به گزارش خبرگزاری فارس از اهواز، کلاسِ آقا معلم در میان رشته کوههای زاگرس است. در منطقه عشایری احمد فداله سردشت دزفول. منطقهای محروم و بینهایت سبز که آن را روستای دلهچنار نام نهادهاند. آقا معلم برای رسیدن به مدرسه یک شبانهروز راه میپیماید و شب را در خانههای روستایی سکنی میگزیند.
سپیده که بزند. چای بر روی اجاقِ هیزمی آماده است. به رسم مردم روستا، چای تازهدم را مینوشد و دل به ادامهی راه میسپرد. منطقهی عشایری احمدفداله آب لولهکشی ندارد، جاده ندارد. درمانگاه ندارد و از اینترنت و تکنولوژی بیبهره است اما چهرهی تابناکاش در پس پردهی ضخیمی از کمبرخورداری پر از قناعت و مهرورزی و شکرگزاری است.
محسن رضایی، آقا معلم مهربان روستا گرچه در سالهای اول استخدام مجبور به تدریس در این خطه بود، اما آرامآرام به دانشآموزانش انس گرفت و امروز اجبارِ خدمت در مناطق محروم، جای خود را به عشق و تمنا داده است. عشق به دانشآموزانی که آنان را فرزندان خویش میشمارد و تمنا برای قسمت و عاقبت و سرانجامِشان.
ردِ معرفت در کلاس آقا معلم
آقای رضایی از زمانی که به عنوان معلم به این روستا قدم نهاد در خلوت تنهاییاش با خدای مهربان، به وقت دعا و نیایشِ سحرگاهی، با خود عهد کرد که همیشه درس اولش به دختران و پسران روستایی، مینویی و کمال باشد. هویت و فضیلت. نام و نشانِ و چیستیِ وجود انسان.
او از همان شبانگاهی که به آسمانِ بیانتهای روستا نگریست با خود پیمان بست تا چشمانِ دانشآموزان را به نور بصیرت روشن کند تا از ورای آن، معرفت چون جوانهای سبز در جان و روحشان بروید و آگاهی، خرد و دانایی را میهمان ابدی و همیشگی لحظهشان سازد.
آقای رضایی پنج سال است که از میان ورقهای سپید دفترهای مشقِ کودکان روستا و از لابهلای سطورِ کتابهای علوم و ریاضی و فارسی راهی گشوده است به سمتِ نور. نوری به سوی سنتها و سیرهی اهل بیت(ع). او میکوشد تا از پشت میز و نیمکتهای نصفهونیمهی مدرسهی محقر و سادهاش، با سلاح قلم، حکمت و دانش راه و رسم اولیای خدا را به آیندهسازان ایران اسلامی بیاموزد.
سلام دانشآموزان به اباعبدالله
بر تانکر آبِ مدرسه با خطی خوش نوشته شده است: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن (ع)» و دانشآموزان هر صبح به اباعبدالله و یارانش درود میفرستند.
آقای رضایی در گفتوگو با خبرنگار فارس اظهار کرد: همه ساله به زبانِ خود بچهها برایشان از محرم میگویم و حدیث کربلا را روایت میکنم. آنها دیگر به تقدس این ماه آگاه هستند و با دلهای کوچک و دریاییشان برای سالار شهیدان عزاداری میکنند.
آقا معلم ادامه داد: در یکی از مناسبتهای مذهبی روبهروی کانکسی که کلاس درس بود، برای بچهها مراسم نوحهخوانی برگزار شد و آنان به یاد سیدالشهدا سینه زدند. بچههای روستا خیلی باهوش هستند و درک بالایی نسبت به مسائل دارند.
او گفت: ماه محرم که میرسد دانشآموزان مدرسه در آیینهای سینهزنی که در روستایشان برگزار میشود، شرکت میکند. در روستای احمدفداله مردم رسم دارند که در ایام محرم سینهزنی را از درب خانهها شروع کنند و هر کسی هم که نذری داشته باشد جلوی دستههای عزاداری نذر خویش را ادا میکند.
آقای رضایی معقتد است که آموزش و پرورش علاوه بر ارائه محتواهای درسی، از طریق ایجاد فضای تربیتی و جلب مشارکت دانشآموزان در فعالیت های فوق برنامه نقش بازری در شکلگیری هویت دینی و درک شناختی در دانشآموزان ایفا میکند و او خواهان این است که به وظیفهی معلمی خود در این راستا با تمام توان عمل کند.
کتابخانهی کوچک مدرسه
او با امکاناتی ناچیز کتابخانه کوچکی را برای بچهها آماده کرده است. کتابخانهی مدرسه گرچه تنها چند کارتنِ مقوایی است اما 60 عنوان کتاب مذهبی و 70 عنوان کتاب فرهنگی، آموزشی، تربیتی و داستانی دارد و دانشآموزان به وقت فراغت از درس میتوانند کتابهای مدرسه را به امانت بگیرند و پس از خواندن درباره محتوای آنها با آقا معلم گفتوگو کنند.
آقا معلم به علاقه وافر دانشآموزان به کتابخانه مدرسه اشاره کرد و گفت: کتابخانه مدرسه ما هنوز قفسه ندارد و کتابها را نیز خیرین به بچهها هدیه دادهاند. اما قصد داریم که این کتابخانه را توسعه بدهیم.
معلمی که در کرونا کلاسهایش حضوری بود
آقای رضایی علیرغم سابقهی کمی که در نهاد آموزش و پرورش دارد، به عنوان معلم نمونه برگزیده شده است. او از معلمانی است که در دوران کرونا، وقتی آموزش در مدارس از حالت حضوری به شیوهی مجازی تغییر کرد کلاس کوچک خود را رها نکرد.
آقا معلم میدانست که در آن روستا نه موبایل آنتن میدهد و نه دانشآموزان به وسایل ارتباطی و اینترنت دسترسی دارند، از این رو در زمان تعطیلی مدارس به محل خدمتش برگشت و به صورت حضوری و با حفظ فاصلهگذاری اجتماعی دانشآموزان را آموزش داد تا از تحصیل بازنمانند.
نانِ خالی میهمان همیشگی سفره دانشآموزان روستا
در کلاس آقای رضایی 42 دانشآموز چند پایه تحصیل میکنند که 10 تن از آنها از نوآموزان دوره پیشدبستانی هستند. روز که به نیمه میرسد، وقت نهار فرا میرسد. قوت غالب دانشآموزان دلهچنار نان خالی است. نانی که در تنورِ گرم مادر پخته شده است.
نهار را که دست جمعی میل کردند، دبههای خالی آب را بر دوش میگیرند تا در صبحی دیگر با قرصی نان و دبههای پر شده از آب، دوباره به مدرسه بازگردند. در مدارس روستایی بچهها نان و آب به مدرسه میآورند.
آقا معلم همچنین گفت: بچههای روستا تمام هفته در انتظار جمعهاند. جمعههای دلتنگی. جمعههایی که به انتظار ظهور، یک به یک غروب میشوند.
او این را هم گفت که همهی بچههای کلاس عاشق درس بوی نرگس از کتاب فارسی سوم هستند. آقا معلم همیشه سطر به سطر این درس را همراه با بچهها میخواند.
صدای باد میآید. باران بر بامهای سفالی میبارد. پرنده، آوازی دلنشین میخواند. بهترین سرودها و نغمههای طبیعت اطرافم را پر کرده است.
ای بهترین صدا، ای زیباترین دیدنی، ای عزیزترین غایب. بیا!
انتهای پیام/