به گزارش خبرگزاری فارس از تهران، محمداسماعیلی، کارشناس ارشد مدیریت دولتی نوشت: مبنای هر مساله ای مهم ترین قسمتی است که همچون یک زیربنا سایر اتفاقات آتی در آن مساله را تحت تاثیر خود قرار می دهد، اگر قرار بر نقد یا بررسی یک پارادایم باشد این بررسی از بنیان و اساس آن باید آغاز گردد و نمی توان همان ابتدا سراغ ظواهر رفت، ضرب المثل معروف ((خشت اول گر نهد معمار کج، تا ثریا می رود دیوار کج)) هم مصداق همین توصیفات است که همان نقطه اول که کار در حال شکل گیری است مهمترین نقطه است حال در این متن سعی شده مبانی رشد کشورهای غربی که حول ایده محوری ((توسعه)) شکل گرفته قدری بررسی شود.
توسعه به همان معنا و مفهومی که در ادبیات غرب تولید شده و به توسعه سیاسی و اقتصادی و توسعه فردی بسط داده شده دارای یک زیر بنای معین و مشخص است که خروجی های بعدی آن نیز متاثر از همان زیربنا است. نوع نگاه به اصالت انسان، مقوله اقتصاد و سرمایه، عدالت توزیعی از جمله مواردی هستند که هر کدام به طرز خاصی طراحی شده اند. در نهایت گویا یک فضای آرمانی و مطلوب در غرب ایجاد گردیده و حاصل آن رفاه بشر است که در هر آنچه غیر از غرب در دنیا تعریف میشود آن فضای مطلوب وجود نخواهد داشت.
حکومتهای مختلف هم باید باور کنند که برای موفقیت، طی کردن یک مسیری که در انتهای آن تمدن غربی ایستاده الزامی است البته با این تبصره که کشورهای ضعیف تر هرگز به کشورهای مبدع تمدن غرب نخواهند رسید در واقع کشورهای دیگر موظفند تلاش کنند که صنعتی بشوند و هر چه آنها صنعتی شوند کشورهای خالق توسعه فراصنعتی خواهند شد و هرگز رسیدن به آنها مقدور نیست.
از طرفی چون چندان قابل تعریف نیست و واهی محسوب میشود که پس از آن باید کشورهای خالق توسعه به کدام نقطه برسند مجموعه کشورهای صنعتی به طور خودآگاه و با برنامه ریزی دست به استثمار و استعمار منابع و ظرفیتهای مستضعفین و ایجاد وابستگی سیاسی و اقتصادی آنها میزنند تا هر طور شده راه قویتر شدن کشورهای ضعیف را ببندند.
برای تشریح مطلب به عنوان مثال کشور آمریکا که یکی از بنیانگذاران مبانی تمدن غرب محسوب می شود به هر شکلی شده با ابزارهای گوناگون از حمله نظامی و فروش تجهیزات نظامی جهت کشتار بشر گرفته تا تشکیل دادن برخی موسسات و نهادهای مهم بین المللی برای رقبای خود و کشورهای ضعیف تر مانع تراشی می کنند حتی با فشار سیاسی و امنیتی فضایی رقم می خورد که هرگز فرانسه یا انگلیس هم به آمریکا نرسند و در پله بعدی کشورهایی مثل اسپانیا، ایتالیا و یونان در آرزوی فرانسه شدن باشند! یا کشوری مثل ژاپن هر چقدر هم که توسعه اقتصادی یافت از نظر سیاسی وابسته بماند و همینطور پله پله کار ادامه پیدا کند تا کار به ضعیف ترین کشورها برسد و آنها قطعا شرایط سخت تری خواهند داشت چرا که هم باید زیر یوغ وابستگی سیاسی به آمریکا بمانند و هم باید مورد استثمار کشورهای دست دوم مثل فرانسه و انگلیس قرار گیرند.
این الگویی که در اداره کردن جوامع بشر ابداع گردید بطور موازی در زندگی فردی و شخصی انسانهای ساکن این کشورها نیز تسری یافته به طوری که امروزه سرمایه پنج نفر ثروتمند آمریکایی بیش از کل سرمایه مابقی جمعیت این کشور است و حال شما تصور کنید یک فرد عادی در ایالات متحده چگونه می تواند به این نفرات برسد آن هم در شرایطی که رسانه کاری کرده که آمال و آرزوی او رسیدن به آن افراد است و اینگونه می شود که بسیاری از حکومت ها و بسیاری از انسان ها در تلاش اند تا مسیر توسعه را پیموده و به کشورهای خالق آن برسند غافل از اینکه از ابتدا و ذاتا این طراحی به نحوی بوده است که هرگز این امر محقق نگردد.
اگر کشوری یا مردمی بخواهند جوامع خود را به عالی ترین سطح برسانند کدام مسیر را باید طی کنند؟ پاسخ در کلام امامین انقلاب نهفته که راه رسیدن به رشد در جهادپیشرفت است، یعنی زمین بازی غرب که با تخاصم ایجاد شده با انجام دادن یک تلاش جدی که اندیشه و عمل درون آن آمیخته می توان تغییر داد. این امر را نیز مردم ایران بارها در دوران انقلاب اسلامی به خوبی انجام داده اند از جمله در آزادسازی خرمشهر در دوران دفاع مقدس؛ امروز نیز فرصت و زمان آن است که بار دیگری بر مبنای مردم مدیریت امور شکل بگیرد تا خرمشهر های پیش رو آزادسازی گردند. در این امر دولت جدید که دولتی است مردمی و با اقبال عمومی بالایی هم مواجه بوده توان خود را در عرصه های مختلف اگر در چارچوب توسعه به کار بندد دچار مشکلات متعدد خواهد شد اما اگر جهت حرکت دولت به سوی یک مجاهدت مردمی برای پیشرفت باشد قطعا ان شالله با نصرت الهی همراه بوده و گشایش نیز قابل رویت خواهد بود.
انتهای پیام/