یک بیوگرافی کوتاه از خودتان بگویید و اینکه چطور با ونه برداری آشنا شدید.
فرضی زاده: متولد ۱۳۷۷ در شهر رشت هستم و از ۱۶ سالگی وزنه برداری را شروع کردم، زمانی که مدرسه میرفتم استعدادیابی کردند و بعد به باشگاهی در رشت رفتم و تمرینات شروع شد.
در مورد چگونی حادثه تلخی که منجر به آسیب نخاعی شد توضیح بدهید.
فرضی زاده: مربی دارو به ما میداد و بعد از مصرف قرص و آمپول میگفتیم که حالت تهوع داریم اما ایشان میگفت بخورید این مسئله عادی است. تابستان سال 97 بود یک روز به باشگاه رفتم اما حالم خوب و بدنم آماده نبود؛ مربی نشسته بود و گفت اگر میخواهی به تیم ملی بیایی و قهرمان شوی باید وی آی پی تمرین کنی و این مبلغ را پرداخت کنی تا من قرص و مکمل بدهم که قبول نکردم و با من لج کرد و با دادن قرصهای تقلبی این اتفاقات رخ داد. زمانی که تمرین میرفتم موقع دوضرب گفتم بدنم آمادگی ندارد و با لحن تندی صحبت کرد و گفت یکضرب بزن و من هم مجبور بودم چون یک ماه به مسابقات کشوری مانده بود و وزنه زدم اما دیدم هیچ چیز نرمال نیست و داخل بدنم انگار یک چیز کم شده؛ دویدم و کمک خواستم اما هیچ کس کمک نکرد. زنگ زدم پدر مادرم بیایند و داخل آمبولانس از من پرسیدند داخل باشگاه چه کار میکردی و مگر میخواستی خودت را بکشی؟ مربی گوشی من را برداشته بود همه چیز را پاک کرده بود. آمپول وارد نخاع شده بود و گفتند ما تو را خوب میکنیم و با هم دوست هستیم اما حالم خوب نبود و هیچکدام کمک نکردند و درنهایت هم شرایطم همین است که میبینید.

بعد از آن اتفاق مسئولان پیگیری و رسیدگی انجام دادند؟
فرضی زاده: نه اداره کمک کرد و نه هیات استان؛ برخی از افراد صحبتهایی میکردند که کمک مالی کردیم اما هیچ کس هیچ کمکی به من انجام نداد.
از طریق مراجع قانونی به شکایت اقدام کردید؟
فرضی زاده: شکایت کردیم اما وکیل ما را خریدند البته نمیتوانم دقیق بگویم که خریدند یا نه اما گفتند که مربی من متهم نیست. اینکه به من دارو دادند اصلا در پرونده نوشته نشد و وکیل هم پرونده را به ما نداد و خودمان رفتیم از بایگانی گرفتیم از آن عکس انداختیم. الان همه فکر میکنند بیماری نادر بوده در صورتی در عکس هیچ چیزی به این معنی نشان داده نشد. جالب اینجا است که همه مربیها را بیرون میانداخت تا خودش مربی شود؛ کابینت کار بود؛ آن زمان با پرداخت 250 هزارتومان در کلاس مربیگری ثبت نام میکردند و کارت داده میشد.
مدتی است ورزش را شروع کردید چه چیزی این انگیزه را در شما ایجاد کرد که دوباره ورزش کنید؟
فرضی زاده: یک روز دراز کشیده بودم؛ خالهام میله ورزش را کف دستم گذاشت؛ من حوصله نداشتم اما امتحان کردم و دیدم روز به روز دستانم قوی تر میشود و کم کم جلو رفتم و دمبل و دوچرخه گرفتم اما اینها کافی نیست چون توانبخشی هم باید میرفتم اما این حمایت را هم از من دریغ کردند.
چه حرف و پیشنهادی به جوانهایی که مثل شما با این مشکل روبرو هستند دارید که آنها هم روحیه از دست رفته خود را پیدا کنند؟
فرضی زاده: نه به گذشته فکر کنند نه به آینده؛ در همین زمان که زندگی میکنند بهترین انرژی را برای خودشان بگذارند تا بعدا پشیمان نشوند.

هدفی برای تمرینات حرفهای تر و حضور در مسابقات پاراآسیایی و پارالمپیک در سالهای آینده دارید؟
فرضی زاده: ترجیح میدهم دنبال زندگیام باشم تا اینکه به دنبال ورزش بروم. هنوزم که هنوز است اذیت میشوم و شانسی زندگی میکنم و فقط برای روحیه خودم ورزش میکنم و اینکه اگر زمانی درمانی برای مشکلم پیدا شود بدنم آمادگی و توانایی لازم را داشته باشد.
حرف پایانی:
فرضی زاده: آرزو میکنم هیچ کسی چنین دردی را متحمل نشود چون واقعا سخت است. دنبال یک ورزش سالم بروند؛ صبح برای سلامتی خودشان بدوند نه اینکه خودکشی کنند.