خبرگزاری فارس - شهرستان دشتی، آزاده حیدری نسب: با ورود ویروس کرونا به وطنمان، همه ما چه بد روزهایی را سپری کردیم. روزهایی که نفس کشیدن برایمان چه سخت شده بود، این دنیای بزرگ برایمان در ابعاد یک قوطی کبریت شده بود و کووید ۱۹ بر گلوی همه ما فشار میآورد. اما در این اوضاع وحشتناک فرشتههای سپیدپوشی بودند که با جانبازی و جانفشانی خود به همنوعان و هموطنان خود نفس میبخشیدند.
زمانی نیروهای بعثی عراق نفس کشیدن را برای مردم ایران سخت کرده بودند، زمانی شیوع کووید ۱۹ و زمانی ... و در هر برهه چه خوب فرزندان عزیز این خاک توانستند نفس خود را به هموطنانشان ببخشند و امنیت را نثار میهن عزیز و مقدّسمان کنند.
امروز همه ما از هوایی تنفس میکنیم که بوی خون شهدا میدهد، آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیافتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیافتیم.
ایستادگی مدافعان سلامت
از خودگذشتگی و مهربانی و ایثار فصل مشترک رفتار همه شهداست. تفاوتی ندارد این شهید، شهید دفاع مقدس باشد یا مدافع حرم یا مدافع سلامت. پرستاران در زمان جنگ التیامبخش رزمندگان بودند و زمانی که ویروس کرونا جان عزیزان ما را تهدید میکرد آنها باز هم در نبردی سخت، در خط مقدم مبارزه ایستادند تا جلوه دیگری از صبوری، استقامت و از خودگذشتگی را به نمایش بگذارند.
در مقطع زمانی که ویروس کرونا دلخوشیهای خیلی از هموطنان عزیزمان را درو کرده و به یغما میبرد، این سفیدپوشان عاشق خالصانه برای حفظ جان همه ما سربند یا زینب(س) بستند. شهید محمدرضا رزمی شهید مدافع سلامت شهرستان دشتی نیز یکی از عزیزانی بود که سلامتی خودش را به خطر انداخت تا مدافع سلامت هموطنانش باشد. روز پرستار بهانهای شد تا بیشتر با این شهید والامقام آشنا شویم:
علیرضا رزمی برادر شهید در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری فارس میگوید: خانواده ما خانوادهای ۶ نفره شامل سه برادر و یک خواهر، و پدر و مادرمان بودیم. محمدرضا سه ماهه در شکم مادرم بود که پدرمان را با اینکه ۳۶ سال بیشتر نداشت از دست دادیم، سپس با توجه به خردسالی ما بچهها و به توصیه پدربزرگمان، مادرم با عمویم ازدواج کرد. از عمویم نیز دو برادر داریم. سرانجام عمویم در سن ۵۶ سالگی و مادرم نیز در سن ۸۱ سالگی دار فانی را وداع گفتند.
شهید رزمی از کودکی خوشاخلاق و خوش برخورد و اهل کمک و یاری رساندن به همنوعان خود بود. از لحاظ کاری بسیار علاقهمند، فعال و مورد وثوق مردم و مسئولین بود. با احساس مسئولیت در محل کارش حاضر میشد. همواره هدفش جلب رضایت مردم بود. همیشه وقتی کمکی به مردم میکرد احساس شعف و خوشحالی میکرد. همیشه میگفت من زمانی از خودم راضی هستم که رضایت اربابرجوعی را کسب کرده باشم.
استفاده از حداقل مرخصی
در سال اگر ۳۰ یا ۴۰ روز مرخصی استحقاقی داشت حداکثر سه یا چهار روز آن را استفاده میکرد و غالباً در محل کار حضور داشت و خستگیناپذیر کار میکرد. شهید معظم در دوران کرونا علیرغم اینکه خودش بیماری زمینهای داشت و چند ماهی بیشتر از ۳۰ سال سابقه خدمتش باقی نمانده بود حاضر نشد مرخصی استعلاجی بگیرد یا امورات محولهاش را کمتر کند، لیکن گاهی اوقات شبها که به منزل ما میآمد از وضعیت شیوع کرونا صحبت میکرد و مثلاً میگفت امروز از بین ۲۰ نفر تستی که گرفتیم یا آندوسکوپی که کردیم شانزده یا هفده نفر تست کرونای آنها مثبت شده و همیشه احساس خطر میکرد ولی میگفت توکل بر خدا، هر چه از خدا آید خوش آید.
