شمال نیوز: محمدكاظم انبارلويي/ شهيد بهشتي يك فقيه، يك فيلسوف و يك سياستمدار برجسته بود و حداقل به سه زبان زنده دنيا سخن ميگفت. او بنيانگذار حزب جمهوري اسلامي و نخستين روزهاي پيروزي انقلاب بود تا امر سازماندهي نيروهاي انقلاب را زير يك سقف گفتوگو ملي جمع كند. قرار بود حزب نيروهاي بالقوه را بالفعل و به حركت جهادي نيروهاي انقلابي شتاب بخشد. قرار بود با استعداديابي نيروهاي انقلابي مورد شناسايي قرار گيرد و به آن جهت داده شود تا از اردوگاه انقلاب يك صدا بيرون آيد. شهيد بهشتي در اين امر مقدس موفق بود. ابتدا جريان نفاق ، ليبرال و ضد انقلاب چپ او را ، در مناظرهها به چالش كشيدند بعد ديدند در اين امر كم ميآورند تن او را با بمب آلودند. دومين دبيركل حزب شهيد محمدجواد باهنر هم به فاصله كوتاهي با انفجار دفتر نخست وزيري از سر راه برداشتند.مقام معظم رهبري حضرت آيتالله العظميخامنهاي پيش از اين دو، هدف يك عمليات تروريستي قرار گرفت و خداوند مقدر فرموده بود كه او زنده بماند و پرچم انقلاب اسلامي را در حيات پس از امام (ره) باهمان قدرت و صلابت در اهتزاز نگه دارد.
به بهانه شهادت شهيد بهشتي مي توان از كار بزرگ او در تشكيل يك حزب نيرومند براي اداره كشور سخن گفت و به اين سؤال پاسخ داد چرا پس از او حزب و تشكيلات كه او بنيان نهاده بود نتوانست به حيات خود ادامه دهد؟ پاسخ روشن بود فلسفه اصلي شكلگيري حزب اين بود كه يك صدا از اردوگاه انقلاب بيرون آيد. چون حزب اين خاصيت وجودي خود را از دست داده بود در همان زمان امام (ره) با نامهاي كه از سوي حضرات آيات هاشمي رفسنجاني و خامنهاي به امام نوشته شد ترجيح داده شد كركره آنرا پايين بياورند.
بعدها اين دو صدايي آثار سوء سياسي خود را در فتنه 78 و 88 نشان داد و معلوم شد كه در حزب تفوق طلبي، برتريجويي ، بزرگيطلبي بركاركردهاي ديگر آن غلبه كند نميتواند مأموريت خود را در صيانت از انقلاب و سازماندهي نيروهاي بالفعل و بالقوه انقلاب به درستي انجام دهد.
شهيد بهشتي چهار ويژگي مهم و كليدي براي يك حزب الهي قائل بود و معتقد بود اگر اين چهار ويژگي در حزب نباشد روند فروپاشي و انحلال را طي ميكند.
اين چهار ويژگي را در چهار جمله زير جمعبندي فرموده بود.
1- حزب بايد پاسدار ارزشها باشد نه پاسدار خود!
2- حزب بايد سازنده، آسان كننده، خودسازي و كمك به سير اليالله براي اعضاي و كارهاي خود باشد.
3- حزب نبايد بت، لغو يا لهو باشد.
4- حزب بايد به درد مردم بخورد نه اينكه باري بر دوش مردم باشد. لذا كار در حزب بايد آهنگ عبادت داشته باشد.
حزب، دانشگاه و رسانه سه نهاد مدرن بود كه پس از مشروطه و مدتها قبل وارد كشور شد. احزابي كه در مشروطه شكل گرفته بودند اغلب سر در آخور شرق و غرب داشتند و توسط لژهاي فرماسونري اداره ميشدند. از آن احزاب اثري در سپهر سياست باقي نمانده است. دانشگاه هم بدون دقت و ارزيابي علومي كه وارد كشور شده بود بهخصوص در حوزه علوم انساني خسارات زيادي به آزادي و استقلال كشور وارد كرد و دشمن توسط همين علوم توانسته بود قدرت خود را در كشور نمايندگي كند. رسانه هم حال و روزي بهتر از دانشگاه و احزاب نداشت و ما امروز صاحب يك رسانه با نفوذ كه از سطح ملي باسابقه يكصد سال حرفي براي گفتن در كشور و منطقه داشته باشد، نداريم.
