به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، از راه دور آمده اند و هرکدام برای خود داستانی دارند. داستانی که شاید آنان را با عشق به سرزمین خورشید کشانده است.
داستانی که گاها وقتی تعریف میکنند قطره اشکی گوشه چشمانشان حلقه میزند و نم روشنی از باران بر گونه های رنگ پریده شان ظهور میکند.
به سراغشان می روم چند نفرشان از تبریز آمده اند، دیگری میگوید از اصفهان به مشهد آمده ام و یکی دیگر هم لباس عرب برتن دارد و از خارج مرزها خودش را در این روزهای باشکوه به مشهدالرضا رسانده است، وقتی که از آنها میپرسی چرا این همه راه را تا به اینجا آمده اید، میگویند در پناه شاه خراسان رزق و روزی بگیری و سالروز میلادشان کنار صحن و سرای باعظمتشان نباشی؟
موکب دار و زائر، همگی با عشق آمده اند
هرکسی که این روزها به مشهد می آید عرض ارادت خود را به هر طریقی که میتواند به محضر یار میرساند.
یکی دلتنگ است و اشک شوقش را آورده تا یک دل سیر در آغوش امام مهربانی ها اشک بریزد. یکی در کنار خیابان نشسته است و برایش فرقی ندارد که در عالم روزگار چه کاره است، بی خیال است و در عالم عشق کفش های زائران را باافتخار واکس میزند.
یکی هم آمده است تا نشان خادمی بر گردن بیندازد و موکب داری کند. آنهم در جوار آستان مقدس حضرت رضا(ع) و با تشریفات خاص خودشان که عقل و عشق هر دو از این همه شوق حضور، حیران میمانند. دل است دیگر وقتیکه هوایی شود، عقل هم نمیتواند جلویش را بگیرد.
برای خدمت به زائران شاه خراسان آمده اند
موکب داران در سالروز میلاد امام هشتم دل به دریای کرم و معرفت مولایشان علی بن موسی الرضا(ع) زده اند و با اینکه خود زائر اند، برای پذیرایی از زائران حضرت نور آمده اند.
وقتیکه از موکب دار پرسیدم چند سال است این کار را میکنید، گفت: دو سالی میشود که امام رضا(ع) به ما و بچه های اصفهان، توفیق پذیرایی از زوارش را که در دهه کرامت به مشهد می آیند، داده و خداراشکر چه لیاقتی از این بالاتر که نصیب ما شده است؟
وی افزود: از اصفهان به دعوت خود حضرت رضا(ع) آمده ایم و فاصله و مسافت برایمان ذره ای اهمیت ندارد. وقتیکه اینجا می آیی و لذت این پذیرایی را می چشی میفهمی که دوری و سختی تنها چیزی است که به آن فکر نمیکنی.
موکب دار با تبسم نشسته بر صورتش که صمیمیت خاصی را به من القا میکرد، اظهار کرد: این موکب تقریبا ۶ روز را در سه وعده غذایی پوشش میدهد و بچه های اصفهانی با تهیه و تدارک این وعده ها به زائران امام هشتم خدمت رسانی میکنند.
از او پرسیدم تقریبا چند پرس غذا در این ۶ روز بین مردم توزیع میکنید و جوابی که داد مرا حیرت زده کرد.
وی گفت: طبق آماری که در دست داریم، حدود ۱۱۰ هزار پرس غذا تاکنون و در ۶ روز گذشته بین زائران توزیع شده است. 110 هزار پرس غذا یعنی شبانه روز کار کردن و عرق جبین ریختن و استراحت نکردن، یعنی عشق و عشق و عشق که فقط از یک عاشق واقعی برمی آید. عاشقی که به معنای واقعی آمده است تا تمام وجودش را وقف خدمت به زوار کند.
شاه خودش سفره داری میکند ما که کاره ای نیستیم
وقتیکه از او پرسیدم هزینه تهیه غذاها چگونه است و چه طور تامین میشود، سرش را پایین انداخت و با لبخند زیبایی که چهره اش را درنوردید، گفت: ما که باشیم که برای هزینه های این کار ذره ای نگرانی داشته باشیم؟ شاه خودش جفت و جور میکند چون همه زائرین حضرت رضا(ع) در مشهد، مهمان خوان نعمت ایشان هستند و سفره دار اصلی خود امام رضا(ع) است.
