شهادت و قتل دو روی سکه محیطبانی در ایران است. برومند نجفی محیطبان کرمانشاهی هر دو روی این سکه را تجربه است. ماجرا از مرداد ماه سال ۹۹ درمنطقه حفاظت شده بیستون آغاز می شود؛ زمانی که برومند نجفی با شکارچیان غیرمجاز در این منطقه درگیر میشود و درنهایت این درگیری خونین منجر به قتل یکی از آن شکارچیان غیرمجاز می شود. برومند نجفی در دادگاه محکوم به قصاص میشود. پرونده او در جریان اعاده دادرسی قرار داشت و بسیاری امیدوار به شکسته شدن رای دادگاه بودند که شوربختانه در صبح ۲۲ مرداد ماه ۱۴۰۱ در جریان برگزاری جلسه دادگاه رسیدگی به اعاده دادرسی پرونده، توسط پدر فرد مقتول (فلاحی) و در مقابله مجتمع قضایی کرمانشاه با ۱۵تیر کشته شد.
محیطبانان همیشه در دو راهی شهادت یا قاتل شدن قرار دارند. محیطبانان اگر دست به اسلحه نبرند یا مجاز به حمل آن نباشند یا باید چشم به روی متخلف ببندند یا شهادت و مصدومیت را به جان بخرند. آنگاه که در مقابل شکارچیان غیرقانونی دست به سلاح شوند و کشته از شکارچیان باشد، خطر زندان و اعدام آنان را تهدید می کند. هیچ قانونی آنان را ماموران رسمی دولت، همچون نیروی انتظامی و نظامی ارزیابی نمیکند. آنان در هر حال قربانی هستند.
محیطبانان تنها قربانیان بازی مرگ در دشتهای ایران نیستند. بازی مرگ در دشتهای ایران قربانیان دیگری نیز دارد. قربانیانی که در معادلات حمایت از محیط بانان شاید در این سالها لزوم توجه به آنان نادیده گرفته شده است. بسیاری از مردم بر این باورند که شکارچیان غیرمجاز از قشر مرفه جامعه با جنون سیریناپذیر برای کشتن هستند که گاهی این عطش کشتن را با جان محیطبانان رفع میکنند؛ اما براساس آمار و شواهد اغلب این شکارچیان همان مردمی هستند که از فقر و تنگدستی به ستوه آمده و برای آوردن نان برسرسفره خانواده خود دست بهدامان طبیعت شده اند. بسیاری از این شکارچیان کشاورزانی بودندکه آبی برای کشاورزی ندارند و یا اینکه محصولاتشان اسیر بازار دلالان شده است و در پایان فصل برداشت، نانی نمانده که بر سر سفر خانواده ببرند؛ هرچه که هست غم نان است که آنها را در کلاف سردرگم محیطبان و شکارچی غیرمجاز گم کرده است.
بازی مرگ در دشتهای ایران درحالی قربانی میگیرد که در بسیاری از کشورها با مناطق حفاظت شده وسیعتر آمار محیطبان کشته شده بسیار کمتر از ایران است.
در ایالات متحده آمریکا که شش برابر ایران جمعیت دارد و در همین حدود هم وسعت مناطق حفاظت شدهاش بیشتر از ایران است؛ در طول ۹۰سال گذشته از سال ۱۹۲۸میلادی تاکنون ۲۵ نفر کشته شدهاند و نکته جالب توجه اینجاست که هیچ کدام از آنها با تیر مستقیم متخلفین کشته نشدند بلکه یا از کوه افتادند یا مورد حمله یک حیوان وحشی قرار گرفتند و یا ماشینشان دچار حادثه شده است.
بهباور بسیاری از کارشناسان محیط زیست، مشکل با مسلح کردن محیطبانان و افزایش اقتدار محیطبانان حل نخواهد شد. اقتدار محیطبانان پیش از انقلاب بسیار زیاد بود اما آن زمان هم کشتار در هر دو طرف وجود داشت و حتی کینهای هم بین مردم و محیطبانان بهوجود آمده بود و به خاطر همین، زمانی که انقلاب شد همه هجوم آوردند و تخریب بیسابقهای در محیط طبیعی ما رخ داد. باید از تجربه دیگر کشورها استفاده کنیم.
برای پایان دادن به تراژدی تلخ شکار در ایران باید به سمت ارتقای دانایی و سواد محیط زیستی برای مردم بهخصوص جوامع محلی که در مناطق چهارگانه محیط زیست زندگی میکنند؛ حرکت کنیم.
باید آموزشهایی بسیار جذابتر و موثرتر به آنها ارائه شود و در کنارش معیشتهای جایگزین برای آنها تعریف و معرفی شود. باید جامعه محلی را در مدیریت مناطق حفاظت شده به کمک سمنهای محیط زیستی مشارکت دهیم. براساس آمار جامعه محلی، هر جایی که احساس کرده حفظ محیط زیست به نفع مردمش است نهتنها هیچ تعارضی با محیط زیست پیدا نکرده بلکه خودش بهعنوان یک محیطبان عمل کرده است.
مسئله دیگر این است که در سایر کشورها معمولا محیطبان روبهروی متخلفین نمیایستد بلکه با تکنیکهایی مثل سنجش از دور، رصد ماهوارهای و عکسهای ماهوارهای و هوایی میشود موقعیت مناطق حفاظت شده را با کمک وسایل دیجیتالی که در اختیار است رصد کرد و محیطبانان میتوانند در ایستگاههای مخصوصی که دارند مناطق را رصد کنند و به مجرد اینکه یک متخلف وارد منطقه شد، بلافاصله عکس و مشخصاتش را بگیرند و به نزدیکترین نیروی انتظامی گزارش کنند و پروندهاش را صورت جلسه کنند و تشکیل پرونده شود. بدون اینکه مستقیما محیطبان با متخلف درگیر و روبهرو شود که کشته شود و یا آن طرف کشته یا مجروح شود وختم به خیر شود.
بازی مرگ در دشتهای ایران همچان قربانی میگیرد؛ برومند نجفی آخرین قربانی نیست. هرساله با شروع فصل شکار ممنوع، محیطزیست ایران داغدار مدافعان طبیعتش میشود. تعداد ۱۴۶شهید محیطبان کشور، عمق فاجعه این ماجرا را نشان میدهد. داستان محیطبان و شکارچی، قصه پرغصهای است که هر دو سر آن برای این سرزمین، باخت است چرا که هر دو طرف این داستان، مردم همین سرزمین هستند.
*خبرنگار