از پلنگ های زندگی نترسید!

بیتوته دوشنبه 09 آبان 1401 - 07:19


داستان,داستانک,داستان خانوادگی

داستان زیبا

 


روزی پلنگی وحشی به دهکده حمله کرده بود. شیوانا همراه با تعدادی ازجوانان برای شکار پلنگ به جنگل اطراف دهکده رفتند.  اما پلنگ خودش را نشان نمی داد و دائم از تله شکارچیان می گریخت. سرانجام هوا تاریک شد و یکی از جوانان دهکده با اظهار اینکه پلنگ دارای قدرت جادویی است و مقصود آنها را حدس می زند خودش را ترساند و ترس شدیدی را بر تیم حاکم کرد.

 

شیوانا با خوشحالی گفت که زمان شکار پلنگ فرا رسیده است و امشب. حتما پلنگ خودش را نشان می دهد. از قضا پلنگ همان شب خودش را به گروه شکارچیان نشان داد و با زخمی کردن جوانی که به شدت می ترسید، سرانجام با تیرهای بقیه از پا افتاد. یکی از جوانان از شیوانا پرسید: چه چیزی باعث شد شما رخ نمایی پلنگ را پیش بینی کنید؟ در حالیکه شب های قبل چنین چیزی نمی فتید!؟

 

 

شیوانا گفت: ترس جوان و باور او که پلنگ دارای قدرت جادویی است باعث شد پلنگ احساس قدرت کند و خود را شکست ناپذیر حس کند. این ترس ها و باورهای ترس آور و فلج کننده ما هستند که باعث قدرت گرفتن زورگویان و قدرت طلبان می شوند. پلنگ اگر می دانست که در تیم شکارچیان کسانی حضور دارند که از او نمی ترسند هرگز خودش را نشان نمی داد!

 

منبع:روزنامه ابتکار

منبع خبر "بیتوته" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.