وبینار تخصصی با عنوان «زنان، سلامت و کرونا» به همت پژوهشکده مطالعات و سیاستگذاری اجتماعی، هفته گذشته به صورت مجازی برگزار شد. در این نشست "شیرین احمدنیا"، دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی، "ابراهیم اخلاصی" استادیار دانشگاه علامه طباطبایی و "حمیده دباغی" استادیار دانشگاه علامه طباطبایی به سخنرانی پرداختند. دبیری این نشست را "سعیده امینی"، دانشیار جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی بر عهده داشت. در این نشست، به این موضوع پرداخته شد که پاندمی کرونا رخدادی است که جهان معاصر را به دوران قبل و بعد از خود تقسیم کرد و آینده پیش بینی ناپذیر را پیش بینی ناپذیرتر کرد. جهش مستمر این ویروس امر زیستی را در پیوند هرچه بیشتر با امر اجتماعی قرار داد و در پی خود بحران های نوینی را پدید آورد. کووید ۱۹ به پزشکی شدن جامعه منجر شد و گفتمان پزشکی ویژه ای را پیرامون خود شکل داد. کرونا و فضای سایبر به طور توامان بر بدن ها، اذهان مستولی شد و مرزهای نسلی در استفاده از فضای مجازی را درنوردید و کنشگری وب پایه جان تازه ای گرفت. فاصله گذاری اجتماعی و قرنطینه خانگی سبب اوج گیری فرهنگ ویدئویی پلتفرمی شد و در سطح جامعه ارزش های پارادوکسیکال (ناسازوارانه) رو به فزونی گذاشت. از سویی کنش های نوعدوستانه و از سوی دیگر کنش های فردگرایانه و از طرفی پدیده دیگری که به شدت از بحران کرونا متاثر شد آموزش پایه و آموزش عالی بود. در سطح آموزش پایه برخی مدارس که بر یادگیری اجتماعی_ عاطفی(SEL) تاکید داشتند این برنامه در آنها به حالت تعلیق درآمد و در سطح آموزش عالی نابرابری آموزشی و شکاف دیجیتال به مسایل روز جامعه مبدل گشت. مشروح این نشست را در ذیل میخوانید:
دو گانه مرگ و زندگی در دوران کرونا
ابراهیم اخلاصی، اولین سخنران این نشست به موضوع کرونا و اهمیت متزاید بدن در این دوران، اشاره کرد و توضیح داد: در عصر جدید بدن ها حائز اهمیت شدهاند. آنگونه که به تعبیر "گیدنز" هویت انسان ها بر مبنای این جهان صورت بندی شده و به دنبال آن بدن ها مبنای هویتی شدهاند. بنابراین، بدن به هر صورت که از بین برود، دیگر چیزی برای او قابل تصور نیست و از آنجایی که انسان ها در حال هویت سازی هستند، بنابراین چیزی در دسترستر از بدن نمیبینند.
وی افزود: اهمیت این بحث زمینه شکل گیری امری به نام «جامعه بدنی» به تعبیر "ترنر" شده است. به این معنا که بدن ها مبنای هویت و از بین رفتن بدن به معنای از بین رفتن همه چیز است. در واقع در دوران کرونا پارادوکسی ایجاد شده است، مبنی بر اینکه از یک سو انسان از نیستی و از بین رفتن بدن فراری است و از سوی دیگر تلاشی همزمان برای هستی و فرار از نیستی صورت می گیرد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: اصولا ترند غالب این بود که بشر و پزشکی از بیماری های حاد عبور کرده و وارد فاز جدید بیماری ها از نوع بیماریهای مزمن که معطوف به سبک زندگی هستند، شده است که در خصوص شرایط کرونا باید گفت؛ زیست پزشکی در مقایسه با بیماری های حاد موفق عمل نکرده است و در اینجا میتوان این سوال را پرسید که آیا بیماری کرونا به مثابه یک بیماری حاد در حکم یک نقض غرض است؟ آیا به مثابه یک استثنا است یا اینکه ادامه دار خواهد بود؟
اخلاصی در ادامه سخنرانیاش به تمامیت خواه بودن ویروس کرونا اشاره کرد و گفت: در بحث معرفت شناسی، کرونا را به دلیل تاثیراتی که بر جنبههای مختلف زندگی میگذارد، معلم ثالث میدانند. به طوریکه دلالتهای برآمده از کرونا بطور همزمان هم با سویههای افراطی علم در معنای science و هم با سویه های برساخت گرایی که مبتنی بر ذهن گرایی است، در تضاد است. زمانیکه از تاثیرات کرونا بر جنبههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی صحبت میشود، وجه افراطی و پوزیتیویستی علم( اثباتگرایی منطقی) دچار ترید میشود و وقتی از جنبه فیزیکی و جسمانی بدن صحبت میشود، سویه برساخت گرایی یا ذهن گرایی آن به چالش کشیده میشود.
