مجله بخوانیم/ اندیشه‌پویا با حال و هوای دهۀ هشتادی‌ها

عصر ایران شنبه 01 بهمن 1401 - 18:25
طرحی از هادی حیدری با عنوان «برای یک زندگی معمولی» به بهانۀ موضوعات اصلی روی جلد نشسته : سبک زندگی، نیازها و امیدها و رؤیاهای یک نسل در گفت وگو با هفت دهۀ هشتادی. کاری نو و ابتکاری که یادآور پیشنهاد محمد قوچانی در مناظرۀ تلویزیونی برنامۀ «شیوه» شبکه چهار سیماست و تلویزیون البته عمل نکرد...

   عصر ایران؛ سروش بامداد- شمارۀ تازۀ مجلۀ «اندیشه پویا» با جلدی جذاب روی دکه است. طرحی از هادی حیدری با عنوان «برای یک زندگی معمولی» که به بهانۀ موضوعات اصلی روی جلد نشسته است: سبک زندگی، نیازها و امیدها و رؤیاهای یک نسل در گفت وگوی عباس کاظمی با هفت دهۀ هشتادی. کاری نو و ابتکاری که یادآور پیشنهاد محمد قوچانی در مناظرۀ تلویزیونی برنامۀ «شیوه» شبکه چهار سیماست که خطاب به مجری گفت: هیچ یک از ما سخن‌گوی این جوانان معترض نیستیم. از خودشان دعوت کنید.

مجله بخوانیم/ اندیشه‌پویا با حال و هوای دهۀ هشتادی‌ها

   از مقالات خواندنی این شماره، نوشته‌ای از متفکر سرشناس مصطفی ملکیان است و برای دوست‌داران و پی‌گیری کنندگان آثار او مقاله‌ای کافی است تا حذب شوند.

 موضوع مقالۀ آقای ملکیان هم یکی از «برای»‌هاست: برای کرامت، علیه تبعیض و می‌نویسد: اصل کرامت انسانی اقتضا دارد با همۀ انسان‌ها از حیث انسان بودن‌شان رفتار برابر انجام گیرد. پس هرگونه تبعیضِ جنسیتی، تبعیضِ نژادی، تبعیضِ قومی، تبعیضِ دینی و مذهبی، تبعیضِ صنفی و شغلی، تبعیضِ میان عوام و خواص، تبعیضِ میان اغنیا و فقرا، تبعیض میان مشاهیر و اشخاص گم‌نام، تبعیض میان حاکمان و شهروندان، تبعیض میان عالمان و جاهلان، تبعیض میان آشنایان و بیگانگان و... با رعایت اصل کرامت انسانی منافات دارد.

 اصلِ کرامت انسانی مقتضیِ پاسداشت استقلالِ اخلاقی انسان‌هاست. بنابراین دخالت در زندگیِ مردم و امر به معروف و نهی از منکر، که از موضع تفوق و برتری انجام می‌گیرند و با نظر مشورتی دادن فرق دارند، تقبیح و تخطئۀ شکل‌ها و سبک‌های زندگی دیگران و استهزای راه‌ورسم‌های دیگر با این اصل تنافی دارند.

 اصل کرامت اقتضا دارد حکومت و نظام سیاسی نسبت به تصورات گوناگون دربارۀ ارزش، هدف، کارکرد، و معنای زندگی و نیز دربارۀ زندگیِ نیک ساکت و بی‌طرف باشد. از این رو ایدئولوژیک بودن حکومت و تک‌آوایی و متحدالشکل ساختن جامعه و درنتیجه جلوگیری از آزادیِ بیانِ رأی و عقیده و آزادیِ دین و مذهب، ممیزی کردن گفته‌ها و نوشته‌ها، جرم‌انگاریِ هرگونه مخالفت، ولو مخالفتِ استدلالی و عقلانی، با ایدوئولوژیِ نظام سیاسی، منابع و امکانات و ثروت ملی را صرف تبلیغ و ترویج ایدئولوژیِ حکومت کردن، جلوگیری از رشدِ سالم و طبیعیِ علوم و فنون و هنرهایی که با ایدئولوژیِ حاکم ناسازگارند، و بد جلوه دادن سایرِ مکتب‌ها، مسلک‌ها، مشرب‌ها و مرام‌ها و طرفداران آن‌ها، همه با اصلِ کرامت ناسازگاری دارند.