سرانجام تقریباً پنجم شهریورماه سال ۱۳۹۹ برای بار اول به کرونا مبتلا شد و یک ماه بعد برای بار دوم مبتلا شد که تقریباً روز ۲۵ مهرماه به علت وخامت حالشان، وی را به بخش مراقبتهای ویژه در بیمارستان سلمان فارسی منتقل نمودند و در تاریخ سوم آبانماه سال ۱۳۹۹ جان به جان آفرین تسلیم و شهید راه سلامت شد.
برادر شهید رزمی میگوید: علیرغم اینکه برادرم اولین شهید سلامت شهرستان دشتی است و با وجود پیگیری از مبادی ذیربط تا کنون مکانی را به اسم ایشان مزیّن نکردهاند و حتی مزار شهید که باید بر اساس الگوی بنیاد شهید بنا نمایند نیز اقدامی نکردهاند که واقعاً جای بسی تأسف و گلایهمندی دارد.
خداوند متعال توفیق دهد تا رهرو راه شهدا باشیم و تا حدودی قدردان خانواده شهدا باشیم زیرا هر آنچه داریم به برکت خون شهداست، گر چه خدا شاهد و گواه است بنده به عنوان برادر شهید هیچ توقعی از هیچ کس نداشته و ندارم و شهید معظم نیز هیچ تعلق خاطری به دنیا و مال دنیا نداشت. بنا به فرمایش شهیدحاج قاسم سلیمانی عزیز که فرموده بود: "شرط شهید شدن شهید بودن است." واقعاً برادر شهیدم مصداق بارز این فرمایش شهیدسلیمانی عزیز بود. خداوند توفیق ادامه دهنده راه شهدا را به همه ما عنایت فرماید.
شهید با همکاران مثل خانواده بود
فرشته خواهر شهید رزمی نیز در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری فارس در شهرستان دشتی میگوید: شهید از نظر اخلاق، رفتار و کردار نمونه بود. با همکارانش هم دوست بود و هم همکار، مثل خانواده خودش با آنها رفتار میکرد. از روزی که برای خدمت پا به بیمارستان نهاد تا روزی که مریض شد، حتی یک بار نشد که کسی برای کاری به او رجوع کند و او نه بگوید.
هر چند که خودش گرفتار بود و مشکلاتی داشت، اما همیشه با لبخند و خوشرویی از بیماران استقبال میکرد. بیماری کرونا که آمد به برادرم گفتم چهار ماه دیگر بازنشسته میشوی، مرخصی بگیر من نگرانتم. در جواب به من گفت: فرشتهجان بیماران چه گناهی کردهاند؟! من مرخصی بگیرم آنها چکار کنند؟! آنها از کی مرخصی بگیرند؟! گفت نه خواهر یک دونهام، تا جان دارم و نفسی میآید بیماران را تنها نمیگذارم. در بخش قلب و سنگشکن و اندوسکپی کار میکرد. اگر یک سال از خوبیهایش بگویم، باز وقت کم میآورم.
دکتر علی حیدری دوست و همکار صمیمی شهید رزمی نیز در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری فارس در شهرستان دشتی میگوید: مرحوم رزمی از دوستان قدیم من بود و از بدو شروع به کار من در این مرکز، شهید رزمی در بخش پرستاری فعالیت میکرد. چون هر دو ما همشهری بودیم خیلی زود با همدیگر دوست شدیم و دوستی من با شهید بزرگوار از سال ۱۳۸۰ شروع شد.
دکتر حیدری از سال ۱۳۸۷ که بخش سنگشکن بروناندامی بیمارستان سلمان فارسی بوشهر شروع به کار کرده است به عنوان کارشناس دستگاه در واحد سنگشکن شروع به کار نموده و در کنار شهید رزمی سالیان سال در خدمت بیماران بودهاند.
نحوه برخورد با مردم
وی در بیان ویژگیهای اخلاقی و کاری دوست چندین سالهاش میگوید: شهید رزمی واقعاً نمونه یک انسان اخلاقمدار بود و احترام خاصی به مردم میگذاشت. من همیشه چهره خندان ایشان در هر سختی هم که برای ایشان بود میدیدم، واقعاً برایم جای سؤال داشت که ایشان با توجه به اینکه بعضی وقتها مشکلات حادی هم در زندگی داشت هیچ وقت، هیچ وقت آن لبخند زیبای خودش را پنهان نمیکرد و با مراجعینی که به محل کار ایشان مراجعه میکردند حتی کسانی که ایشان را اصلاً نمیشناختند و مشکلی در بیمارستان در واحدهای دیگر نیز داشتند مراجعه میکردند و خودشان را معرفی میکردند که از جایی سفارش شده بودند با روی باز کار آنها را انجام میداد.
