شب یلدا؛ همنشینی به صرف یک جرعه زندگی/ از «فال شب چله» تا «فال سوزن»

خبرگزاری فارس چهارشنبه 30 آذر 1401 - 16:04

خبرگزاری فارس-همدان، هنوز هم از لابلای آسمان‌خراش‌های سر به فلک کشیده و دود و دم حباب شده بر سقف سرمان آخرین شب پاییز را  پل می‌زنیم به سال‌های دور، خیلی دور.

 همان وقت‌هایی که کوچه و پس کوچه‌های مهربانی میزبان قهقهه ساکنان زمین می‌شدند و تا پاسی از شب شت غزل می‌خوردند و پس و پیش تفال می‌زدند به حافظ؛ آن وقت‌ها که ستاره‌های کلام بزرگترها بر کوچکترها باریدن می‌گرفت و همنشینی به صرف یک جرعه زندگی بود.

بغل به بغل کرسی و لحاف چهل‌تکه و هیزم تاک می‌نشستند و دسترنج کدبانوی منزل یعنی مویز به نخ کشیده شده و قیسی زردآلو و تخمه هندوانه، کدو و طالبی تاب خورده در دیگچه مسی را نوش جان می‌کردند. 

انار و بِه هم برقرار بود و از قدیم‌ترها می‌گفتند «سیب سردی، انار نامردی، بِه به دستم بده اگر مردی».

همان وقت‌هایی که طبق مسی و کاسه لعابی اسباب پذیرایی بود و از این سر تا سر کرسی سفره می‌چیدند و شانه به شانه هم بلندترین شب سال را جشن می‌گرفتند، شاهنامه می‌خواندند و رجزخوانی؛ آدابی که گوشه‌ ذهن هر همدانی جا دارد.

هنوز هم میان زندگی ماشینی امروز و اسباب و رفاهیات آنچنانی، شبِ چله پل می‌زنیم به آن وقت‌ها و شب نشینی داریم؛ از جنس محبت و دورهمی‌های صمیمانه با سنن بکر. 

هنوز هم توت خشک و یک عالمه خشکبار دیگر در معیت انار سرخ و هنداونه زینت‌بخش شبانه یلدا می‌شود و پدربزرگ و مادربزرگ با عینک ته استکانی راوی داستان هزار و یک‌شب، حسین کرد، امیرارسلان، شیرویه نامدار و مختارنامه می‌شوند.

آن وقت‌ها آخرین شب پاییز فال و گزیده اشعار گل سرسبد دورهمی شبِ چله بود، دیوار به دیوار دل هم می‌نشستند و با چشمان بسته حافظ باز می‌کردند و راست و چپ را انتخاب و غزلی طولانی می‌خواندند.

 دمی هم فال سوزن قسمت شب چَره‌شان می‌شد، تکه پارچه نو و آب ندیده را آماده می‌کردند، یکی از بانوان باسواد که اشعارِ حافظ را حفظ بود، شعرخوانی می‌کرد و دختربچه کوچکی همزمان با خواندن اشعار حافظ به پارچه سوزن می‌زند؛ مهمانان نیت می‌کردند و مقصود می‌گرفتند.

فال و شب چِله همدانی‌ها سری از هم سوا داشتند و تا دلت بخواهد فال به راه بود و شعرخوانی؛ مثل فال قوزوله یا کوزه کوچک، هر کس هر چه داشت مثل دکمه، مهره و سنجاق که خودش آن را بشناسد در کوزه می‌ریخت، بعد در کوزه را آهسته می‌بندند و زیر ناودان به سمت قبله آویزان می‌کنند.

این کوزه یک شبانه‌روز می‌ماند بعد شب چله کوزه را به دست دختر نابالغی می‌دهند و او را عروس می‌کنند، دویاق یا همان پارچه گلی و رنگی پنگی بر سرش می‌اندازند.

 او هم کوزه را بغل گرفته دانه دانه مهره‌ها را از داخل کوزه بیرون می‌کشد و شعری از حافظ یا شعر محلی می‌خوانند، به وقت شعرخوانی عروس کوچک مهره را نشان می‌دهد و قرعه فال به نام اهالی شب‌نشینی می‌افتد.

هنوز هم مابین بازی‌های رایانه‌ای و فضای مجازی شبِ چله را به رسم همان سال‌های دور ادا می‌کنیم و محفلی را آذین می‌بیندیم، بعد دیوار به دیوار تکنولوژی حال و هوای آن وقت‌ها را سَر می‌کشیم.

رسم دیرینه‌ یلدا، هنوز هم کم و بیش به سنت قبل اجرا می‌شود و گاهی هم عجین با تجملات امروزی؛ هرچند حفظ سنت شرط دارد و شروط یعنی باید صمیمت باشد و محبت نه کاسه و کوزه و اسباب جا خوش کند درست وسط محفل شبانه.

یعنی عشق باشد و دسترنج مادرانه، دامن پرگل مادربزرگ باشد و عصای زهوار دررفته پدربزرگ، شعر باشد و نَقل شاهنامه پدر تا بهاروار سبز شویم و بروییم درست شب اول زمستان.

پایان پیام/89033/

منبع خبر "خبرگزاری فارس" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.