 کتمان حقایق، دروغ‌گویی، نیمی از حقیقت را گفتن و نه همۀ آن را، برآمیختنِ حق و باطل، مغالطه‌ کردن، تعمیم‌های نادرست، سخنان دارای ابهام و ایهام گفتن، شواهد و قراین مؤید ادعا را به رخ کشیدن و شواهد و قراین ناقض ادعا را پنهان داشتن، تناقض‌گویی، توسل به احساسات، عواطف، و هیجانات به جای اقناع کردن، تشویق، ترغیب و تهییج کردن، اشکِ تمساح ریختن، مظلوم‌نمایی و قول و وعدۀ دروغ دادن با رعایتِ اصل کرامت انسانی منافات دارند.

    «کلنگ‌به‌دستان آرمان‌خواه و متافیزیک زندگی نسل جدید»، نیز عنوان مقالۀ دکتر محمد جواد غلامرضا کاشی است:

 - فضا از ظهور یک امر «نو» در ایران خبر می‌دهد و با عنوان زندگی نام‌گذاری شده است. درک چند و چون آن برای همگان سخت است. اما بیش از همه برای کسانی مثل نسل ما که پیشتر خود را دائرمدار امر «نو» می‌دانست. میان آنچه ما امر «نو» می‌انگاشتیم و «نو»ی این نسل چه ارتباطی وجود دارد؟ این نوشتار از منظر پدری نوشته نمی‌شود که با تکیه بر تجربه‌اش می‌خندد و تخیلات فرزند خود را به سخره می‌گیرد. به عکس، پدری است که خواب و خیالات فرزندانش را جدی گرفته و در صدد فهم امر «نو»ی اوست شاید هیجان از دست رفته جوانی‌اش را بازپس بگیرد....

- چهل و اندی سال پیش ما مدعی امر «نو» بودیم. «نو»ی مد نظر ما، تولید یک استثنا در قاعده تاریخ بود. تاریخ را مملو از استعمار و ستم و تبعیض و خشونت می‌دانستیم. زندگی متعارف از این حیث که به سرشت تیره و تار هستی تاریخی کم اعتنا بود، موضوع لعن و طعن ما بود. قرار بود وضعیتی استثنایی خلق کنیم که هیچ یک از این مظاهر شرارت در آن نباشد. فقط خدا می‌داند چرا خیال کرده بودیم جهان و تاریخ و جریان شکل‌گیری و تحولات اجتماعی، از دست خدا در رفته و قرار است آنچه را از دست خدا برآمدنی نیست ما برآوریم. نمی‌دانستیم آنچه می‌گفتیم یک ضد الهیات بود. انقطاع از هر چه هست و بود، مضمون همه ایده‌پردازی‌های دوران ما بود.... امر نوی ما یک استثنای غیرقابل شناسایی بود. همه رها کردند و رفتند و میدان را برای کلنگ به دستان آرمان‌خواه خالی کردند.

- امروز نسل تازه‌ای به میدان آمده که یک اصل مسلم فراموش شده را به مثابه امر نو پیش چشم پدر و مادرش عرضه می‌کند: زندگی. آنها همه ما را به سمت بنیادی متوجه می‌کنند که دین و سنت و ارزش‌های فرهنگی و از همه مهم‌تر حیات سیاسی در آن ریشه دارد. ما به منطق زندگی یورش برده بودیم... 

  عباس کاظمی که با هفت دهۀ هشتادی به گفت‌و‌گو نشسته خود دربارۀ «حیات شبکه‌ای و جنبش زندگی در ایران ۱۴۰۱»  نوشته و یادآور شده است:

  اعتراضات واپسین سال‌های دهۀ نود ازحیث مختصات، شباهت نزدیکی با جنبش ۱۴۰۱ داشت، چراکه همۀ این اعتراضات ویژگی‌هایی ازقبیل فقدان رهبری مشخص، گروه‌های پرنفوذ میکرو، پراکندگی و گستردگی، تنوع سنی و قومیتی، و ساختار افقی داشته‌اند. بااین‌حال، چیزی که موجب تعجب همگان در جنبش اخیر شد، گستردگی سریع، تداوم زمانی و حضور معنا‌دار جوانان و نوجوانان و دانش‌آموزان، و به‌خصوص دختران نوجوان بود. قدرت جمع‌های کوچک در این جنبش، یک‌بار دیگر لایۀ شبکه‌ای جامعه را که بر دوش پیوندهای سست استوار است، نمایان می‌کند. اگر ابتدای دهۀ نود هنوز جایی برای احزاب منتقدِ درون نظام سیاسی برای یارگیری بود، در انتهای دهۀ نود این نکته آشکار شد که حتا گروه‌های اپوزیسیون داخلی نیز در بطن زندگی روزمره‌ی مردم، جایگاهی ندارند. بی‌اعتمادی به هرگونه گروه‌های مرجع سیاسی، دامن گروه‌های مخالف خارج از کشور را نیز گرفت و سلیبریتی‌ها و اینفلوئنسرهایی نیز که در جنبشِ اخیر تقلایی داشتند، نه در نقش رهبر، که بیش‌تر در مقام تسهیل‌گر ظاهر شدند.


  جنبشِ زندگی، فاقد هرگونه رهبری مشخص و هدایت متمرکزی است و رهبرانش، آدم‌هایی معمولی‌اند که به‌صورت موقتی، مقطعی و پراکنده، هدایت آن را بر عهده می‌گیرند. حسی از بیگانگی که در طول یک دهۀ اخیر بین بسیاری از ناراضیان وضع موجود ایجاد شده بود، به حسی از عاملیت و تأثیر‌گذاری تغییر یافته است.

  چنین جنبشی در بدو امر، تأثیراتی عمیق بر زندگی مردم گذاشته است:‌ حس عاملیت آنها را «در» و «بر» زندگی بازگردانده و برای لحظاتی احساسات و پیوندهایی میان مردم برقرار کرده، گفت‌وگو و بحث بر سر اهداف جمعی را بازگردانده، و سرخوشی‌های زنان در شهر تااندازه‌ای امکان ظهور داده است. این جنبش صرفاً به‌این‌دلیل نام زندگی را بر خود ننهاده که برخاسته از مطالبات کاملاً معمولی، اولیه، دم‌دستی و بدیهی است، بلکه به خودیِ خود، زندگی را عمق بخشیده و به‌تعبیری زندگی را زندگی‌تر کرده است. خواست زندگی، امری نوظهور نیست و همواره در تمامی جنبش‌های گذشته نمود داشته است اما در جنبش متأخر، خواست زندگی نه صرفاً یک مؤلفه‌ در کنار سایر مؤلفه‌ها، بلکه به‌مثابه روحی کلی در آن است.

  میزگرد «فرهنگ در تعلیق» با حضور لیلی گلستان، نعمت الله فاضلی و مهران مهاجر از بخش های خواندنی نشریه است. خانم گلستان که جدای آن که فرزند ابراهیم گلستان است به سبب گالری‌داری شهرت فراوان دارد در این میزگرد می‌گوید:

     « کار کردن یا نکردن، یک تصمیم شخصی است. نمی‌توانم به مدیران گالری اُ بگویم چرا می‌خواهید گالری‌تان باز باشد. نمی‌توانم به خانم ثمیلا امیرابراهیمی بگویم چرا در این برهه از زمان نمایشگاه می‌گذاری ــ‌هر چند خیلی تعجب کردم. ولی می‌توانم کار خودم را بکنم. آن‌ها هم کار خود را بکنند. نظر شخصی‌ام این است که وقتی تماشاچی ندارید، برای چه گالری را باز می‌کنید؟ وقتی نقاش جوان نمایشگاه می‌گذارد، هدف اصلی او شنیدن نظر تماشاگرِ نخبه است اما الان این اتفاق در گالری نمی‌افتد و بنابراین نمایشگاه گذاشتن بی‌فایده است. فقط الآن آرزو دارم می‌توانستم گالری را باز کنم و اولین نمایشگاهی که می‌گذاشتم، نقاشی‌های نیکا بود. ولی فکر می‌کنم جای نقاشی‌های او هم در گالری نیست. جایش در خیابان و روی دیوار گالری است تا همۀ رهگذران بتوانند ببینند.»