وی گفت: کرونا ضمن اینکه احیاگر مباحث ناظر نسبت به علم، دین و فلسفه بود، دو گانه مرگ و زندگی را نیز به چالش کشید. به این معنا که مرگ و زندگی همیشه پارادوکس و دوگانه نیستند بلکه اتفاقا باید مرگ و زندگی را هم ارز یکدیگر دانست. به این معنا که تصور یکی بدون دیگری امکان پذیر نیست و مرگ و زندگی هر دو، دو روی یک سکه هستند.
زنان، سلامت و کرونا
شیرین احمدنیا دومین سخنران نشست به موضوع زنان، سلامت و کرونا پرداخت و گفت: اساسا وقتی سلامت زنان و مردان را مقایسه می کنیم با مفهومی با عنوان «نابرابری جنسیتی در سلامت» مواجه میشویم. زیرا میدانیم که زنان در مقایسه با مردان، طول عمر متوسط بیشتری دارند، اما از نظر انواع شاخص های بیماری در مقایسه با مردان بیمارترند. به ویژه در سالهای میانسالی و سالمندی که فقر و وابستگی، شرایطشان را متفاوت میسازد.
وی ادامه داد: هر چند از نظر آماری، زنان نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل میدهند، اما جایگاه زنان در مقایسه با مردان چه در سطح عرصه خصوصی و چه در سطح عرصه عمومی نابرابر است و میتوان به لحاظ مفهومی زنان را در زمره گروه های در حاشیه و نیازمند حمایت قرار داد.
این استاد دانشگاه اظهار داشت: زنان از نظر سلامت آسیب پذیرترند زیرا زنان به دلیل پایگاه پایین تر اقتصادی-اجتماعی شان، دسترسی محدودتری به منابع مالی برای حفظ سلامت یا رسیدگی به سلامت و مراقبتهای درمانی دارند و این اسیب پذیری برای زنان سرپرست خانوار دو چندان است زیرا هزینه های بهداشتی و درمانی بر عهده خودشان است، چه بسا اینکه تحت پوشش بیمههای بهداشتی و درمانی هم نیستند و معمولا قادر به تامین منابع لازم برای حفظ سلامت، درمان یا مراقبتهای بعد از درگیری به بیماری و مشکلات بهداشتی نیستند.
احمدنیا اظهار کرد: کرونا یک بار دیگر به ما یادآور شد که مسایل و مشکلات ظاهرا پزشکی و بهداشتی اساسا مسایلی اجتماعی و فرهنگی هستند. به طوریکه وضعیت سلامت مردم، بروز بیماری ها، گسترش آنها و چاره اندیشی و درمان نیز فقط در حیطه اختیار عمل پزشکی و پزشکان نیست، بلکه عوامل فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی هستند که میتوانند تعیین کننده باشند. هر بیماری در یک بستر اجتماعی-فرهنگی ایجاد، تشدید و یا تضعیف میشود و ویژگیهای گروههای انسانی مثل جنسیت، فقر، مذهب در کنار مولفه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاست گذاریهای جاری و موجود میتوانند تعیین کننده باشند.