حیدری ادامه میدهد: هیچ وقت خم به ابرو نمیآورد و ناراحتی خودش را نشان نمیداد و این یکی از نقاط بارز شهید رزمی بود. مردمداری ایشان واقعاً برای من و خیلی از همکاران قابل ستایش بود و ما خودمان هم اگر جایی گیر میافتادیم از ایشان مشورت میگرفتیم و کمک میخواستیم، در حد توان با ما همکاری میکرد. شهید رزمی نمونه یک انسان اخلاقمدار و مردمدار بود.
وی به دوران سخت کرونا اشاره کرده و ادامه میدهد: با ورود این ویروس به کشورمان و همچنین استان ما که با فاصله چند ماه ما درگیر این ویروس شدیم، در ابتدا با توجه به اهمیت این موضوع ریاست محترم بیمارستان جناب دکتر شجاعت با توجه به اهمیتی که جان بیماران و پرسنل داشتند اقدامات حفاظتی را شروع کردیم.
شاید در ماههای اول که در شهرهای دیگر کشور درگیر این ویروس بودند استان ما تابستان سال بعد درگیر آن شد که پیک بسیار شدید کرونا را تجربه کردیم. آقای رزمی نیز در آن واحدی که کار میکردند با توجه به اهمیت و بیمارانی که مراجعه داشتند نکات حفاظتی را زیاد رعایت میکرد ولی از بدشانسی ایشان درگیر بیماری کرونا شد و چون ابتدا واکسنی وجود نداشت و این بیماری ناشناخته بود، درمان آن نیز مسیر خاصی نداشت و در واقع خطاهای زیادی هم در درمان صورت میگرفت، همینطور داروهایی که استفاده میشد.
ولی شهید رزمی جدای از اینکه برههای که در آن دچار بیماری شد و از بین ما رفت مرکز درمانی ما در واقع حجم بسیار زیادی از بیماران مراجعهکننده داشت. واحد تصویربرداری که من خودم مسئول واحد تصویربرداری بیمارستان هم بودم روزانه نزدیک به 300 بیمار را که برای سیتیاسکن که یکی از راههای تشخیص این بیماری بود مراجعه میکردند خدمت میکردیم و در بخشهای بستری بیمارستان نیز خدمات بسیار زیادی انجام میدادیم.
بخش ویژه کرونا و بخشهایی که مخصوص بیماران کرونا بود، بخش آیسییو که بیماران بدحال را در آنجا بستری میکردند. همکاران تلاش بسیار زیادی میکردند که دردی از مردم کم کنند و این قابل ستایش بود ولی خود شهید رزمی عزیز در مرحلهای که به بیماری دچار شد خیلی زود خیلی زود از بین ما رفت.
روزهای آخر زندگی شهید
حیدری که علاوه بر مسئولیت واحدهای تصویربرداری بیمارستان در بخش سنگشکن درون اندامی نیز کارشناس دستگاهها است، از روزهای آخر زندگی دوستش میگوید: شهید رزمی در روزهای آخر زندگیشان که درگیر این بیماری بودیم و این بیماری تازه آمده بود، ایشان خیلی مراعات میکرد. با توجه به ناراحتی قلبی که داشتند از این بیماری میترسید، و من همیشه به ایشان میگفتم ما باید مسائل حفاظتی را رعایت کنیم ولی ترس در این بیماری چیز خوبی نبود و دوستانی که دچار ترس بودند زودتر به این بیماری دچار میشدند به دلیل اینکه احتمال داشت سیستم ایمنی بدن پایین بیاید. به طور عامیانه نیز میگفتیم که این ویروس خیلی هوشمند است و افرادی که بیشتر میترسند، بیشتر به این بیماری درگیر میشوند.
ما در روزهایی که شیفت کاری بودیم، مرداد ماه یا فکر کنم شهریور ماه بود که این بیماری پیک اصلیاش بود، شهید بزرگوار به مرکز سیتیاسکن ما مراجعه کرد و ما یک سیتیاسکن ریه انجام دادیم و ایشان در حد ۲۰ درصد درگیری ریه داشتند که من با ایشان صحبت کردم که این درگیری زیاد نیست و حتماً دارو بگیر و بهتر میشوی. یکی دو روز بعد در بخش بستری شدند و مدت زیادی در بخش بیمارستان ماندند کهای کاش زودتر از اینها ترخیص میشد.
۴۰ روز بستری
ایشان فکر کنم حداقل نزدیک به ۴۰ روز در بخش بستری بود و مدت زیادی درگیر بود و با اینکه وضعیت بهبودی بهتری پیدا کرده بود پزشکان خیلی ترخیص نمیکردند و با توجه به آزمایشهایی که ایشان انجام میداد، این باعث شد که در انتها روزی که ترخیص شد و به خانه رفت، بعد از یک هفته ایشان دوباره مراجعه کرد با یک حالت بیماری بسیار شدید، که وقتی سیتیاسکن ایشان را انجام دادیم واقعاً بسیار ترسیدیم و ناراحت شدیم. درصد زیادی از ریه ایشان درگیر بود. شاید چیزی بالای ۸۰ تا ۹۰ درصد ریهاش درگیر شده بود.
