تصمیمگیری درست مهارت بسیار مهمی است که باید بر آن تسلط پیدا کنیم. در تصمیمگیری درست باید از میان تمام گزینهها، گزینهای را انتخاب کنید که مناسب به نظر میرسد. این گزینه باید برای افراد، سازمانها، کشور یا کل جهان مناسب باشد. همهی تصمیمات درست تأثیرگذار نیستند، فقط برخی از آنها تأثیرگذاری لازم را دارند. تصمیمات درستی برای گسترش شرکت گرفته شدهاند. وقتی مشخص شد که چه کاری باید انجام شود، وقت آن است که منابع لازم و همچنین روشهای تصمیم گیری را بشناسیم زیرا همهی ما مجبوریم حتی برای مسائل ساده هم تصمیماتی بگیریم، اما اغلب تصور میکنیم تصمیمگیری کار مشکلی است. در این مطلب از سایت پارس نیوز به این میپردازیم که چگونه تصمیم درست را انتخاب کنیم.
تصمیمگیری تعاریف متعددی دارد که در مطلب تصمیمگیری چیست کامل به آن پرداختیم اما به بیان ساده تصمیمگیری انتخاب بین دو یا چند گزینه برای انجام کاری است.
در فرآیند حل مسئله، تصمیمگیری شامل انتخاب راهحلهای ممکن برای حل یک مشکل است. ممکن است تصمیمات براساس منطق، احساس یا ترکیبی از این دو گرفته شوند.
احساس یعنی احساس اطمینان درونی دربارهی گزینههای انجام کاری، این احساس در نتیجهی تجربیات پیشین و معیارهای شخصی شما ایجاد میشود. برای این احساسات ارزش قائل شوید زیرا آموختههای شما از زندگی را نشان میدهند. اگر نسبت به کاری احساسی شدید دارید بهتر است این احساس را به خوبی بررسی کنید تا دلیل این احساس را پیدا کنید. چگونه تصمیم بگیریم ؟ به احساسمان توجه کنیم.
منطق یعنی استفاده از حقایق موجود برای تصمیمگیری. در منطق از حقایق و دلایل موجود استفاده میشود بنابراین جنبههای احساسی تصمیم و مسائلی که در گذشته وجود داشته و ممکن است بر تصمیمگیری تاثیر بگذارد، نادیده گرفته میشود. چگونه تصمیم بگیریم ؟ دلایل و حقایق را بررسی کنیم.
برای استفاده از منطق و احساس در تصمیمگیری، ابتدا با منطق شروع کنید؛ حقایق و دلایل یک تصمیم را بررسی کیند و هنگامی که یک تصمیم مشخص را انتخاب کردید از احساس استفاده کنید.
دربارهی این تصمیم چه احساسی دارید؟ آیا حس میکنید تصمیم درستی است؟ اگر حس خوبی ندارید دلیل این حس را بررسی کنید زیرا اگر حس خوبی به تصمیم خود نداشته باشد آن را به خوبی اجرا نمیکنید.
بیشتر ما در تصمیم گیری درست دچار مشکل میشویم. حتی گاهی بدون آنکه خود متوجه این موضوع شده باشیم. دلیل این قضیه چیست؟ در این متن دو دلیل جالب (برگرفته از کتاب ایده عالی مستدام) که بسیاری از اوقات برای اکثر ما رخ میدهد را معرفی میکنیم. دلایلی که با مرور آنها به طور قطع متوجه میشوید بارها دچار چنین موضوعی شدهاید و نفهمیدهاید.
فرض کنید که دانشجو هستید و دو روز دیگر امتحان بسیار حیاتی ومهمی دارید، همین امروز از یک بلیط بسیار ارزان قیمت به منطقهای توریستی و جذاب مطلع میشوید و فرصت خرید آن تنها همین امروز است، در غیر این صورت، در روزهای آینده بلیط را باید گرانتر بخرید. چنین شرایطی بر روی عدهای از دانشجویان مورد آزمایش قرار گرفتهاست. این دانشجویان را به سه دسته تقسیم کردهاند.
به دسته اول دانشجوها گفته میشود که هماهنگی های لازم با دانشگاه صورت گرفته است و شما در هر صورت نمره قبولی خواهید گرفت. ۵۷ درصد از این دسته بلیط راهمان روز خریداری میکنند. این خریداری مسلما با انگیزهای شادی و جشن خواهد بود.
به دسته دوم گفته میشود طبق هماهنگی صورت گرفته، شما به هیچ وجه امکان دریافت نمره قبولی در آزمون دو روز بعد را نخواهید داشت. ۵۴ درصد از این دسته هم بلیط را همان روز میخرند. با حس رها کردن یک اتفاق تلخ و تجدید روحیه.