این موکب دار افزود: بچه ها اینجا داوطلبانه می آیند و کسی به اجبار یا زور نیامده است، همه اینهایی که میبینید پای دیگ اند و یا لباس خادمی برتن دارند و در جای جای این موکب کار میکنند، به عشق آقا علی بن موسی الرضا(ع) آمده اند. خستگی آخرین چیزی است که بچه ها اینجا به آن فکر میکنند نمیگویم خسته نمیشوند، اتفاقا خسته هم می شوند اما با یک یاعلی(ع) دوباره روبه راه شده و انگار نه انگار که ساعت هاست بی وقفه دارند زحمت میکشند. اینجا همه چیز انگار به یک نور بی پایان وصل است و همه ما به خاطر رسیدن به آن نور تلاش میکنیم.
راست میگوید، همه کسانیکه این شب ها و روز ها به مشهد می آیند انگار به دنبال یک نور اند و هدف هایشان یکی است. انگار دل هایشان یک چیز را صدا میکند و آنهم دخیل بستن به لطف و کرم آفتاب تابان ولایت، حضرت رضا(ع) است.همه به شوق اجابت می آیند و برایشان مهم نیست حاجتشان روا شود یا نشود، همینکه امام رضا(ع) اجابتشان کند برایشان کافی است.
زائرانی که هرکدام به تمنا آمده اند
خیلی شلوغ است و تقریبا تمام محوطه موکب ها پر از زائران و مجاوران شده است. همه در صف های طویل منتظر رسیدن به غذای نذری حضرت(ع) هستند. از کوچک و بزرگ بگیر تا پیر و جوان در صف ایستاده اند.
یکی از زوار عرب، با همان زبان شیرین عربی که زیاد هم چیزی از آن نمیفهمیدم میگفت از عراق آمده ام تا شفای دلم را از امام هشتم بگیرم.
دیگری در صف نذری ایستاده بود و لباس بلوچی بر تن داشت. وقتیکه از او پرسیدم حس و حالت را برایم تعریف کن با لهجه خواستنی اش گفت: کیلومترها راه را از یکی از روستاهای دور افتاده سیستان و بلوچستان آمده ام فقط به عشق مولایم شاه خراسان و حالا در صف نذری اش ایستاده ام تا برای فرزند فلجم غذا بگیرم. حتی اگر شفا هم نگیرد دلم محکم است که از کرم حضرت رضا(ع) چیزی به او رسیده است.همین است! دلیل دلتنگی دقایق در اینجا همین دلدادگی هااست. فرقی نمیکند جوان باشی یا پیر...
اینجا همه در یک قد و قواره اند و در محضر حضرت رضا(ع) تمام قد حاضر شده اند.
وقتیکه با چشمانم کنکاش میکردم، نگاهم به ویلچر یک پیرزن افتاد. سن و سال زیادی داشت و با این حال اشک میریخت و زیرلب چیزی را زمزمه میکرد. دوست نداشتم حال خوبش را برهم بریزم اما میتوانستم حدس بزنم که زیرلب خدایش را برای اینکه امشب امشب کنار شاه خراسان است، شکر میکند.
یا پدری را دیدم که کودکی در بغل داشت اما در صف نذری ایستاده بود و اوهم میخواست تا از دست و دلبازی های امام رضا(ع) در شب میلادشان عقب نماند.
سختی ها در راه خوشی است
آری سختی های هرکسی در مسیر تلاوت باران فرق دارد اما تمام افرادی که در جای جای این خطه نور ایستاده اند، زیر سایه محبت امام مهربانی ها هستند و سختی هایشان هم اجر و پاداش خاص خودش را دارد.
اینجا کافی است دلت را به همراه پرنده های بارگاه منورش روانه کنی تا ببینی عشق واقعی چیست. تا حس کنی که گرمی نگاه آقا چه لذتی دارد!
اینجا است که وقتی خسته و درمانده از همه جا، وارد حریم امنشان میشوی و دست بر سینه میگذاری، آرامشی عمیق در تنفس رگ های قلبت میپیچد و چو پیچک روح و جانت را روانه بهشت میکند.
*السلام و علیک یا علی بن موسی الرضا*
*مولای من تولدتان نور باد و زمین نور باران از میلادتان*
گزارشگر: صالحه بذری