خبرگزاری فارس، معصومه درخشان- سه سال پیش بود که از عشق پیرمردی باصفا و عاشق محیط زیست، طبیعت و درختکاری نوشتم که با همه وجودش لابه لای صخرههای عینالی تبریز مشق طبیعت میکند و اکنون در سایه سار درختانی که طی چندین سال در لابه لای صخرههای سخت عینالی کاشته و آبیاری کرده است، آسوده خاطر میآرامد.
خدا قوت مرد طبیعت
در یک بعد از ظهر گرم تابستان دوباره به دیدارش میروم. صخرههای سخت را یکی یکی پشت سر میگذارم، در میانه راه به استقبالم آمده است. با هم قدم بر میداریم تا به محل درختکاری او رسیده و به سوی درختانی برویم که در انتظارش هستند تا راز سرزندگی این پیرمرد عاشقپیشه را برایمان معنی کنند و به او بگویم خدا قوت مرد طبیعت.
ذولفعلی جوادی، حالا یک پیرمرد 80 ساله است بر خلاف بسیاری از همسن و سالان خود بسیار شاداب و سرزنده است، آن قدر شاد و سرزنده که به عشق درختان هر روز ساعت ۶ صبح از خانه بیرون زده و راه عینالی را در پیش میگیرد.
او یک کوهنورد حرفهای است که ۶۵ سال در دل کوهها و صخرهها با طبیعت همنشین بوده و صبح علیالطلوع بیدار شده و راهی بهشت کوچک خود میشود.
او 15 سال است در کنار کوهنوردی به یک محیط بان طبیعت و حافظ محیط زیست تبدیل شده و در مکانهای مختلفی از کشور به درختکاری مشغول بوده و اکنون 12 سال است که در عینالی تبریز درخت میکارد.
سرگروه کوهنوردان
با ذولفعلی جوادی تا رسیدن به محل درختکاری گام بر میدارم، از جوانیاش برایم حرف میزند از زمانی میگوید که نوجوانیاش را در کوه و کمر به جوانی رسانده و در جوانی نیز با مینیبوسی که داشت کوهنوردان را برای رفتن به کوههای مختلف در سراسر کشور جابهجا میکرد و سردسته یک گروه کوهنوردی بود که به جز عشق کوه و طبیعت و آرامش و آسایشی که در کوه داشتند به چیز دیگری فکر نمیکردند.
ساعت 17 و 30 دقیقه عصر است و ما کم کم به محل درختکاری عمو ذولفعلی نزدیک میشویم، اینجا شعلههای پرحرارت خورشید گرمی خود را از لابهلای درختان ارزانی ما میکند.
او به شدت توصیه میکند که مواظب باشم، چرا که شیب منطقه زیاد است و به هیچوجه نباید سهلانگاری کنم تا خدای نکرده تعادلم به هم خورده و اتفاقی بیفتد. شکاف صخرهها دارای شیب ۴۵درجه است که راه رفتن روی این شیب به سختی برای انسان ممکن میشود. شیب تند این دره نیز باعث نشده است که او از تصمیم خود منصرف شود. او با استادی تمام این منطقه را درختکاری کرده که که انسان از تماشای آن لذت میبرد.
بفرمائید توت فرنگیهای خوشمزه
اولین جایی که میبینم مزرعه کوچک توت فرنگی است که عمو ذولفعلی مرا به چیدن توت فرنگی دعوت میکند، توت فرنگیهای خوشمزهای که طعم آن هنوز هم زیر زبانم تازه است، توت فرنگیهای کاملا طبیعی و بسیار خوشمزه و خوش طعم که به توت فرنگیهای نه چندان طبیعی که در بازار هستند روی خوش نشان نمیدهد.
یک چای دبش با عطر شاه اسپران
در کنار مزرعه کوچک توت فرنگی عطر شاه اسپرانها نیز نوید یک چای دبش با عطر شاه اسپران میدهد وقتی که بساط عصرانه به پا میشود. چند قدمی جلوتر رفته و با دیدن گلهای سرخ محمدی سرشار از عطر احساس میشوم. اینجا انگار عطر گلاب پاشیدهاند، چرا که گلهای محمدی با آن گلبرگهای نرم و لطیف و خوش رنگ خود زیبایی را به انسان هدیه میدهند.
