خبرگزاری فارس مازندران ـ زینب پورمرادی| جلوی درب دانشگاه میایستم. زمزمه العفو کسانی که داخل هستند به گوش میرسد. بعضیها هم آنقدر دلشان تنگ است که طاقت تا رسیدن به داخل را ندارند و با چهرههایشان از سر خیابان شروع میکنند. مردی با عصا، زن جوانی با پوشش مانتو و ناخنهای لاک زده. پیرزنی با نگاه متفاوت، و منی که بین این جمعیت دنبال سوژه میگردم!

شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان، همزمان با شب شهادت مولای متقیان حضرت علی (ع) بسیاری از مردم از گوشه و کنار شهر برای شرکت در مراسم احیا، خود را به دانشگاه رسانده تا در این شب بهترین تقدیر را از درگاه الهی طلب کنند. ازدحام جمعیت به حدی بود که مردم در محوط و حیاط دانشگاه نشسته بودند.

زنی کنارم ایستاده. سلام میدهد. سلام میدهم و برای مکان راهنماییام میکند. چشمهایم دنبال سوژه میگردد که یهو زن و شوهر جوانی نظرم را جلب کرد، چشمهایشان میدرخشد و چانهشان میلرزد. با هر صدای العفو به نشانه تایید سر تکان میدهند.

جمع نوجوانان گرم است، بعضی ها در محوطه راهنما میشوند، تعدادی اسفند را روی ذغال میریزند و تعدادی هم با گرفتن سلفی در مکاشفه خود چیزی را به دست میآورند که میخواهند زودتر با دوستانشان به اشتراک بگذارند.

در همین میان مادر جوانی به همراه ۲ فرزندش برای رسیدن به مراسم تقلا میکند در جستجوی گوشهای دنج برای راز و نیاز با خداوند است که بالاخره چشمش یه مکانی را گرفت و نشست.

گروهی گریه میکردند و با خدا صحبت میکردند، گروهی دعای جوشن کبیر میخواندند و خدا را به اسماء اعظمش قسم میدادند و گروهی منتظر خاموشی چراغ ها بودند تا با گذاشتن قرآن بر سر و ذکر الهی العفو خود را خلاص کنند.


مداح به روی سن رفت. همه نشستهاند و قرآن را به سرگذاشتند. کلمات در سرم ته میکشند. زبانم سنگین میشود. امشب سیاهی و دلتنگی در دل آسمان مینشیند و غم یتیم بر جهان سایه میاندازد.
اشک اشک اشک.
بک یا الله ...
الهی العفو ...
به محمدا
شب قدر فرصتی برای طلب آمرزش است.
راستی متوجه سوژه امشب شدید؟
العفو....
انتهای پیام/۸۶۰۶۱/ج/س