یکی از مهمترین فاکتورهای ثبات در بازار سرمایه، تعادل در نحوه رفتار سهامداران بورسی است زیرا اگر قرار باشد با کوچکترین تلنگری صفهای فروش سنگین تشکیل شوند یا با کوچکترین تحریکی همه برای خرید سهام صف بکشند دیگر چیزی به نام معامله سهم معنا و مفهوم نخواهد داشت.
از این رو، گفته میشود آموزش اصول و قواعد بازار سرمایه به تازهواردان میتواند بهعنوان نوعی سرمایهگذاری میانمدت به شمار رود که باعث برقراری تعادل در بازار میشود.
بنابراین اگر رویکرد مسئولان سازمان بورس نسبت به امر مدیریت بازار علمی و دانشمحور بود به احتمال زیاد هیچگاه دوره اصلاحی طولانیمدتی را که در ماههای اخیر شاهد آن بودیم، گریبان بازار را نمیگرفت تا دارایی عده زیادی از مردم نابلد نیز از بین برود.
اما باید توجه داشت که بازار سرمایه یکی از بسترهای مناسب برای سرمایهگذاری است اما عموم افراد با مفهوم دقیق بازار، بهویژه مفاهیم اصلی مانند ریسک و بازده آشنایی کافی ندارند.
در کشور ما بیشتر سرمایهگذاریها به سمت سپردههای بانکی، طلا، ارز و مسکن تمایل دارند و کمتر جذب بازار سرمایه میشوند.
البته در چند سال گذشته اقبال عمومی نسبت به بازار سرمایه بیشتر شده که این موضوع ضرورت آموزش بورس به نوسهامداران را به ما گوشزد میکند.
این نکته که فعالان بازار قبل از هر اقدامی باید در راستای کسب دانش کافی برای ورود به بازار تمرکز کنند از اهمیت دوچندانی برخوردار است، زیرا این آموزش است که میتواند علاوهبر کاهش ریسک فردی سهامداران، درک عمیقی از مفهوم ریسک در عموم افراد ایجاد کرده و مانع بروز رفتارهای هیجانی و گلایهمندی بعد از آن شود.
وقتی افراد در بازار سرمایه درک درستی از مفهوم ریسک و بازده نداشته باشند، شاهد خرید و فروشهای هیجانی خواهیم بود که در برخی موارد بدون دلیل بنیادی در بازار صفهای طویلی را شکل میدهند.
کاهش اینگونه رفتارها میسر نمیشود مگر در سایه آموزش با کیفیت، زیرا ما درباره درک مفاهیم صحبت میکنیم نه درباره دانش سطحی و تعریف لغوی آن!
حال پرسشی که مطرح میشود این است که آیا این نوع آموزش مفهومی در بازار سرمایه در سطح همگانی امکانپذیر است؟ جواب این سوال به طور شفاف منفی است، زیرا این سطح از آموزش که شرط لازم و نه کافی برای ورود به بازار است، نیاز به حداقلی از دانش در شاخههایی از علوم مانند اقتصاد، آمار و... دارد که آموختن این حجم از اطلاعات به عده زیادی از تازهواردان به بورس اصلا منطقی نیست، چراکه اصلا در عصر حاضر که عصر تخصصگرایی است بهتر است به جای یک اقیانوس به عمق یک متر، یک دریاچه به عمق صدها متر بود.
از همین رو به سازمانهای متولی، بهویژه سازمان بورس پیشنهاد میشود آموزشهایی در راستای آشنایی افراد با نهادهای مالی و خدمات ارائه شده ازسوی آنها مانند صندوقهای سرمایهگذاری، شرکتهای مشاوره سرمایهگذاری و سبدگردانیها ارائه دهند تا در سطح همگانی افراد برای ورود به بازار از خدمات این نهادها بهره گیرند.
سطح دوم آموزش مربوط به متخصصان فعال در بازار میشود که باید با برنامهریزی دقیقتری طراحی شود. این سطح میتواند مختص افرادی باشد که از حداقل دانشی درباره بازار سهام برخوردارند تا در سایه این آموزشها به درک عمیق و اصولی از بازار دست یابند.
در نهایت فعالان بازار میتوانند با افزایش سطح آگاهی، خودداری از رفتارهای هیجانی در بازاری کارآ، در مسیر رشد و توسعه کشور گام بردارند. در این شرایط به بازاری با پذیرش ریسکهای ذاتی همراه خواهیم شد.