از اینها که گذشتیم به محل کاشت درختان میرسیم، درختانی که سه سال پیش در اسفندماه به دیدارشان آمده بودم در خواب زمستانی بودند و اکنون در مرداد ماه شاخ و برگهای سبزشان کل طبیعت منطقه را به تفرجگاهی زیبا تبدیل کرده و چهره صخرههای سخت را به زیبایی آراسته و جلوهای دیگر بخشیده است.
چه کسی فکر میکرد، میتوان لابهلای صخرههای سخت عینالی را به گلستانی از گلهای محمدی و درختان مثمر و میوه دار تبدیل کرد.
تنها پیرمردی از عهده این کار برآمده است که عشق به طبیعت و درختان جوهره وجودی او را تشکیل میدهد. طبیعت این منطقه اصلا با سه سال قبل قابل مقایسه نیست، به قدری سرسبزی و زیبایی درختان انسان را مسحور خود میکند که جز «خدا قوت» و « دستمریزاد» نمیتوان حرف دیگری به عمو ذولفعلی گفت.
خوب که دقت میکنم، میبینم زردآلو، شفتالو، هلو، آلبالو و بادامهایی که روی شاخه درختان هستند به من چشمک میزنند و گردو، سنجدهای تازه شکوفه زده نیز بر زیبایی منطقه افزودهاند.
از خوشمزگی و طراوت توتهای سفید و قرمز هم نمیتوان به راحتی گذشت، درختانی که شاخ و برگهای خود را گستردهاند و این پیرمرد دوست داشتنی در سایه سار آنها روزگار میگذراند، مامنی برای کوهنوردانی است که میآیند و میروند و کام خود را شیرین میکنند و البته همراز و همصحبت این پیرمرد مهربان هستند.
درختان میوه هلو، آلبالو، گلابی، زردآلو، به، درخت عرعر، بلوط، سرو خمرهای، زالزالک، سیب، توت سفید و قرمز، انگور، سماق، اقاقیا، زبان گنجشک و درختان جنگلی گردو ، بادام، سنجد و پسته حاصل 15 سال زحمتهای عمو ذولفعلی است که این منطقه را به یک باغ و بوستان زیبا و دلنواز تبدیل کرده است.
نیازمند حمایت مسوولان
حالا نسیم عصرگاهی صورتمان را مینوازد، بعد از لذت بردن از طبیعت زیبا و نسیم خنک کوهستان از وی در مورد رفتار مسوولان بعد از انتشار گزارش قبلی میپرسم و او میگوید: بعد از منتشر شدن گزارش قبلی تعدادی از مسوولان شهرداری آمده بودند و وقتی حجم درختکاری این منطقه را دیدند چه کارهای بزرگی انجام شده است از من پرسیدند « چه کم و کسری داری و ما چه کاری میتوانیم برایت انجام دهیم» و من هم گفتم «من ۱۲سال است که در این منطقه به عشق طبیعت و حفاظت از محیط زیست تلاش کردهام و اکنون شما هم باید در جهت تجهیز و امکانات این منطقه مرا حمایت کنید»
دلم به روئیدن دانهای گرم است تا درختی تنومند شود
ذولفعلی جوادی، دلش به روئیدن دانهای گرم است که بعد از کاشتن آن منتظر میشود تا این دانه از دل خاک جوانه زده و به درختی تبدیل شود که بتواند شاهد رویش و شکفتن آن باشد.
تمام روز او به درختکاری، آبیاری درختان، هرس کردن و کار کردن در مزرعههای کوچک سیفیجات و سبزیجات سپری میشود و آن چنان که میگوید وقت بیکاری نداشته و تمام روز کار میکند و اگر فرصتی دست دهد وسط ظهر در پناهگاههایی که در بالای صخرهها درست کرده استراحت میکند.
دفتر ثبت خاطرات کوهنوردان
پناهگاههایی که ذولفعلی جوادی در بالای صخرهها با دستان خود کنده و درست کرده است در تابستان و زمستان مامن امن کوهنوردانی است که سر و سری با کوه دارند و وقتی در سایه و سکوت این پناهگاه پناه میبرند دمی میآسایند و این پیرمرد کوهستان از آسودن و استراحت کوهنوردان سرحال میشود.
