خبرگزاری فارس- فرشید باغشمال: در ادبیات اداری و بخشنامهای، «ائلگلی» میگویندَش و در زبان عموم مردم، «شاهگلی». گفتهاند شاهگلی، توسط آققویونلوها و صفویها ساخته شد و بعدها هم به عنوان گردشگاه سلطنتی درباریان قاجار، جا افتاد؛ با این حال، شاهِ شاهگلی، به هیچ شاه و سلطان و حاکمی دلالت ندارد، بلکه پیشوندی است که شکوه و وسعت دریاچه میانی تفرجگاه را توصیف میکند.
باغی که خاطرات چند نسل تبریزیها و سایر هممیهنان تبریزدوست را در بر گرفته اما چهار دهه بهرهبرداری بیرویه تفریحی و خدماتی، این باغ را به چنان حال و روزی انداخته که امروز، کمتر کسی متوجه روح فرهنگی و تاریخی این مجموعه است. «دکتر احد نژاد ابراهیمی» تحقیقات کاملی در این مورد دارد.
آقای نژادابراهیمی، مدیر عامل انجمن مردم نهاد دوستداران میراث فرهنگی تبریز و دانشیار دانشگاه هنر اسلامی تبریز دکتری معماری خود را در دانشگاه تربیت مدرس اخذ کرده و بیش از ۱۰۰ مقاله تخصصی در سمینارهای داخلی و خارجی را در کارنامه دانشگاهی خود دارد. مباحث اجتماعی، فرهنگی و خدماتی در ارتباط با شاهگلی تبریز، از جمله موضوعاتی است که در پژوهشهای این استاد جوان، به چشم میخورد.
آقای دکتر، به نظر میرسد بسیاری از ما در ارتباط با ائل گلی، دچار روزمرگی و عادت شدهایم. شاید ارزش معماری این مجموعه، برایمان از بین رفته و به چشم نمیآید. برای شروع، قدری در مورد جذابیتهای پنهان معماری و ساختارشناسی این تفرجگاه توضیح بفرمایید.
شاهگلی باغی است که می توانیم بگوییم در بستر اقلیم کوهستانی استقرار یافته و همین باعث شده تفاوتهای مهمی با باغهایی نظیر «ماهان کرمان»، «دولتآباد یزد» یا «فین کاشان» داشته باشد. به عنوان مثال باید به کارکرد آب اشاره کنم. در کویر، آب به سختی حاصل میشود، به همین خاطر، در باغات تاریخی این مناطق، تلاش می شود آب در عمق بسیار کم و وسعت زیاد وجود داشته باشد تا بیشترین بهره وری را از آب داشته باشند. آب برای باغ های اقلیم گرم و خشک در کنار درختان چنار و سروهای بلند قامت فضای مرطوبی ایجاد می کند. بعلاوه، آب در این قبیل باغها، در یک مسیر جویباری حرکت میکند و نهایتاً به حوضخانهای که در عمارت ویلایی میان باغ همانند باغ فین ختم میشود اما آب در کوهستان با اقلیم سرد و خشک مفهوم و کارکرد متفاوتی پیدا می کند و در شاهگلی، آب نقش متفاوت تر و پر رنگ تری ایفا میکند. شاهگلی در دامنه تپه شکل گرفته است و معمار لاجرم از ایجاد سکو و مصطبه بوده است و به همین خاطر در دوسطح واقع شدهاست به همین دلیل هم عمق آب زیاد است و هم گستردگی حجمی آن چشمگیر است. بعلاوه، بر عکس باغ های کویری که آب با روش های متفاوت وارد عمارت کوشکی شده، در شاهگلی، عمارت با آب دریاچه گونه احاطه شده است. در گذشته، آب در شاهگلی، از سکوهای کوهستانی بالا وارد استخر میشد و از آنجا برای آبیاری باغات و فضای سبز مسیر شاهگلی تا باغات منطقه آبرسان کنونی استفاده میشد. این الگوی پلکانی را کمتر در ایران داریم شاید نمونه شاخص آن در «باغ تخت شیراز» میتوانستید ببنید که البته امروز چیزی از آن باقی نماندهاست. بنابراین، میتوان گفت شاهگلی، از نظر نقش و کارکرد آب، در میان باغهای تاریخی نظیر ندارد.