به دسته سوم در مورد نتیجه آزمون چیزی گفته نمیشود و آنها باید بعد از آزمون از نتیجه خبردارشوند. ۶۰ درصد از این دسته بلیط را نخریدند.
یک بار دیگر مرور کنید. چه نتیجه آزمون بد باشد چه نتیجه آزمون خوب باشد، بیشتر آدمها بعد از آن (با انگیزه متفاوت) تمایل دارند به سفر مورد علاقه خود که خرج کمی هم داشته باشد بروند. پس نتیجه آزمون نباید تاثیری در خرید بلیط داشته باشد.
اما بسیاری از دانشجوها وقتی نتیجه آزمون را نمیدانند بلیط را نمیخرند. این موضوع اصلا منطقی نیست اما بیشتر ما دچار چنین اختلالی در تصمیمگیری میشویم. کافی است زندگی خود را مرور کنیم تا بارها موارد مشابه را به یاد آوریم. برای همین بد نیست که وقتی در اثر یک موضوع جانبی دچار شک در یک موضوع دیگر میشوید، نتیجه موضوع جانبی و تاثیر آن روی تصمیم اصلی را یک بار مرور کنید.
در بسیاری موارد اگر از نتیجه آگاه باشید خواهید دید در هر صورت با هر نتیجهای، تصمیم شما ثابت است. با آگاهی از این قضیه حواستان باشد که از این به بعد نگذارید موضوعاتی که در نهایت نتیجه آنها هیچ تاثیری بر تصمیمگیری ندارند، روی تصمیمگیری شما تاثیر بگذارند.
شما چند روز دیگر یک ارائه مهم در شرکت خود دارید. برای تهیه محتوای ارائه خود نه وقت خیلی کمی دارید نه وقت خیلی زیاد. به هر حال باید آماده شوید. در حال همین کار هم هستید. امروز متوجه میشوید که کنسرت خواننده محبوب شما است و میتوانید به این کنسرت بروید. (فرض کنید هیچ مشکلی از قبیل هزینه و امثال آن ندارید). به احتمال خیلی بالا به کنسرت خواهید رفت و سعی میکنید با تلاش بیشتر در روزهای باقی مانده مطلب ارائه را تهیه کنید. حال شرایط را کمی تغییر دهیم:
شما باید برای ارائه (با همان شرایط قبل) آماده شوید. کنسرت خواننده محبوب شما نیز هست و میتوانید بروید. متوجه میشوید امروز خواننده بسیار محبوبتان هم که او را دوست دارید سخنرانی و دیدار عمومی دارد. همچنین فیلم مورد علاقه شما هم روی پرده سینما آمده است. چه خواهید کرد؟ احتمال خیلی زیاد جایی نخواهید رفت و ارائه خود را آماده میکنید. جالب نیست؟
این موضوع هم خیلی اوقات برای تمامی ما اتفاق میافتد. خیلی وقتها ما در شرایطی هستیم که باید کاری را انجام دهیم چون نتیجه آن برای ما و زندگی ما مهم است. اما این کار جذابیتی از جنس تفریح ندارد و اشتیاق انگیز نیست ( مانند آماده کردن ارائه). اگر در کنار این شرایط گزینه جذابی که برای ما اشتیاقآور است قرار گیرد.
به احتمال زیاد (درصورت مهیا بودن شرایط) گزینه جذاب را انتخاب خواهیم کرد و از آن لذت خواهیم برد. اما اگر گزینه جذاب تبدیل به چندین گزینه جذاب شود. ما به سرعت دچار تشویش ذهنی خواهیم شد و سعی خواهیم کرد به هیچکدام از آنها فکر نکرده و کار مهم و بدون جذابیت (آماده کردن ارائه) را انجام دهیم. در صورتی که اگر هرکدام از سایر گزینهها را انتخاب کنیم، لذت خواهیم برد.
این دو نکته تنها مربوط عدم توانایی در مورد انتخاب و تصمیمگیری بود. اما حتی اگر در شرایطی بتوانیم بدون اختلال انتخاب کنیم و از پس تصمیمگیری برآییم.
بعد از انتخاب، نوبت به برنامهریزی برای انجام انتخابهای صورت گرفته و اهداف تعیین شده میرسد. آیا در مرحله برنامهریزی و تنظیم زمان، بدون اختلال و ساده عمل خواهیم کرد؟ جواب این پرسش را همه میدانیم.
برای تهیهی فهرستی از راهحلها و یا گزینههای موجود، معمولا استفاده از یک روند حلِ مسئلهی گروهی (یا انفرادی) مناسب است.