تلاشهای این مرد خستگیناپذیر تمامی ندارد. او همچون فرهاد تیشه به سنگ زده و صخرههای سخت را با دستان مقاوم و تلاشگر خود کنده و از دل صخرهها برای کوهنوردان پناهگاه درست کرده است تا اگر کوهنوردی در سرمای سخت کوهستان دچار مشکل شده باشد در این پناهگاه پناه بگیرد.
جوادی در مورد ساخت پناهگاه گفت: ۶ ماه طول کشید تا توانستم صخرههای سخت را بکنم و بتوانم این چهاردیواری را به عنوان پناهگاه احداث کنم.
او 2 پناهگاه احداث کرده که هر کدام از آنها سه اتاق دارند و در یکی از اتاقها بساط کرسی هم به راه است و بیشتر خانمهایی که به کوه میآیند، خواهان کرسی او هستند.
جوادی میگوید: سختیها، مشقتها و مرارتهای زیادی دیده و کشیدهام ولی همه این سختیها به عشق دیدن مردمی که میآیند و از این مناظر زیبا استفاده میکنند از یادم می رود، دلم به صفای باطن مردمی خوش است که به عشق طبیعت دل به کوه زده و کوهپیمایی میکنند.
این پیرمرد دوست داشتنی با اشاره به انتشار گزارش اول در سه سال پیش گفت: تا زمانی که آن گزارش در خبرگزاری فارس منتشر نشده بود، هیچکس مرا نمیشناخت و حتی بسیاری از کوهنوردان نیز از وجود چنین منطقهای بیاطلاع بودند، بعد از انتشار آن گزارش برای اولین بار بسیاری از رسانهها، مسوولان و کوهنوردان و طبیعتگردان به سراغ من آمدند و از دیدن چنین منطقهای واقعا شگفتزده بودند.
حالا او دفتر یادداشتی دارد که هر کدام از کوهنوردان وقتی به آنجا میآیند لحظات فراموش نشدنی خود در کنار او را یادداشت کرده و به یادگار ثبت میکنند.
هر سال جوانتر میشوم
او در هفته درختکاری سال۹۷ و در نیمه دوم اسفند ماه ۱۰۰ اصله درخت کاشته است و با شور و شور وصف ناشدنی از انگیزه درختکاری خود حرف زده و میگوید: هر سال جوانتر از سال قبل میشوم و انرژی و شادابی مضاعفی پیدا میکنم و برعکس وقتی میبینم فردی به محیط زیست و فضای سبز آسیب میزند، انگار روح مرا میخراشند.
شمال و جنوب من دل کوه است
از وی در مورد مسافرتهای سالانه سوال میکنم و او بلافاصله جواب میدهد: شمال، جنوب، شرق و غرب من همین دل کوه است، تمیزی و هوای خنک اینجا از صد تا شمال برایم بهتر است، وقتی شمال را میبینم که مسافران چه بلایی سر طبیعت زیبای شمال آوردهاند به قدری ناراحت میشوم که حد و اندازهای ندارد.
در روزهای بهار و تابستان هر روز از ساعت ۶ صبح تا ۹ شب و در زمستان از ۷صبح تا ۷ شب میتوان در دل صخرههای سخت عینالی نام و نشانی از عمو ذولفعلی جوادی یافت.
فاتح قلههای ایران
پیرمرد جواندل ما ۶۰ سال کوهنورد حرفهای بوده و ۱۰ سال نیز جزو کوهنوردان شناخته شده و به اصطلاح شناسنامهدار بوده است که کارت شناسایی کوهنوردی دریافت کرده بود.
کوهنوردی نقطه عطف زندگی اوست و تمام کوههای ایران را فتح کرده است، کوههایی که اسم خیلی از آنها را از یاد برده و فقط به گفتن کوههای، سلطان داغی، سهند، ساوالان، کنتال، سبلان، قبله، جام و دماوند اکتفا کرده و ادامه میدهد: کوههای بسیار زیادی رفتهام ولی اسم کوهها را به یاد ندارم. دماوند تنها کوهی است که نتوانستهام به آنجا بروم.
غرق در زیبایی این بهشت کوچک شده و گذر زمان را از یاد بردهایم ساعت 20 و 30 دقیقه شب را نشان میدهد من با کلی انرژی مثبت و حرفهای خوبی که از عمو ذولفعلی جوادی یاد گرفتم آهنگ بازگشت سر داده و این بار صخرهها را برای رسیدن به شهر پر از آهن و دود پشت سر میگذارم.
انتهای پیام/60020/س