به گزارش خبرگزاری فارس از بابل، آلالههای وطنی که به عشق خاک وطن از جانشان گذشتند آمدهاند تا با تمام وجود سلام کنند به وطنشان ایران؛ ایرانی سرافراز و مایه افتخار که دشمنان زیادی دندانهایشان را برای دریدنش تیز کردند لالههای عاشق از دامان بهشت گلخانههای عاشقی آمدند آنها تمام تفاسیرشان در حفظ مرزهای وطن خلاصه میشد.
لالههایی که مفتخرند از آب حیاتی نوشیدند که با ایستادگی جوانان غیوری که جان دادن تا تکهای از خاکشان را بیگانگان به یغما نبرند.
همه به عشق هدف تعیین شدهشان برای حفظ ایرانی ماندن جنگیدن تا روزی ابرقدرت جهان گردند؛ ابرقدرتی که موشکهای نقطه زنش دل قدرتهای جهان را به لرزه در خواهد آورد در این سفره عشق همگان آمدند تا برای این عشق بازی احترام قایل شوند از پیر و جوان دهه هشتادی عاشق سردار سلیمانی و عشق رهبر همگان آمدند همگانی که میشود به آن اکثریت گفت همگانی که برای حفظ منافع کشورشان بیتوجه به بی غفلتیها آمدند تا بگویند هیچگاه رویای غربزدگان به حقیقت نخواهد پیوست.

در این شور نوجوانان دهه هشتادی هم آمدند؛ همان دههای که امروز بیشتر از قبل به چشم میآمدند آنان که نامشان فاطمه و زهرا است آمده بودند؛ حتی المیرا و پاندانا هم آمده بودند آنانکه حفظ حجاب برایشان مهم بود و تا آنانکه برای لج بازی روسری در گردنشان گره زده بودند حتی بنیامین ارمین حسن و حسین هم آمده بودند تا قدردان آلالهها باشند در این شور عشق مرزی مشخص نشده است از جوان تاتوی روی دست هست تا جوان چفیه برگردن از شلوار مام پوش بودند تا آنانکه رنگ لباسشان سبز ارتشی بوده است گویا عشق بازی در این راه حریم خصوصی ندارد بلکه جریانی است برای رسیدن به مدینه فاضله؛ مدینه فاضلهای که جوانان و نوجوانانی که برای حفظ مرزهایشان خون دادهاند تا این مرزها را حفظ گردد.
از مادر دست به عصایی که دستش گلاب است پرسیدم حاج خانم واجب بود با این وضعیت برای تشیع شهدا بیایی میگوید ای ننه ؛ آمدم به مهمانان شهرم خوش آمد بگویم به پسرانم که برای حفظ وطنشان آمدم
با نفس بند آمده از هیاهوی تشیع جنازه نامش را میپرسم تا گفتگویم را صمیمانه تر دنبال کنم؛ خودش را مریم خالقی ساکن روستای بندپی شهرستان بابل معرفی میکند برایم جای تعجب است که چه چیزی باعث شده است تا این مسافت طولانی را برای استقبال بیایید. خانم خالقی ادامه میدهد به عشق وطنم تا آن سردنیا برای جنگیدن میروم از بندپی تا بابل مسافتی نیست عشق چه میکند با جان که پیرزن روستایی را به عشق وطنش روانه دیار غربت میکند.
کمی جلوتر میروم تا هم صحبت المیرا شوم المیرایی که در ظاهر نشان نمیدهد که خط ومشیاش با این جماعت یکسان باشد المیرا میگوید عاشق شهدا هستم چون برای هدفی جنگیدن که بسیاری ترسیدن ودر سوراخهای زمانه قایم شده بودند آمدهام.

وی ادامه میدهد هدف شهید تنها کشته شدن نیست بلکه هدف والای او دفاع از عشق به وطن است وطنی که وجودش در آن پرورانده شده است.
المیرا که از فامیلیش پرهیز میکند از اغتشاشات اخیر وفتنههای ایجاد شده سخن میگوید ادامه میدهد که خواسته ما حفظ امنیت و آرامش است که شهدا با گذشتن از جانشان که بزرگترین سرمایه هر انسانی است به ما هدیه کردند.
جو شهر سنگین شده است و شهرم بوی گل محمدیاش را از شهدا هدیه گرفته است از اشک چشم بانوانی که برای عاشقیهایی گریستهاند که شهدا در شهرم ایجاد کردند شهرم بابل با وجود چنین مهمانان مهمی ترتیب مهمانی بزرگی داده است تا همه شهروندان از می عاشقی سرمست گردند.
گزارش از: روح الله رفیعی کشتعلی
پایان پیام/۳۱۴۱/غ