به گزارش خبرگزاری فارس از قم، گاهی اوقات فکرم میکنیم برای پیبردن به شخصیت و سبک زندگی افراد بزرگ نیاز به پژوهشهای کلان یا نوشتن کتاب است اما حقیقت این است که گاهی بیان چند نکته از رفتار فردی و اجتماعی او میتواند نماد خوبی از شخصیت و سبک زندگیاش باشد.
"امام خمینی (ره)" به عنوان احیاگر بزرگ اسلام و هویت ایرانی یکی از این شخصیتهای بزرگ است که لحظه لحظه عمر با برکتش سرشار از این نکتههای ناب و درسآموز است. در آستانه چهل و سومین بهار انقلاب اسلامی برای شنیدن خاطرات و نکاتی از زندگی امام (ره)، سراغ "حاج حسین مرتاضی" یکی از محافظین ایشان رفتیم که به مدت 5 سال در جماران افتخار همراهی با امام (ره) را داشته است.
فارس: با تشکر از اینکه این فرصت را در اختیار ما قرار دادید، بفرمایید آشنایی شما با موضوعات انقلاب اسلامی و حضرت امام (ره) از چه زمانی است؟
"حاج حسین مرتاضی" که اکنون 57 سال دارد با وجود مشغله فراوان با شنیدن نام امام (ره) در همان تماس تلفنی به گرمی از ما استقبال و برای دیدار حضوری در منزلش دعوت کرد. حاصل این گفتو گو را میخوانید:
خدارا شاکریم که توفیق پیدا کردیم در بهار پیروزی انقلاب اسلامی حضور داشته باشیم و در هوای تازه و طیب و طاهر این نظام تنفس کنیم. این بالاترین نعمت به ویژه برای کسانی است که دوران طاغوت و آن دوران عجیب و غریب فرهنگ گذشته را درک کردند.
من در خانوادهای انقلابی به دنیا آمدم و الحمدلله پدر ما از ابتدا مقلد امام بود حتی در طول دوران تبعید امام به کشور عراق، که طرفداری از امام سختی های زیادی داشت، هیچگاه عکس امام از لب طاقچه ما برداشته نشد.
به خاطر دارم در نوجوانی تیم فوتبالی داشتیم که یک روز بعد از پایان بازی، وقتی در خیابان صفاییه بودیم، صدای گلوله و شعار یا مرگ یا خمینی میآمد و فهمیدم خبری شده است و به صورت ناخودآگاه وارد صف جمعیت شدیم و در صف جمعیت با آن جاذبههای ویژه انقلاب همراه شدیم و از آن زمان همراه این جریان بودم.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که مقطعی امام قم تشریف داشتند و در سطح شهر با ماشین تردد میکردند، من در همان فضای نوجوانی با دوچرخهای که داشتم ماشین امام را تعقیب میکردم و دست به ماشین امام میگذاشتم. آن زمان کم سن و سال بودیم و شور زیارت ایشان را داشتیم. اما بخاطر اینکه امام از قم به تهران رفتند چند سالی توفیق دیدار ایشان را نداشتم تا سال 62 که وارد سپاه شده بودم ماموریت پیدا کردم به جماران بروم.

فارس: قطعا در طول مدت زیادی که در کنار حضرت امام (ره) بودید، خاطرات زیادی دارید. در این فرصت خاطراتی که نشان دهنده روحیات فردی ایشان است را برای ما بیان کنید.
بله همینطور است. لحظات عمر شریف امام برای ما درس آموز بود. یکی از برنامههایی که زیاد پیش میآمد این بود که زوجهای جوان برای خواندن صیغه عقدشان به جماران میآمدند. یک بار که زوجی مراجعه کرده بودند، عروس از همان اول ورود برای شوق دیدار امام گریه میکرد. امام تشریف آوردند و مردم صلوات فرستادند.
امام برای جاری کردن صیغه عقد آماده شدند مسئول این امر که از اعضای دفتر بود، به عروس خانم گفت شما امام را وکیل کنید و من هم وکیل داماد میشوم تا سریع کار انجام شود.
عروس گفت من امام را وکیل میکنم به یک شرط، آن آقا به تندی گفت «اینجا شرطی نیست سریع بگویید وقت بیشتر تلف نشود» امام گفتند: بگذارید شرطشان را بگویند عروس گفت: شما وکیل هستید که صیغه مرا بخوانید به شرط اینکه مرا در روز قیامت شفاعت کنید. من که صحنه را مشاهده میکردم دیدم رنگ صورت امام پرید. امام سرشان را پایین آوردند و مکث طولانی کردند و بعد سرشان را بالا آوردند و گفتند: اگر رخصتی شد چشم! عروس خانم با خوشحالی گفتند حالا وکیل هستید صیغه را بخوانید. صیغه خوانده شد و بعد از آن داماد دست امام را بوسید. حضرت امام در این شرایط یک پارچه دستباف شمد روی دوش میانداختند.
وقتی عروس برای بوسیدن دست امام نزدیک شد، امام آن پارچه شمد را روی دستشان انداختند و عروس هم دست امام را بوسید بعد گوشه شمد را گرفت و از امام این شمد را برای کفن خود طلب کرد. حضرت امام شمد را از روی شانه خود برداشت و به آن عروس داد.
بعد از این موضوع امام از جای خود بلند شدند و پارچهای سفید را برداشتند و روی شانه انداختند و دوباره نزد مردم آمدند برای ادامه برنامهها. این نشان دهنده دقت و توجه حضرت امام (ره) به روحیات افراد بود.
فارس: درباره ارتباطی که محافظین با امام (ره) داشتند و پیوند معنوی که با ایشان برقرار میکردند اگر خاطرهای دارید، بفرمایید.