همان روز ایشان را به بخش آیسییو بردند و بعد از ۴۸ ساعت شهید بزرگوار از بین ما رفت. درصد بسیار زیادی درگیری ریه در اثر التهاباتی که ایجاد شده بود، همچنین داروهایی که استفاده کرده بود و شاید به دلیل همین داروهای زیاد بود که به این صورت این دوست عزیز ما از بین ما رفت و همه را غمگین و ناراحت کرد. واقعاً میگویم، نمونه نشاط و خندهرویی در بیمارستان بود و خیلی از مواقع من خودم همیشه غصه میخورم و ناراحت هستم.
حیدری دلتنگی و جای خالی رفیق دیرینهاش را این گونه با ما به نجوا مینشیند: شاید آن بخش سنگشکن بروناندامی که ما میرویم کارمان انجام میدهیم، دیگر آن بخش برای ما خاطراتی که از این دوست بزرگوار دارم همیشه با ناراحتی وارد آن میشوم چون خاطرات زیادی با دوست عزیزم داشتم. آن خندهرویی و آن صفا و صمیمیتی که بود دیگر هیچوقت نمیبینیم. واقعاً ایشان انسان نمونه اخلاقمدار بود. فردی خوشرو بود و هدفش همیشه این بود که بچهها همیشه شاد باشند و بخندند و با اینکه شاید در برههای از زمان از نظر مالی مشکل داشت ولی هیچوقت دست هیچ نیازمندی را رد نمیکرد.
وی که نزدیک به ۲۱ سال از عمرش را در کنار شهید رزمی در بیمارستان سلمان فارسی بوشهر مشغول به کار بوده، از سخاوتمندیها، مردمنوازی و مهربانیهای رفیق دیرینهاش میگوید: همیشه مراجعینی به مرکز داشتیم در همان واحد آندوسکوپی و قلب که ایشان بودند افراد مستمندی بودند که هفتگی یا ماهیانه مراجعه میکردند و ایشان مبلغی را جمعآوری میکرد و یا از جیب خودش برای رفع روزی روزانهشان به اینها میداد. مشکلی که برای شخص خودشان هم پیش آمد و حادثه تصادفی که برای همسر ایشان اتفاق افتاد هزینههای زیادی روی دست ایشان گذاشت اما هیچوقت خم به ابرو نیاورد و با سعه صدر این را رفع کرد.
خصوصیت بارز ایشان این بود که دخترشان را خیلی خیلی دوست داشتند و واقعاً ملیکا را خیلی دوست داشت و همیشه هدف اصلیاش این بود که دخترشان به جای خوب برسد ولی حیف شد که ایشان رفت. آرزوی سلامتی دارم برای دخترشان و امیدوارم دوستان و عموهای ایشان هوای این دختر عزیز را داشته باشند و او را تنها نگذارند، چرا که یک یادگار از یک مرد بزرگ، یک مرد دوستداشتنی است که تمام طول عمر خودش به خصوص در زمانی که در بیمارستان کار میکرد ما جز خدمت به مردم، جز احترام به مردم و جز احترام به بیماران، چیزی از ایشان ندیدیم و روح ایشان شاد باشد.
آخرین سفر
حیدری که دکترای مهندسی هستهای گرایش پرتوپزشکی را دارد، از خاطراتش با شهید رزمی برایمان میگوید: من خاطرات بسیار زیادی از این شهید بسیار بزرگوار دارم. سفری دوستانه با هم به یاسوج داشتیم که سفری ماندگار بود و دوستان همیشه از آن یاد میکردند. یکی دو روزی که در این سفر بودیم این قدر به ما و همکاران و دوستانی که با هم بودیم خوش گذشت که یکی از دلایل آن حضور آقای رزمی بود که همیشه خنده بر لبهایمان میآورد با حرفهایشان و تعریف کردن خاطرههایشان. از قدیم برایمان میگفتند.
هیچوقت این سفر از یادم نرفت. حیف که گرفتاری کاری باعث شد که ما دیگر نتوانیم سفر دیگری با هم برویم. ایشان خیلی دوست داشت که با همان جمعی که در آن سفر بودیم سفر دیگری برویم ولی با توجه به گرفتاریهای زیادی که داشتیم درگیر درس و کار بودیم نشد که دوباره سفری با هم برویم و این خواسته ایشان برای همیشه در ذهن من ماند. امیدوارم روح ایشان به ما کمک کند بتوانیم بهتر به مردم خدمت کنیم.
پایان پیام/ع