رژیم اسرائیل از سال 1948 به مدت 30 سال به صورت بی وقفه توسط کابینههای چپگرا اداره شد. در این دوره که تا سال 1977 ادامه می یابد، عمدتاً سیاست خارجی تل آویو درگیر موضوع «شناسایی بینالمللی» موجودیت اسرائیل خاصه توسط دولتهای عرب همسایه بوده است. در مدت اسرائیل چهار جنگ تمام عیار را با همسایگان عرب خود تجربه کرد؛ جنگ 1949، بحران سوئز در سال 1956، جنگ 6 روژه ژوئن 1967 و نهایتاً جنگ یوم کیپور 1973. اگرچه نتیجه نهایی همه این جنگها تثبیت موجودیت اسرائیل به عنوان واقعیت سخت صحنه پراتیک بود، اما ایده صلح با اسرائیل و عادیسازی روابط با این رژیم تا این زمان هنوز در میان سران کشورهای عربی دیده نمیشد.
تنها یک روز پس از اعلام استقلال دولت یهود در 14 مه 1948 هفت کشور مصر، اردن، عراق، سوریه، لبنان، عربستان سعودی، یمن به تل آویو اعلان جنگ دادند. پیامد این جنگ بر همگان روشن است؛ در اسرائیل از این نبرد پیروزمندانه با عنوان «جنگ استقلال» یاد میشود، اما طرف عربی آن را «نکبت» میخواند. دومین جنگ بزرگ اسرائیل 7 سال بعد و با دستاویز قرار دادن تصمیم «جمال عبدالناصر»، رئیس جمهور وقت مصر برای ملی کردن کانال سوئز به وقوع پیوست. اگرچه این نبرد هم با پیروزی طرف اسرائیلی همراه بود اما مخالفت دولت «دوایت آیزنهاور»، رئیس جمهور آمریکا در نهایت ورق را به سوی مصر برگرداند.
بدین ترتیب می توان گفت در دو نبرد اول اسرائیل بیشتر در موضع دفاع و تثبیت موجودیت خود بوده است. اما از جنگ 6 روزه در ژوئن 1967 وضعیت به کلی دگرگون شد و اسرائیل در موضع توسعه چشمگیر ارضی قرار گرفت. اسرائیلی ها که در این جنگ موفق شدند صحرای سینای مصر، جولان سوریه و غزه و کرانه باختری و نیز قدس شرقی را به اشغال خود درآورند به یک باره قلمرو تحت حاکمیت خود را سه برابر بیشتر از قبل یافتند. کابینههای دست چپی حاکم بر اسرائیل در این دوره با طرح پیشنهاد «صلح در برابر زمین» سعی کردند دولتهای عربی همسایه را به صلح با تل آویو در ازای بازپسگیری مناطق اشغالی ترغیب کنند.
در پی اشغال این مناطق در جریان نبرد 6 روزه، حکومت «لوی اشکول»، نخست وزیر وقت اسرائیل برای نقد کردن چک مناطق اشغالی رأی به شروع ساخت و ساز شهرکهایی در این مناطق اشغالی داد. بدین ترتیب ساخت و ساز در هر 5 منطقه کرانه باختری، غزه، صحرای سینا، قدس شرقی و جولان آغاز شد تا همسایگان عربی را از ترس اراده تل آویو برای انضمام نهایی این مناطق به خاک خود، به صلحی حداقلی برای پس گرفتن این سرزمینها راضی کند. بدین ترتیب میتوان گفت این سیاست که از سال 1967 در دستورکار رژیم صهیونیستی قرار گرفت، در نگاه چپگرایان حاکم بر آن روزهای اسرائیل، «تاکتیکی» برای ترغیب دولتهای عربی شروع فرایند مذاکرات بود.
بدین ترتیب از سال 1967 تا 1972 بیش از 10 هزار شهرکنشین در این 5 منطقه ساکن شدند که البته بیشتر آنها (75 درصد) واقع در قدس شرقی بودند. تا پایان دوره اول نخست وزیری «ییتصخاک رابین» در سال 1977 شمار شهرکنشینان به بیش از 15 هزار نفر بالغ شده بود، اما به قدرت رسیدن «مناخیم بگین» از حزب لیکود به عنوان اولین نخست وزیر راستگرای اسرائیل، این سیاست دچار تحولی شگرف شد. به طوری که پس از 5 سال صدارت بگین شمار شهرکنشینها به بیش از 106 هزار مورد رسید. این سیاست در کابینههای بعدی نیز دنبال شد و در سال 2004 به حدود 441 هزار شهرکنشین رسید. در حال حاضر گفته میشود بین 600 تا 750 هزار شهرک نشین در 130 شهرک ساکن هستند.
در پی انعقاد پیمان «کمپ دیوید» میان مصر و اسرائیل در سال 1979، مصر در ازای شناسایی موجودیت اسرائیل، صحرای سینا را بازپسگرفت و بدین ترتیب چِکی که توسط لوی اشکول در جریان جنگ 6 روزه 1967 از مصر گرفته شده، توسط مناخیم بگین نقد شد. در پی صلح اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین در جریان توافق اسلو نیز، اسرائیل در سال 2005 کلیه شهرکهای صهیونیست نشین غزه را تخلیه و این منطقه را تحویل فلسطینیان داد. بدین ترتیب میتوان گفت ایده صلخ در برابر زمین تا کنون دوبار منجر توانسته اهداف اسرائیل برای حفظ بقای خود را محقق سازد.
اما نکته بسیار مهمی که باید بدان اشاره کرد، تفاوت دیدگاه احزاب و سیاستمداران راستگرا نسبت به نسل قبلی خود این است که به شهرکهای صهیونیستنشین نه به مثابه تاکتیکی برای ترغیب به دولتهای عربی به صلح که به عنوان یک استراتژی برای توسعه حاکمیت اسرائیل بر سرزمینهای مورد ادعای این رژیم مینگرند. در واقع راستگرایانِ حامی ایده «اعمال حاکمیت» شهرکها را جزئی از اساس اسرائیل میپندارند و همچون چپگرایان آنها را وجه المصالحه نمی دانند. با توجه به اینکه در سالهای اخیر شمار ساکنان این شهرک بین 7- 9 درصد جمعیت 9 میلیونی اسرائیل را تشکیل میدهند، احزاب راستگرا برای به دست آوردن رأی مثبت شهرک نشینان رقابت شدیدی با یکدیگر را آغاز کرده اند. در انتخابات گذشته نیز شهرکها به طور مشخص به صحنه رقابت سه حزب لیکود به رهبری بنیامین نتانیاهو، یامیناه به رهبری «نفتالی بنت» و امید جدید به رهبری «گیدئون صعر» بود.
منصور براتی، پژوهشگر ارشد مسائل اسرائیل
منبع: سازندگی