به خاطر دارم حدود سال 65 در یک دورهای امام کسالت عجیبی پیدا کردند و شرایط جسمی سختی برای ایشان ایجاد شد. ایام جنگ بود و نمیشد به صورت علنی از مردم بخواهیم که برای ایشان دعا کنند چون دشمن شاد میشدیم و روحیه بچههای رزمنده از بین میرفت. آن شب برای ما جماران غربت عجیبی داشت. در قسمت محافظین اتاق کوچکی داشتیم در حدود 5 یا 6 مترمربع که اگر کسی برای نمازخواندن یا عبادت و خلوتی می خواست در آن اتاق میرفت.
در آن شب حدود 10 نفر داخل آن شدند و با استغاثه به ساحت مقدس امام زمان(عج) برای سلامتی امام دعا میکردیم. بچهها خیلی حال عجیبی داشتند و دیگر ملاحظه حضور افراد در کنار خود را نداشتند طوری که در قنوت نماز شانهها میلرزید؛ بیاختیار و به شدت گریه میکردند.
اعتقاد دارم خداوند به آن نمازهای بیریا نظر کرد و به لطف خدا حال امام اواخر شب بهتر شد.
فارس: با توجه به اینکه قاعدتا یکی از برنامههای روزانه امام (ره) دیدار با مسئولین سیاسی نظام بود از این موضوع هم نکتهای هست بفرمایید.
همینطور است افراد بسیاری از شخصیتهای سیاسی و فرهنگی با امام مرتب ملاقات داشتند که ما هم بنا به مقتضیات کاری با آنها ارتباط پیدا میکردیم. یکی از آنها حضرت آیتالله خامنهای بود که آن زمان در جایگاه ریاست جمهوری بودند.
درباره ایشان چیزی که برجسته بود رابطه صمیمانه و بسیار نزدیکی بود که با امام (ره) داشتند. به خاطر دارم روزی ایشان وقتی برای ملاقات با امام آمدند، بسیار برافروخته و ناراحت بودند. من وقتی ایشان را به داخل همراهی کردم و دیدم که ناراحت هستند، گفتم: حاج آقا من شما را تا حالا اینقدر را ناراحت ندیده بودم گفتند: بله همینطور هست. من دیگر صحبتی نکردم. ایشان به داخل اتاق امام رفتند و بعد از حدود 40 دقیقه که بازگشتند؛ ایشان را خندان و پرنشاط دیدم که انگار هیچ مشکلی نداشتند.

وقتی به داخل حیاط منزل امام رسیدند که به ایشان گفتم: خوب خدا را شکر هرچه بود بخیر گذشت. ایشان دست بر روی شانه من گذاشتند و سر شانه من را فشار دادند و گفتند: الان حالم خوب خوب است! من هم از فرصت استفاده کردم و گفتم خیلی وقت است که ما با شما عکس ننداختیم. قبول کردند و گفتند برویم عکس بگیریم. به شرطی که مکانش را من مشخص میکنم. به قسمت محافظین که آمدیم. درختی را نشان کردند و همه با ایشان آنجا عکس جمعی گرفتیم.
فارس: اگر نکات پایانی دارید بیان کنید.
گفتنی بسیار است. اما چیزی که ممکن است کمتر گفته شده باشد، هوشمندی و دقت امام به جزئیات مسائل است. در سالهای دفاع مقدس، در جماران بخاطر حضور ایشان پدافند هوایی مستقر شده بود.
در یکی از حملات هوایی رژیم بعث عراق به تهران که پدافند اقدام به تیراندازی کرده بود دو نفر از همسایهها آسیب دیده بودند. امام وقتی از این موضوع مطلع شدند افرادی را مامور کردند برای رسیدگی ویژه به آنان و تا مدتها پیگیر وضعیت آنها بودند.
یا مطلب دیگر اینکه امام نسبت به اطرافیان خود بسیار توجه داشتند برای مثال روزی ایشان متوجه شدند فردی که کار رسیدگی به درختها و باغبانی را در جماران انجام میداد و مشهدی اکبر نام داشت، چند روزی نیستند، از فردی که جایگزین باغبان شده بود پرسیده بودند که مشهدی اکبر کجاست؟ که گفته بود: ایشان مریض و در خانه هستند. امام گفته بودند که سلام مرا به ایشان برسانید و بگویید من برای سلامتی شان دعا میکنم و بعد مبلغ هزار و پانصد تومان که آن زمان پول کمی نبود را به باغبان جدید داده بودند که به مشهدی اکبر برساند.

یعنی ایشان نسبت به هر چیزی و هرکسی در اطرافشان حساس بودند و احساس مسئولیت داشتند و در انجام ریزترین کارها دقت میکردند. مثلا ما هیچگاه ندیدیم وقتی میخواهند کفش خودشان را از جایی بردارند و جلوی پای خودشان بگذارند، آن را روی زمین بیندازند، بلکه با متانت خم میشدند و به آرامی کفش را روی زمین میگذاشتند و اینقدر دقت داشتند.
گفتو گو: علی فقیهی
انتهای پیام/78023/ی