این روند میتواند شامل «طوفان ذهنی» یا سایر روندهای «تولید ایده» باشد. این مرحله در روند کلی تصمیمگیری اهمیت زیادی دارد، زیرا تصمیمات از میان همین مجموعه انتخابهای ثابت گرفته خواهند شد.
همواره به یاد داشته باشید که احتمال تصمیم نگرفتن یا هیچ کاری نکردن را در نظر بگیرید و بدانید که در واقع این دو گزینه به خودیِ خود، راهحلهای بالقوهای هستند.
وقتی می خواهیم از کسی مشورت بگیریم به این صورت باشد که از او اطلاعات بگیریم نه اینکه بخواهیم آن شخص یک راه مشخص رو برای ما انتخاب کند. قرار نیست شخص برای ما تصمیم بگیرد! بلکه قرار هست با کسب اطلاعات بتوانیم خودمان تصمیم بگیریم و دقیق تر بررسی کنیم…
مشورت کردن خیلی عالی است. اما اکثر افراد متاسفانه یک طوری مشورت می کنند که بعد می خواهند مقصریابی کنند. یعنی چه؟ یعنی به من می گوید، “ببخشید به نظر تو من کارم را رها کنم یا اینکه آن را ادامه بدهم؟”
خب هر جوابی که من بدهم و اتفاق ممکن است که رخ بدهد یا جواب درست است وشخص با خود می گوید: عجب تصمیمی گرفته ام و می رود، یا جواب غلط است و می گوید خدا لعنتش کند مرا بدبخت کرد، با آن حرفی که به من زد.
به همین جهت من پیشنهاد می دهم یک تغییری در ادبیات خود ایجاد کنیم و از این به بعد مشورت کردن خیلی خوب است، وقتی مشورت می گیریم از کسی, بهتر است این جمله را به کار ببریم. “میخواهم بروم به خارج ازکشور چه اطلاعاتی می توانی به من بدی که من بهتر تصمیم بگیرم؟”؟
عجب جمله ی زیبایی! در این صورت دو اتفاق می افتد!
یک آنکه شخص می تواند خیلی دقیق تر به ما راهنمایی و مشاوره بدهد و می داند که سهم او اطلاعات دادن است نه اینکه بیاید وبه جای ما تصمیم بگیرد که ببین به آنجا نری ها بدبخت می شوی ها، برو، برو تا راحت بشوی! نمی دانم، برو آنجا که می توانی حقت را بگیری!
با این جمله اولاً به شخص می فهمانید که من میخواهم تصمیم بگیرم و اطلاعات تو ممکن است به من کمک کند.
دوماً خودمان حواسمان جمع می شود که به دنبال مقصر یابی دیگر نمی توانیم برویم چون خود ما گفته ایم که اطلاعت بده تا من تصمیم بگیرم! حالا شخص ممکن است اصلا اطلاعات دروغ بدهد! خب، شما تصمیم می گیرید که دقیق تر بررسی نمایید. همین!
تصمیم می گیرید که به این اطلاعات صدق اعتماد نکنید پس این نکته ی دوم هم خیلی کمک می کند.
خیلی وقت ها خودمان را در شرایطی قرار می دهیم که بین دو گزینه یکی را انتخاب کنیم! اما همیشه راه سومی وجود دارد…
خیلی وقت ها ما موقع تصمیم گیری خودمان را گیر می اندازیم بین دو گزینه!
می گوییم یا این و یا این!
خب سئوال این جاست!
بگویم خب راه سوم چیست؟
خیلی وقت ها یک راه سوم بهتری وجود دارد و خوب است که روی آن فکر کنیم و پیدایش کنیم. یا این و یا این معمولا ً بسیار و بسیار خطرناک است.
برای تعیین مدت زمانی که باید به روند تصمیمگیری اختصاص دهید، در نظر داشتن موارد زیر مفید خواهید بود:
به خاطر داشته باشید که گاهی یک تصمیم سریع مهمتر از تصمیم «درست» است و گاهی بالعکس.
پیش از تصمیمگیری، باید روشن شود که چه کسی مسئولیت آن را برعهده خواهد داشت.
به یاد داشته باشید که همیشه قرار نیست کسانی که تصمیمی میگیرند مسئولیت آن را هم بر عهده بگیرند. آیا یک نفر مسئول است؟ یا یک گروه یا یک سازمان؟!
این یک پرسش کلیدی است، زیرا میزان سهیم بودن افراد در بر عهده گرفتن مسئولیت و عواقب یک تصمیم به مقدار زیادی روی ریسکپذیری آن افراد، اثرگذار است.