در مورد قدمت تاریخی ائل گلی، حرف و حدیث زیاد است. ائل گلی تا رسیدن به وضعیت فعلی، چه سرنوشتی را پشت سر گذاشته است؟
نمیتوانیم ریشهیابی دقیقی از پیشینه ائل گلی داشته باشیم. برخی این مجموعه را به سلطان یعقوب آققویونلوها نسبت دادهاند، برخی نیز از دوره صفوی صحبت کردهاند. اما در مورد هیچیک از اینها، سند دقیقی وجود ندارد. آخرین سندی که در مورد تاریخ ائل گلی ( شاهگلی) داریم، مربوط به کتاب دارالسلطنه نادرمیرزا است که این باغ را ساخته فردی به نام «قهرمانمیرزا» دانسته است. قهرمانمیرزا فرزند هشتم عباسمیرزا نایبالسلطنه است و شاهگلی را در زمانی که یک روستای چند خانواری واقع در یک فرسخی تبریز بود، ایجاد کرد. بنابراین، شاهگلی، باغی در حومه تبریز بود، اما نه به این شکل و سیاقی که امروز میبینیم. شاهگلی برای مردم قاجار، جنبه شهری و عمومی نداشت. صرفاً باغی تفرجگاهی برای خاندان خاصی بود و مردم تبریز از آن برای تامین آب بخشی از اراضی خود استفاده می کردند. در سال ۱۳۰۹ شهرداری تصمیم گرفت خدمات محدودی را در این باغ، ارائه دهد.
از آن زمان، ائل گلی، مفهوم دیگری پیدا کرد و از تفرجگاه، به مأمنی برای اواقات فراغت مردم تبدیل شد، اما همچنان یک باغ بود و اقدامات کالبدی خاصی در آن صورت نگرفته بود و دسترسی مردم نیز آسان نبود. در اوایل دهه سی، یک سری اتفاقات مهم در شهرسازی تبریز به وجود آمد که در سرنوشت شاهگلی نیز تاثیر گذاشت. در سال ۱۳۳۵ یکی از بهترین باغهای تبریز به نام «دلگشا» در پیرامون مسجد کبود، تخریب شد. حتی فشارهایی نیز برای تخریب «باغ گلستان» مطرح بود. شاهگلی نیز از این تغییرات، بینصیب نماند و قسمتهایی از باغ تغییر داشت. شاهگلی از سال ۱۳۴۵ به بعد، مجدداً دستخوش تغییراتی شد که مهمترین آن، نوسازی عمارت میان استخر بود.
گفته میشود، طراح این عمارت «هوشنگ سیحون» (معمار صاحبنام مقبره خیام، ابنسینا و کمالالملک) است. مرحوم وارسته شهردار وقت تبریز در کتاب خاطرات خود به این موضوع اشاره کردهاست.
بله، در اکثر کتابها به این موضوع اشاره شده، اما من از «مهندس تقیزاده» (مدیرکل میراث فرهنگی استان در دهه ۷۰) شنیدهام که سیحون در این قضیه نقشی نداشته و کار طراحی این عمارت، برعهده «مهندس اصغر اصلینژاد» از معماران بنام تبریزی بودهاست. آقای تقیزاده در دانشکده ملی، همکلاس مهندس اصلینژاد بوده و شناخت خوبی از آثار ایشان دارد. به جز این عمارت، طراحی «مسجد طوبی» نیز توسط آقای مهندس اصلینژاد اجرا شدهاست. اگر دقت کنید، مشابه همان آجرکاریهای زرد و چند ضلعی منتظم را در مسجد طوبی نیز میتوانید ببینید. آقای اصلی نژاد الان در آمریکا سکونت دارند.
رسیده بودیم به وضعیت ائل گلی در سال ۴۵.
در این سالها، مردم تبریز برای تفریح خود، سه انتخاب عمده داشتند. افرادی که ماشین نداشتند، در باغ گلستان بساط پهن میکردند، علاقهمندان کوه و طبیعت راهی عینالی میشدند. خانوادههایی هم که وضعشان نسبتاً خوب بود و ماشین داشتند، راهی ائل گلی میشدند (که در بیرون از شهر بود.)
ائل گلی، از سال ۴۵ به بعد، دیگر آن باغِ سابق دوره قاجار نبود و عملاً به یک تفرجگاه برونشهری تبدیل شدهبود. حصار قاجاری آن حذف شده بود و شهرداری در برخی از سکوها، پلهگذاری کرده بود. از اواسط دهه ۵۰، با افزایش حضور مردم در شاهگلی، شهرداری تصمیم گرفت، حضور خود را در این تفرجگاه برجستهتر کند.