  
  مهران مهاجر هم این گونه نظر می دهد:  نمی‌توان نسخۀ واحدی برای کلیت فضای فرهنگی پیچید. دربارۀ گالری‌ها، مستقل از ارزش‌داوریِ آثار هنری، باید اندیشید که آیا در فضای فعلی، شرایط لازم برای دیدن یا گفت‌وگو دربارۀ کار هنری و خرید و فروش، در نگارخانه‌ها وجود دارد یا نه؟ من به شخصه ترجیح می‌دهم اگر کار آماده‌ای هم داشته باشم، نمایشگاه نگذارم چون فکر می‌کنم فضای مطلوب برای دیدن کارها نیست. در جو بسته و ناپایدار این فضا محدود و محدودتر می‌شود. ممکن است برخی کارهای هنری مانند موسیقی، سریع‌تر به موقعیت فعلی واکنش نشان دهند. اما برخی کارهای هنری این حالت را ندارند و الزامی هم ندارد که نسبت بلافصلی میان موقعیت اجتماعی‌ـ‌سیاسی با کار هنری ترسیم کنیم. البته من نگاهِ تند و صفر و یکی را شخصاً قبول ندارم و برای همین هم موافق نیستم اگر یک گالری باز بود، رفتار تند و خشن کلامی یا غیرکلامی با آن شود.

 
  نعمت‌الله فاضلی جامعه شناس هم گفته است: به لحاظ نشانه‌شناختی، جامعه درگیر انفجار است. نشانه‌‌شناسان معتقدند که انفجارها در فرهنگ، بیش از هرجا، در حوزه‌ی هنر ــ‌شامل ادبیات، سینما، موسیقی، نقاشی، عکاسی یا هر چیز دیگر‌ــ آشکار می‌شوند. انفجار در فرهنگ و هنر، پرده‌ای را کنار می‌زند و چیزی رؤیت‌پذیر می‌شود. با ورود به فرایند انفجاری، نشانه‌هایش را در گالری‌ها و نمایشگاه‌ها، و مراکز ارائه و عرضه و بده‌بستان هنر، جاهایی که نه‌فقط معامله بلکه تعامل صورت می‌گیرد، این انفجار را می‌بینیم. ظاهر آن وقفه‌، سکوت و ایستایی است، اما سرشار از حرکت، پویایی و معناست. گویی فرهنگ ایستاده تا حرکت کند. رمزگانی که به آن خو کرده بودیم، و حال و هوایی که در آن تنفس می‌کردیم، دچار مکث می‌شود. البته ما نمی‌توانیم مدافع ارزش‌های دموکراتیک باشیم اما دموکراسی را تعطیل کنیم. نمی‌توانیم مدافع فرهنگ و هنر باشیم اما هنر و فرهنگ را تعطیل کنیم. باید اجازه بدهیم تا کنش‌ها در درون خود فضا برساخت بشوند.

   مقالات متنوع اندیشه پویا محدود به آنچه نقل شد نیست و بخش مربوط به ابراهیم گلستان فوق‌العاده خواندنی است اما چون غرض از این نوشته تشویق به خرید است و مجله هم از نقل منع کرده تنها به بخش های بالا بسنده شد که در کانال تلگرامی‌شان قرار گرفته ضمن این که در فضای پر از سوء تفاهم نقل ناقص مایۀ دردسر می‌شود.

   با این حساب اگر مجله را خریدید قبل از آن که سراغ مطالب بالا بروید یک راست بروید سراغ آن 15 صفحه که دربارۀ ابراهیم گلستان است و اگر به خود نوشتن علاقه دارید آنچه را که جعفر مدرس صادقی و سیروس علی‌نژاد نوشته‌اند بخوانید. نمونه‌هایی درخشان از نثر پاکیزه دربارۀ کسی که در نثر صاحب‌سبک است ولو در دهه‌های اخیر نام او هر از گاهی نه به خاطر سبک نثر که به سبب سخنی تند علیه این یا آن بر سر زبان ها افتد. مردی که حالا به باشگاه باشندگان 100 ساله پیوسته است...

 

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.