اگر یک تصمیمگیری کاری است، پس در نظر گرفتن ساختار سازمانی بسیار کمک میکند.
در نهایت، باید بدانید که چه کسی واقعا تصمیمگیرنده است. در هنگام کمک به یک دوست، همکار یا مشتری برای رسیدن به یک تصمیم، در بیشتر مواقع تصمیم نهایی و مسئولیت آن بر عهدهی خود او خواهد بود.
هر زمان که امکانش وجود داشت، بهتر است که رسما توافق شود مسئولیت یک تصمیم با چه کسی است، به خصوص اگر این مسئله به خودی خود برای همه واضح نباشد.
ایدهی پذیرش مسئولیت یک تصمیم، نیاز به بایگانی مدارک مرتبط با آن را نیز پررنگ میکند؛ باید مشخص شود هر تصمیمی چگونه و بر اساس چه اطلاعاتی گرفته شده است و چه کسانی در آن نقش داشتهاند. اطلاعات کافی باید بایگانی شوند تا آن تصمیم را در آینده توجیه کنند. تا اگر اشتباهی پیش آمد، بتوانید نشان دهید که در آن شرایط و با توجه به اطلاعاتی که در آن زمان در دستتان بوده، تصمیمتان عقلانی بوده است.
پیش از تصمیمگیری، همهی اطلاعات مرتبط باید جمعآوری شوند.
اگر اطلاعات ناکافی یا منسوخ باشند، احتمال اینکه تصمیم اشتباهی گرفته شود، بیشتر میشود. اگر اطلاعات نامرتبط زیاد باشد، تصمیمگیری سخت میشود و عوامل غیرضروری باعث سردرگمی میشود. بنابراین، شما به اطلاعات بهروز و دقیق نیاز دارید تا بر پایهی آن تصمیم بگیرید.
هرچند، مدت زمانی که صرف جمعآوری اطلاعات میکنید، باید در برابرِ مقدار ریسکی که حاضرید برای تصمیمگیری اشتباه بپذیرید، برآورد شود. در یک گروه، مانند محل کار، بهتر است که افراد مختلف دربارهی جنبههای مختلف اطلاعات مورد نیاز تحقیق کنند. برای نمونه، ممکن است افراد مختلف را مأمور کنیم تا هر کدام تحقیقاتشان را روی هزینهها، تسهیلات، دسترسپذیری و غیره متمرکز کنند.
یکی از پرسشهای کلیدی این است که میزان ریسک این تصمیمگیری چقدر باید باشد؟ عموما، مقدار ریسکی که یک فرد ممکن است بپذیرد، به موارد زیر بستگی دارد:
در نظر گرفتن ریسکِ وقوع بدترین نتیجهی ممکن و تصمیمگیری دربارهی اینکه آیا این ریسک قابل قبول است یا نه، نیز بسیار مفید است. انتخاب میتواند بین دو تصمیم باشد؛ یکی «تلاش همهجانبه برای موفقیت» و دیگری «مسیر امن».
هر کسی مجموعهی منحصر بهفردِ ارزشهای خودش را دارد، یعنی همان چیزهایی که شخص معتقد است بیشترین اهمیت را دارند. تصمیماتی که میگیرید درنهایت برپایهی ارزشهایتان خواهد بود؛ به این معنا که تصمیمی که برای شما درست است، ممکن است برای فرد دیگری درست نباشد.
اگر مسئولیت تصمیمی بین چندین نفر تقسیم شده است، این احتمال وجود دارد که ارزشهای یکی از افراد با ارزشهای سایرین همخوانی نداشته باشد.
در چنین مواردی، به توافق رسیدن دربارهی اینکه کدام ارزشها وزن بیشتری دارند، اهمیت زیادی دارد. خیلی مهم است که همهی افراد ارزشهایی را که تصمیمگیری براساس آنها انجام میشود، درک کرده باشند، چرا که این ارزشها تأثیر عمیقی روی انتخاب نهایی دارد.
برای ایجاد اعتماد به نفس در تصمیم گیری خود، تمام تصمیماتی که اتخاذ کردید را بنویسید. با گذشت زمان، متوجه خواهید شد که تصمیمات عالی بسیاری گرفته اید با این وجود، شما فقط تصمیماتی را که می گیرید، به یاد می آورید و بعد از آن پشیمان خواهید شد. این «تصمیم گیری ها» به شما کمک خواهند کرد که دیدگاه متعادلی داشته باشید و به نوبه خود به شما اطمینان لازم را برای تصمیم گیری های بیشتر می دهد.