به این ترتیب، مسیرهای دسترسی به ائل گلی توسعه یافت و خدمات عمومی نیز در این مجموعه بیشتر شد. با نوسازی عمارت کلاهفرنگی، بخش کافه نیز به این عمارت اضافه میشود و علاوه بر خانوادههایی که در شاهگلی بساط پهن میکردند، نسل جوان و مدرن نیز جذب این تفرجگاه شدند.
به این ترتیب، ائل گلی از سال ۵۴ به بعد، به منطقهای اعیانینشین تبدیل شد. ساختوسازها، خیابانکشیها، انواع کاربریهای خدماتی و رفاهی در گوشهوکنار تفرجگاه گسترش یافت. با گذر از این سالها، از سال ۵۷ و با پیروزی انقلاب اسلامی، شهربازی و لوناپارک نیز به فضاهای شاهگلی اضافه شد و کودکان و نوجوان نیز به طرفداران پَر و پاقرص شاهگلی اضافه شدند. به این ترتیب، ائل گلی، یک مفهوم چند بُعدی پیدا کرد. ورزش، تفریح، شهربازی، دوچرخهسواری و پیکنیک، در بخشهای متنوعی از شاهگلی اوج گرفت و شاهگلی از نظر تنوع فضا، وارد دوره جدیدی شد.
ما در اصطلاحات معماری، تعریف مشخص و دقیقی از «باغ ایرانی» داریم. اما جالب است که این باغها، عمدتاً در شهرهای کمآبِ کویری مثل کرمان و یزد و کاشان، جا افتادهاند. آیا میتوانیم ائل گلی را هم «باغ ایرانی» بنامیم؟
اول باید «باغ ایرانی» را به صورت علمی، تعریف کنیم. وقتی از باغ ایرانی صحبت میکنیم، الگوی ما باغی است که دارای چهار مشخصه مهم است: «حصار اطراف، عمارت یا کوشک، آب، درخت.» این چهار تا، عناصر مهم باغهای ایرانی هستند.
بر اساس منابع تاریخی، ما در منطقه آذربایجان، باغ تخصصی در مفهوم «باغ ایرانی که امروزه شناخته شده است» را نداریم. با این حال، ائل گلی با توجه به قدمت، ساختار و عناصر تشکیلدهنده، یک مجموعه منحصربهفرد و حائز اهمیت است و میتواند در ردیف آثار فرهنگی و تاریخی مورد توجه باشد. باغ و باغآرایی در منطقه آذربایجان به لحاظ نوع ساختار زمین، اقلیم و فرهنگ دارای ساختار شکلی متفاوت تری با آنچه باغ ایرانی در کویر شناخته شده است دارد و لازم است در این زمینه دقیقتر موضوع را بررسی کنیم، شاهگلی کاملاً مفهوم باغ ایرانی با الگوی منطقهای را دارد، ولی نه آن ساختار شکلی و طبیعی که در کتابهای معماری به عنوان باغ ایرانی معرفی شده است. باغ در آذربایجان ساختار شکلی و طبیعی متفاوتتری دارد.
ائل گلی، چیزی از باغهای تاریخی مطرح ایران کم ندارد. اما ما اغلب، نگاه خدماتی و گردشگری به شاهگلی داشتهایم. بیوقفه از این مجموعه بهرهکشی کردهایم، بیآنکه به ظرافتهای خاص این باغ اهمیت دهیم. چه چیز باعث شده بُعد تاریخی و فرهنگی این مجموعه دیده نشود؟
برای پاسخ، باید مجدداً چهار مشخصه «باغ ایرانی» را یادآوری کنم: «حصار، عمارت معماری، آب و درخت». شاهگلی از هر چهار جبهه، آسیب دیده و به حال و روز امروز گرفتار شدهاست. شاهگلی تا اوایل پهلوی، دارای حصار تاریخی بود. در عکس هوایی مربوط به سال ۱۳۳۵ میتوانید بخشی از حصار را به وضوح ببنید. قسمتهایی از آن حصار، هنوز هم در بخشهایی از تفرجگاه، آشکار است. اما در اواسط پهلوی، این حصار تخریب شد. با حذف این حصار قاجاری، هویت باغ عملاً از هم گسیخته شد و باغ از همه طرف، پایمال شد. شما وقتی این درون گرایی و این مَحرمیّت را از یک باغ اصیل و باهویت بگیرید، یعنی عملاً شخصیت «باغ» را به «پارک» تنزل میدهید.