براي رسيدن به رشد و توسعه متوازن بايد در سه ضلع احزاب، دانشگاه و رسانه اتفاق مهمي رخ دهد و فرآيند تربيت كادرهاي انقلاب براي اداره كشور در مديريت، اقتصاد، سياست، فرهنگ سالم و بدون نفوذ افكار غربي و افراد نفوذي باشد. غرب هميشه از طريق اختلال يا اخلال در اين فرآيند مانع پيشرفت كشور شدهاست.
حوزههاي علميه به عنوان يك نهاد سنتي كه پيشينه بيش از هزار ساله در كشور دارند در گذشته و اكنون سازوكار تربيت علمي، رسانه و تشكل سياسي و حزبي خود را داشته است. به همين لحاظ توانسته است همانند يك سد پولادين در يكصد سال گذشته در برابر تجاوز، تحقير و تهديدهاي فكري غرب بايستد. ما براي صيانت از استقلال كشور راهي جز بوميسازي نهادهاي رسانه، دانشگاه و احزاب نداريم.
جريان متمايل و يا وابسته به غرب امروز بيریختترين روزهاي عمر خود را در سطح رسانه، دانشگاه و احزاب ميگذراند.
بايد ديد جريان انقلابي در اين سه حوزه، چه تدبير ميكند؟ آيا اين جريان هم در حال فروپاشي و اضمحلال است؟
احزاب انقلابي بايد برگردند به رهنمودهاي كليدي شهید بهشتی در داشتن يك حزب با معيارهاي الهي والا در سراشيبي سقوط قرار دارند.
احزاب انقلابي بايد ثابت كنند به درد مردم ميخورند و ارتباط آنها با هم تعاون در رسيدن به قدرت نيست بلكه دغدغه اصلي آنها صيانت از ارزشهايي است كه يك ملت بهپاخاسته براي آن خون دادهاند.
احزاب انقلابي بايد تكليف و سهم خود را در «توليد قدرت ملي» ادا كنند و دنبال سهمخواهي نباشند.اين سهمخواهي آنها را به چاه عُجب، خودخواهي و خودپرستي ساقط خواهد كرد و از احزاب جثهاي نحيف باقي خواهد ماند كه شهيد بهشتي ازآن بهعنوان «بت» ياد ميكند و كار در آن «لغو» يا «لهو» خواهد بود.
احزاب انقلابي با كادرهاي نسل اول و دوم ديگر قابل ادارهشدن نيستند.
بايد يك اقدام انقلابي براي «نوسازي ساخت سياسي جامعه» در كادر بيانيه گام دوم و مقتضيات قرن جديد صورت گيرد.
ويترين احزاب انقلابي باید با جوان تحصيلكرده ، جهادي و پاي كار انقلاب تزئين شود و رهبري احزاب به دست علماي برجسته حوزه و تحصيلكرده دانشگاه كه كم نيستند سپرده شود.
شهيد امام موسي صدر مي فرمود: «بيتشكيلات بودن ، رمز عقبماندن ماست.»
ما بايد سازمان و احزاب انقلابي را در 1400 مطابق آخرين دادههاي علمي در مورد تشكيلات و نيز نوع گردش اطلاعات و ارتباطات سامان دهيم. احزابي كه با تعاريف سه يا چهاردهه قبل شكل گرفتهاند پاسخگوي نياز كنوني انقلاب نيستند. اين جمله شهيد امام موسي صدر چون پتكي بر سر افكار جوانان انقلابي و شيعه در جنوب لبنان فرود آمد و آنها هم توان خود را روي سازماندهي ، ارتباطات و اطلاعات گذاشتند .امروز تشكيلات حزبالله مثل يك تشكيلات پولادين در برابر ارتش تا بن دندان مسلح رژيم صهيونيستي ايستاده است و الهامبخش احزاب فلسطيني است و حافظ استقلال نهتنها لبنان بلكه كشورهاي عربي است كه در جنگ 6 روزه شكست خوردند و آبروي اعراب را در جهان بردند.
نيروهاي انقلاب در داخل و نيز در خارج در امتداد خط مقاومت بايد به فكر «نوسازي سازمان» ، بهروزرساني «اطلاعات» و ساماندهي «ارتباطات» خود باشند. اگر امروز به اين كار نپردازند فردا خيلي دير است. انقلابیون در سال 1400باید به این سئوال پاسخ دهند، احزاب تراز انقلاب چه ساختی دارند و نسبت آنها با حوزه، دانشگاه و رسانه چیست؟