تصمیم گیری نیاز به کمی زمان و انرژی ذهنی دارد. بسیاری از افراد مبتلا به ADHD، از آغاز صبح که ساعت به صدا در می آید تا موقع خواب درگیر هستند. تصمیم گیری های بزرگ را نمی توان زمانی که مشغول هستید انجام داد اگر می خواهید تصمیم بزرگی بگیرید، برای خود وقت بگذارید و تصمیم خودتان را ثبت کنید سپس، در زمان اختصاص داده شده، تلفن خود را خاموش و کامپیوتر خود را ببندید و روی تصمیم گیری تمرکز کنید.
میتوان راهحلها و گزینههای مختلف را با در نظر گرفتن مزایا و معایب هر کدام، مقایسه کرد.
بعضی از سازمانها روندی رسمی دارند که در این مرحله مورد نیاز است و شامل ارزیابی مالی نیز میشود، پس اگر تصمیمی در محل کار میگیرید، پیشاپیش این مورد را چک کنید.
یک راه مناسب برای این کار استفاده از برگهای مشابه «ترازنامه» برای بررسی مزایا و معایب (سود و زیان) مرتبط با راهحل است. سعی کنید هر جنبه از موقعیت را به نوبت در نظر بگیرید و خوبیها و بدیها را تشخیص دهید.
برای نمونه، از هزینهها شروع کنید، سپس به سراغ جنبههای مربوط به نیروهای انسانی و پس از آن مسائل مربوط به عرضهی محصول یا سرویس بروید.
پس از فهرست کردن مزایا و معایب، ممکن است فورا بتوانید تصمیم بگیرید که بهترین گزینه کدام است. هرچند، رتبهبندی مزایا و معایب در یک مقیاس ۱ تا ۱۰ (۱۰: مهمترین و ۱: کماهمیتترین) نیز میتواند مفید باشد.
در نمرهدهی به مزایا و معایب در نظر گرفتن اینکه مشخص کنید هر مورد از فهرستتان چقدر اولویت دارد، برای رسیدن به ارزشهای مورد توافق، کمکتان میکند. روش «ترازنامه» امکان در نظر گرفتن این امر را فراهم میسازد و آن را به صورت ساده و روشن نمایش میدهد.
سرانجام، زمان تصمیمگیری فرا میرسد!
جمعآوری اطلاعات باید دادههای کافی برای تصمیمگیری را فراهم کرده باشد. شما مزایا و معایب هر گزینه را نیز میدانید. پس حالا دیگر وقت تصمیمگیری است.
هشدار!
ممکن است به این مرحله برسید و یک گزینهی «برنده» داشته باشید اما همچنان احساس خوبی نداشته باشید. اگر چنین حالتی پیش آمد، از اینکه روند را دوباره طی کنید، نترسید. شاید تمام مزایا و معایب را فهرست نکرده باشید یا شاید نمرهی نامناسبی به یکی از عوامل داده باشید.
یادتان باشد که شهود یا «حس درونیتان» شاخصی قوی برای تشخیص درستی تصمیم و تناسب آن با ارزشهایتان است.
اگر امکانش وجود دارد، بهترین کار این است که پس از آنکه به تصمیمی رسیدید، زمانی را برای تأمل دربارهی آن صرف کنید. ترجیحا پیش از اعلام آن به دیگران، یک شب تا صبح به آن فکر کنید. زیرا هنگامی که تصمیمی به صورت عمومی اعلام شود، تغییر آن بسیار سخت خواهد بود.
در مورد تصمیمات مهم، بایگانی مدارک تمام گامهایی که در روند تصمیمگیری پیمودهاید، بسیار باارزش است. با این کار، اگر از شما به دلیل تصمیمگیری نادرست انتقاد شود، میتوانید اندیشههایتان را براساس اطلاعات و روندهایی که در آن زمان استفاده کردهاید، توجیه کنید. بهعلاوه، با بایگانی و درگیر شدن با روند تصمیمگیری، درک خود را دربارهی چگونگی عملکرد آن، تقویت خواهید کرد که این خود مدیریت تصمیمات آینده را سادهتر میکند.
زندگی ما پر از تصمیم گیری های مهم است که هر کدام می تواند مسیر زندگی ما را تغییر دهد.
تصمیم ها مسیر زندگی ما را عوض می کنند و به همین خاطر است که اهمیت زیادی دارند. یک تصمیم درست می تواند ما را به اوج برساند و یک تصمیم غلط می تواند تمام تلاش هایمان را بر باد دهد.
امیدوارم شما دوستان عزیز همیشه بهترین تصمیم ها را در زندگی خود بگیرید و این تصمیم ها باعث رشد و پیشرفت شما در زندگی و کسب و کارتان شود.