حصار، آب، درخت و عمارت، چهار مشخصه «باغ ایرانی» است و شاهگلی متاسفانه از هر چهار جبهه لطمه دیده است. حصار قاجاری باغ در در دوره پهلوی اول تخریب شد. قناتهای بالادست مسدود شدند. درختان میوه، خشکیدند و به مرور، دکهها و بوفههای کریه، فضای پیرامون عمارت کلاهفرنگی را احاطه کردند.
شبیه این اقدام ناآگاهانه، اوایل دهه هفتاد در «باغ گلستان» اتفاق افتاد و این باغ زیبا را به وضعیت امروز مبتلا کرد.
همین طور است. زمانی «باغ گلستان» معجرهای زیبایی داشت که از روح و هویت باغ صیانت میکرد. هر فردی نمیتوانست وارد باغ گلستان شود. باغ، دارای سردر بود. همه مردم، از یک جای واحد، وارد باغ میشدند، بلیط تهیه میکردند، افراد در بدو ورود کنترل میشدند. به این ترتیب، یک آراستگی و انضباط سراسری در باغ حاکم بود که به آن، تشخّص میبخشید. با حذف حصار، این ویژگی مهم، آسیب دید و عملاً یک فضای ناباغ در قالب باغ به مردم معرفی شد.
به پوشش گیاهی و درختان ائل گلی میرسیم که فرمودید از عناصر «باغ ایرانی» است. این ویژگی، در شاهگلی چطور آسیب دید؟
بله، دومین موضوعی که به وجهه تاریخی و فرهنگی شاهگلی لطمه زد، انتخاب پوشش گیاهی نامتناسب و ناهمگون بود. تبریزیها ذاتاً آدمهای دورنگرایی هستند و ما از قدیم، در خانههای قدیمی، درختهای تاک، آلوچه، گلابی، سیب، گردو زردآلو را به خاطر داریم. باغهای تبریزی از همین درختان اصیل مثمر پوشیده بود. شاهگلی نیز از این شرایط مستثنی نبود و درختان میوه بیشمار داشت. همانطور که ماهان و دولتآباد، با انار و انگور معروف هستند. منتها، با توجه به اینکه نگهداری درختان مثمر بسیار سخت است، این درختها را به مرور از شاهگلی حذف کردند و به جایش، درختان سپیدار، تبریزی و عرعر کاشتند. به این ترتیب، آن «باغ میوه» صرفاً به یک «فضای سبز» تنزل یافت و شما دیگر در شاهگلی، حس «در باغ بودن» را ندارید. یک بخش از شناسنامه باغ نیز به این ترتیب، لطمه دید.
استخر ائل گلی، وسیعترین و معروفترین عضو این مجموعه است. اما نحوه هدایت و بهرهبرداری از این آب، محل چالش است.گفته میشود آب استخر مدتها است که راکد است که طبیعتاً این موضوع، میتواند پیامدهای بهداشتی نیز در پی داشته باشد.
استخر ائل گلی در ادوار پیشین، از آب «قنات امام جمعه» که از منطقه چاوان سرازیر میشد، لبریز بود. ما میتوانستیم آن قنات را لایروبی، مرمت و احیا کنیم و آب زلال و تازه به شاهگلی برسانیم و از آنجا روانه سطح شهر کنیم. اما آن قنات متاسفانه در اثر بیتوجهی، آسیب دید و به مرور زمان، خشکید و از یادها رفت. با حدف قنات، از آب چاه برای استخر استفاده میشود. به همین خاطر است که آب استخر، مطلوبیت گذشته را ندارد. همین الان بخش زیادی از فضای سبز دانشگاه تبریز، با قناتی آبیاری میشود که از فتحآباد سرچشمه میگیرد و جا دارد از مسئولان و پیگیری کننده این امر فرهنگی و زیستی محیطی در دانشگاه تبریز تشکر و قدردانی شود و بعنوان یک فرهنگ زیبا معرفی شود در اینجا هم قنات امام جمعه نیز میتواند احیا شود، اما این کار زحمت، هزینه و از همه مهمتر «مدیریت مناسب با رویکرد پایدار شهری» میطلبد. آب، عنصر سومی بود که از باغ شاهگلی گرفتیم.
