به گزارش "ورزش سه"، اگر به یک سال و نیم پیش برگردیم و شرایط تیمملی و فدراسیون فوتبال را بهیاد بیاوریم، و بخواهیم با کلمات بیانش کنیم بهترین انتخاب؛ ناامیدی و ناکارآمدی است. تیتر آن روزهای فوتبال ایران <یأس> است. کیروش پس از یک دوره جنگ فرسایشی از تیمملی کنار گذاشته شده است و جانشین بلژیکیاش افتضاح به بار آورده است. رئیس فدراسیون قلبش مریض شده و ۶ میلیون یورو تلف شده است. پولی برای استخدام مربی اسم و رسمدار وجود ندارد و گزینههای داخلی هم بین مردم اقبالی ندارند. فوتبال ایران تا چند ماه قبلش کیروش، برانکو و استراماچونی را در اختیار داشته است و حالا باید بین گزینههای حداقلی یک انتخاب سخت برای تیمملی انجام دهد.
اگر بنا به رایگیری برای انتخاب سرمربی تیمملی بود، دراگان اسکوچیچ رای زیادی نداشت. اسکو انتخاب اغلب ما نبود. در دورانی که بدهکار و بی پول زیر فشار تحریمها، ویلموتس هم کلاهمان را برداشته بود، اسکو را از بین گزینههای غیر جذاب و غیر جذابتر به کار گرفتیم. تیمملی در لبه پرتگاه سقوط قرار داشت. و تکنسینی که نه سلبریتی بود نه خوش لباس نه اهل مصاحبه و یارکشی و نه پایگاه مهمی بین هواداران فوتبال ایران داشت، بی سر و صدا کار را به دست گرفت.
اسکوچیچ با آگاهی کامل از وزن خودش و میزان قدرت تاثیرگذاریش با روشی عملگرایانه و منطبق بر واقعیتهای موجود، تلاش کرد از این فرصت شغلی بهترین استفاده را ببرد. اسکو میدانست که در خیلی از مسائل حرفش بُرندگی لازم را ندارد. در واقع کارت مهمی برای بازی در مقابل مدیران جدید فدراسیون در دست نداشت. باید فقط بر مزیت اصلی خود تکیه میکرد.
اسکوچیچ مربی تمرین است. از آن دست مربیانی که تیمش در اردوها و جلسات تمرینی کاملا به دست خودش برنامهریزی و ساخته میشود. برای اردوهای خارجی و بازیهای دوستانه مجبور به مصالحه بود، ولی برای ترکیب و تاکتیک نه. اسکو یک ایده برای چهار بازی سرنوشت ساز تیمملی طراحی کرد و بر اساسش بازیکن دعوت کرد و تمرین طراحی کرد. در مقابل انتقادها به بازیکنان دعوت شده، ترکیب اصلی تیم، تعویضها و تاکتیکهای تیمملی سکوت کامل کرد و در این بخش هیچ امتیازی از سر ضعف نداد. هوشیارانه از فضای هواداری و دعوای دامنهدار طرفداران کیروش و برانکو فاصله گرفت. اسکوچیچ فوتبال آسیا را میشناخت، بازیکنان لیگبرتر را میشناخت و درک درست و واقعی از قدرت فوتبال ایران داشت. نه در تقابل با کیروش به لژیونرها بی توجهی کرد و نه مانند ویلموتس به دنبال شوآف توجه به لیگبرتر رفت. نه در باد رنکینگ تیمملی در آسیا خوابید، نه در دام شعار کودکانه فوتبال هجومی افتاد. از بازیکنان مورد علاقهاش دست نکشید. و به استراتژی خود وفادار ماند.
اسکوچیچ تلاش کرد یک تیم با استفاده از تمام ظرفیت فوتبال ایران بسازد تا چهار مسابقه را پیروز شود. یک معامله برد-برد؛ اسکوچیچ کارتهای بیشتری برای چانهزنی به دست میآورد و تیمملی هم از لبه پرتگاه فاصله میگیرد.
پس از بازی با عراق و صعود به دور بعدی حالا اسکوچیچ و مدیران جدید فدراسیون در شرایط متفاوتی قرار دارند. سرمربی، تیم را نجات داده است و حالا میتواند و باید به دنبال بازی با کارتهای تازه به دست آورده باشد. کارتهایی که اگر درست بازی شوند، قدرت سرمربی برای تاثیرگذاری بر خارج زمین را هم افزایش خواهند داد. اسکو باید از قدرتش برای تصفیه استفاده کند. اردو و آمادهسازی استاندارد طلب کند. و در یک کلام مسئولیت تیمملی را نه به عنوان یک تکنسین بلکه به عنوان مدیر پروژه بپذیرد.
اسکوچیچ با نتایجی که با تیمملی بدست آورد در بین فوتبالدوستان از تمام جناحها هم ترفیع درجه گرفته است. انتخابی که در ابتدا بیحاصل به نظر میرسید و امید زیادی به آن نبسته بودیم، حالا امیدواریمان کرده است که اگر کیروش نداریم حداقل یک سرمربی متعهد و فراجناحی داشته باشیم که شاید با عملکردش کمی از زخمهایی که در این دوسال تن فوتبال ملی را خراشیده است التیام یابد. در واقع اسکوچیچ خواسته یا ناخواسته یک پست افتخاری جدید هم گرفته است:
سفیر صلح فوتبال ملی در ایران
احسان صدری