با دست خالی و در مقابل تجهیزات نظامی دشمن که واقعا اسلحهها ما هیچ نبود، بعه پگیریوزی رذسیبدند؛ اگر این نامش معجزه نیست پس چیست؟ این معجزه باید همواره بیان شود؛ آن قدر گفته شود تا در خاطرهها بماند؛ مجروح شدن امثال من مهم نیست آنچه مهم است این خاک است که باید پایدار بماند.
آن روزها نباید از یاد برود؛ آن قدر باید گفته شود تا ورد زبانها شود؛ این قهرمانیها باید در خاطر یک دنیا بماند.
انتهای پیام