و بالاخره، میرسیم به «عمارت وسط باغ»، عنصر چهارم باغهای ایرانی که در شاهگلی لطمه دیده است.
عنصر چهارمی که در شاهگلی لطمه دید، عمارت معمارانه است. این عمارت سال ۴۵ تجدید بنا شده و الان هم هندسه و طبقات آن دارای ارزش معمارانه و تاریخی است، اما فضای پیرامون آن به شدت آشفته و نابسامان است. الحاقات زائد و دکهها و بوفههای کریه، در شأن شاهگلی نیست. این محدوده میتوانست با نردهها، کفسازیها و مبلمان فاخر، شرایطی نظیر ماهان، فین یا دولتآباد داشته باشد، اما متاسفانه ما به هر قیمت، در صدد بهرهکشی از شاهگلی بودهایم و این نگاه مادی، مانع از تعالی این مجموعه شدهاست.
علاوه بر تزاحم بصری، آلودگی صوتی نیز در شاهگلی برجسته است؛ به خیال خودشان رادیو راهاندازی کردهاند؛ با صداهای نامفهوم و آزاردهندهای که دور تا دور استخر میپیچد.
شما وقتی در فین کاشان قدم میزنید، این صدای آب و پرندهها است که شما را همراهی میکند، اما در شاهگلی، اصوات و آهنگهای عجیبوغریب، آرامشتان را مختل میکند، از آن سو، صداهای گوشخراش لوناپارک هم به این صداها افزوده میشود و محیط آرام باغ را یک فضای پرتنش و پراضطراب تبدیل میکند. آنچه اشاره شد، گوشهای از سرگذشت این باغ مظلوم بود. نَفَس شاهگلی را گرفتهاند و اجازه نداند روح فرهنگی و تاریخی این مجموعه تاریخی، نمایان شود.
ما سال 94 با معاون وقت میراث، صحبتهایی در مورد ثبت جهانی شاهگلی داشتیم. ایشان گفتند، شما اگر بتوانید حصار باغ را احیا کنید و لوناپارک را از اینجا بردارید، من پرونده ثبت جهانی شاهگلی را در ذیل «پرونده باغهای ایرانی» میفرستم یونسکو. متاسفانه این دو شرط از سوی شهرداری، پیگیری نشد.
با صحبتهایی که کردید، پس باید کلاً قید ثبت جهانی ائل گلی را بزنیم!؟
بنده به اتفاق آقای مهندس تقیزاده، سال ۹۴ از طرف انجمن دوستداران میراث فرهنگی تبریز با آقای مهندس طالبیان (معاون وقت میراث فرهنگی کشور) صحبتهایی در مورد ثبت جهانی شاهگلی داشتیم. ایشان دید مثبتی به شاهگلی داشتند و گفتند، شما اگر بتوانید حصار باغ را احیا کنید و لوناپارک را هم از اینجا بردارید، من پرونده ثبت جهانی شاهگلی را در ذیل «پرونده باغهای ایرانی» میفرستم یونسکو. معاون وقت شهردار تبریز نیز در این جلسه حضور داشتند و قول دادند این دو شرط مهم را تا دو سال، عملی کنند، اما متاسفانه قولشان به جایی نرسید.
آیا هنوز هم میتوان به این موضوع امید داشت و پرونده ثبت جهانی شاهگلی را مجدداً به راه انداخت؟
ببینید، یک وقت است که مسئول بالاتر، خودش برای یک هدف، پیشقدم میشود و یک وقت هم هست که شما باید مسئول را متقاعد کنید. معاون میراث فرهنگی کشور خودشان دغدغه ثبت جهانی شاهگلی را داشتند و این خیلی ارزشمند بود و فرصت بسیار خوبی بود، اما متاسفانه کار به جایی نرسید. معلوم نیست فردی که امروز در آن مسئولیت است، چقدر به این کار بها بدهد. در هر حال، اگر این اتفاق بیفتد و ما بتوانیم پرونده شاهگلی را به همراه «خلعتپوشان» -که خوشبختانه بخش اعظمی از محدوده و پیرامون آن هنوز سالم است، در قالب پیوست باغهای ایرانی به یونسکو ارائه کنیم، میتوانیم سه بنای مهم ثبت جهانی در استان داشته باشیم. اما متاسفانه مدیریت فرهنگی قوی در این زمینه در استان نداریم و هنوز ارزش «ثبت جهانی» باغ ائل گلی را درک نکردهایم.
انتهای پیام/۶۰۰۳۲