رفتار زشت پدرم مرا از خانه فراری داد / مادر و ناپدریم مرا از کلانتری به خانه شان بردند

پارسینه یکشنبه 30 خرداد 1400 - 03:46
از خانه فرار کردم. کنار خیابان، جلوی درگاه یک مغازه و روی یک تکه کارتن خوابیده بودم. تا صبح پلک نزدم. می‌ترسیدم دزد‌ها بیایند و مرا بدزدند.
صبح روز بعد، از بس گشنه بودم، حالم بد شد. حالت تهوع و سرگیجه داشتم. مردم با پلیس تماس گرفتند. ماموران کلانتری آمدند و مرا به بیمارستان انتقال دادند. فکر می‌کردند چیزی خورده‌ام و مسموم شده‌ام. با تزریق یک سرم و آمپول حالم بهتر شد. آدرس مادرم را هم می‌ترسیدم بدهم. نمی‌خواستم زندگی او خراب شود؛ اما انگار چاره‌ای نبود. شماره‌تلفن خانه‌اش را دادم. مادرم و شوهرش آمدند. مادرم گریه می‌کرد. ناپدری‌ام هم شانه‌هایم را ماساژ می‌داد. آن‌ها مرا به خانه‌شان بردند. برای اولین‌بار با برادر کوچولویم روبه‌رو شدم. خیلی خوشگل و بامزه است و واقعا دوستش دارم. یک سال از آن موقع می‌گذرد. ناپدری‌ام مرد مهربان و فهمیده‌ای است. او مرا مثل دو بچه خودش و حتی فکر می‌کنم بیشتر از آن‌ها دوست دارد. وقتی یاد تهمت‌های زشت وحرف‌های نامربوط پدرم درمورد مادرم و ناپدری‌ام می‌افتادم، سردرد می‌شدم. دیگر هیچ ارتباطی با پدرم نداشتم؛ اما او سر‌وکله‌اش دوباره پیدا شد. به مادرم می‌گفت حضانت بچه با من است و باید او را پس بدهی. می‌خواهد خرده‌فروشی موادمخدر کنم. به او گفتم نمی‌خواهم با تو بیایم. با شیلنگ ضربه‌ای به سرم زد که بینایی‌ام دچار مشکل شده است. آمده‌ام کلانتری١۶ تا از پدرم شکایت کنم. خدارا‌شکر می‌کنم مادرم و شوهرش هستند و من تنها نیستم.

منبع خبر "پارسینه" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.