کرونا برهم زننده نظم اجتماعی جوامع است
حمیده دباغی، استادیار گروه مطالعات زنان دانشگاه علامه طباطبایی آخرین سخنران نشست بود که به موضوع سراب سلامت و خانواده ایرانی پرداخت و گفت: معتقدم خانواده در بحران کرونا قربانی است و قربانی بودن نباید فقط به خانواده های درگیر با بیماری یا دارای عضو فوت شده اطلاق شود. هراس مواجه با مرگ و کرونا به عنوان بحرانی که حدود سه سال است تمام ساختارهای عینی و ذهنی جامعه را به چالش کشیده موجب شده تا تمام مردم در معرض کرونا به مثابه قربانی باشند. در واقع در بحران ها اغلب نقاب زیبای حقوق بشری قوانین عادلانه و غیره به کنار می افتد و چهره واقعی جامعه و نابرابری های تعمیق شده آن نمایان میگردد. اصولا بحران ها دارای الگوهای تکرارشونده هستند و عوارض و پیامدهای مشابهی برای گروه های درگیر دارند. به این صورت که بر هم زننده نظم زندگی روزمره و کارکردهای هر روزه نهادها در جامعه هستند. روال و شرایط عادی و روزمره زندگی را دستخوش تغییراتی می کنند، تعاملات را به ویژه در مورد بحران کرونا محدودتر کرده و کنشها را بیش از آنکه عقلانی باشند، هیجانیتر و عاطفیتر می کنند.
وی در خصوص کنشهای هیجانی به یافتههای پژوهشی و مصاحبه با توریست های سلامت که برای دریافت واکسن به کشور ارمنستان سفر کرده بودند،اشاره کرد و گفت: افرادی که برای دریافت واکسن به این کشور مسافرت کرده بودند، در چند دسته قابل دسته بندی بودند. به این صورت که یا جوانان بودند که سرپرستی خانواده و سالمند را داشتند، یا بیماری زمینهای داشتند اما در اولویت دریافت واکسن نبودند، یا به دلیل تجربه ای که از ابتلا به کرونا داشتند هراس و ترس فراوانی از ابتلای دوباره به بیماری داشتند. یا به دلیل ترس از انتقال بیماری به اعضای خانوادهشان و یا به دلیل مهاجرت و عدم پذیرش واکسن ایرانی و چینی در مجامع بین المللی نیازمند دریافت واکسن مورد تایید سازمان بهداشت جهانی بوده و به ارمنستان آمده بودند.
وی ادامه داد: بنابراین در بازه زمانی دوماه قبل در طی خبر منتشر شده از بخش گردشگری ارمنستان پیرامون ارائه واکسن به توریست ها با توجه به سیاستهای واکسیناسیون دولت قبل و برخی سو مدیریت ها و عدم استفاده از فرصت های توریست سلامت در داخل کشور گروهی از مردم به کنش هیجانی روی آورده و با سفر به ارمنستان با مشکلات عدیده ای مواجه شدند. از یک سو ناچار بودند بابت دریافت واکسن حداقل ده روز در آن کشور اقامت کنند که این به زیان سرمایه اقتصادی آن افراد بود و از سوی دیگر سرگردانی و اضطراب بیشتری را متحمل گشتند. همچنین برخی اظهار نظرهای غیرمسوولانه مبنی بر عدم ارائه واکسن دُز دوم به این افراد موجب شده که اخیرا موج دوم مسافران سلامت راهی ارمنستان شوند. حال آنکه مواجه با چنین کنش های هیجانی نباید به شماتت مردم منتهی شود بلکه بایستی مورد تحلیل قرار گرفته و از تداوم سیاست های اشتباه که زمینه ساز چنین کنش هایی است جلوگیری شود. زیراکه در مبحث حکمرانی خوب در حوزه سلامت وظیفه دولت ها ایجاد شفافیت و هدایت است.
این استاد دانشگاه در پایان گفت: وظیفه دانشگاهیان و محققان پس از تحلیل وقایع، ارائه گزاره های سیاستی به دولت ها به جهت مدیریت بهینه در نظام سلامت است. بنابراین باید از این تجارب، درس های بسیاری آموخت و در سیاست گذاری ها مورد توجه قرار داد. اینکه نظام سلامت اجازه تزریق دُز دوم واکسن به این افراد در داخل کشور نمی دهد، اشتباهی بزرگتر از اشتباه اول در مساله واکسن است. زیرا در این بین هم سرمایه اجتماعی که در بطنش اعتماد اجتماعی است، کاسته می شود و هم اینکه سرمایههای بسیاری به دلیل نابخردی و سیاستگذاری نامناسب از بین میرود.