به گزارش خبرگزاری فارس از اهواز، میلهی چوبی پرچمِ مزین به نام «الله» را در بین انگشتانِ ظریفش فشار میدهد. زمستانِ اهواز بهاری است. خانمی با چادر گُلدار بر سر جمعیت گلاب میپاشد. مارال نفس عمیقی میکشد و عطرِ گلاب را میفرستد به درون ریهاش و به مریم که با فُرم مدرسه شانه به شانهاش ایستاده نگاه میکند. ریز میخندد و میگوید: «تو هم مثل من پرچمت را بالا بگیر». مریم که از شورِ جمعیت به وجد آمده، پرچم سبز و سُرخ و سپیدش را به سمتِ آسمان میگیرد و میگوید:« ببین! حالا پرچمهایمان کنارِ هماند، روی ابرها پرواز میکنند! » جمعیت با مشتهای گره کرده شعار میدهد:« الله اکبر، خمینی رهبر».
کلاس رو به اتمام بود که بچهها از خانم معلم پرسیدند: « خانم اجازه! مگر میشود در خیابان درس داد؟ بدون تخته و ماژیک و کتاب و دفتر؟» خانم معلم لبخند زد و با مهرِ مداوم و همیشگیاش رو به آنها کرد و گفت: «بله که میشود عزیزانِ من!» خانم معلم گفت که میخواهد از کفِ خیابان به ما درس بدهد، درسِ انقلاب اسلامی. بچهها هم تا صبحِ روز بیستودوم بهمنماه دل توی دلششان نبود تا به همراه خانم معلم به خیابانهای اهواز بروند و درس انقلاب بخوانند.
یادِ شهیدان انقلاب
خانم معلم گفت:« هر توطئه و نقشهای که دشمن برای کشورمان بکشد مردم با طلوع فجرِ پیروزی و با حضور در خیابانها خنثی میکنند.» خانم معلم گفت: «انسجام، اتحاد و همدلی ملت ما خار چشم دشمنان است.» او این را هم گفت که شهدای زیادی جان خود را نثارِ استقلال و آزادی وطن کردند و دانشآموزان باید همه ساله یاد شهیدان انقلاب اسلامی را گرامی بدارند.
خانم معلم از امام هم برایمان گفت. او گفت: « شما باید به خوبی بنیانگذارِ این انقلاب را بشناسید. امام خمینی(ره) سرچشمه زلال حقیقت بود. امام همانند آب بود. همانقدر پاک، شفاف و زلال. ایشان پدر همه مردم مسلمان و مستضعف جهان است. خمینی کبیر روح اسلام بود که در کالبد مرده و بی روح ایرانِ زمان ستمشاهی دمید و این کشور پهناور را دوباره زنده کرد.»
عطر بهاران
ازدحام در میدان مولوی اهواز زیاد است و حرکت به سمت پل سلمان فارسی را کُند کرده است. خانم معلم همهی دانشآموزان را در پناه امنِ بالهای چادرش گرفته و نگاه از نگاهشان برنمیدارد. بلندگو میخواند:« بوی گل سوسن و یاسمن آید/ عطر بهاران کنون از وطن آید». مردمِ اهواز همانند تمامی بهارهای گذشته خانوادگی آمدهاند. مادران با نوزاد در آغوش و مردان با کودکانِ بر روی دوش. کودکانی با گونههای نقاشی شده به تصویر پرچم ایران. خانم معلم گفت: «بچهها این درس اول است». نهادینه شدن فرهنگِ پایبندی به آرمانهای انقلاب اسلامی در بطنِ خانواده.
در حاشیهی مسیر دهها دانشآموزان دبیرستانی در میانِ صفوف به هم پیوسته راهپیمایان در ردیفی طولانی ایستاندهاند. آنان با یک دست پرچم پارچهای بلندِ ایران را روی دوش گرفتهاند و با دست دیگر بادکنکهای سبز و سپید و سرخ را تکان میدهند. باد در میان پرچم میوزد و آن را به اهتزاز در میآورد. آنسوتر نیز بچههای دهه هشتادی سرود ملی میخوانند: « سر زد از افق مهر خاوران/ فروغ دیده ی حق باوران/ بهمن فر ایمان ماست» مارال و مریم و بچههای کلاسشان همراه میشوند با سرود ملی. صداها به هم میآمیزد و اوج میگیرد و این درس دیگرِ انقلاب اسلامی است. اتحاد و یکدلی.
مشق ِوطن
با سپری شدن دقایق اولیه راهپیمایی، جمعیتی که برای نمایش "ایران قوی" به خیابانها آمده است، فشردهتر میشود. غرفهی «مشق ِوطن» که در مسیر راهپیمایی برپا شده است، توجه مریم را جلب میکند. غرفه را با انگشت به همکلاسیهایش نشان میدهد. خانم معلم و بچهها به سمت غرفه میروند. خوشنویسها نشستهاند. قلمهای چوبی نوک باریک را در دوات میزنند و بر روی کاغذ سپید خطاطی میکنند برای راهپیمایان.
جوانی میگوید: « برایم بنویس شهید فریدون غلامی». خطاطِ زبردست با خطِ خوش نام شهید را مینویسد بر جانِ کاغذ. مردِ میانسالی که بالای سر خوشنویس ایستاده ذکر میگوید: «بسم رب الشهدا والصدیقین». نوجوانی هم از ساکنان غرفه مشق ِوطن میخواهد که براش خطاطی کنند:« جانم فدای ایران». کار خطاط که تمام میشود، نوجوان کاغذ را روی سینهاش میگیرد و به درون جمعیت برمیگردد. خانم معلم که چشمانش در پس پردهای از اشک پنهان شده است، به بچهها میگوید: « بچهها این هم درسی دیگر است. تا پای جان برای ایران میمانیم.»
همبستگی
عدهای از راهپیمایان با سُرنا و تنبک و نى آمدهاند و برخیها نیز ملبس به شیله و چوقا و عبایه. خانم معلم گفت: «استان خوزستان دارای اقوام زیادی است که این اقوام همگی حول پرچم کشورمان متحدند. همبستگی واژهی جامعی است در توصیفِ آنچه در اندیشهی طوایف استانِمان میگذرد برای پاسداری از میهن». او این را هم گفت که تلاش برای حفظ این همبستگی درس دیگری است که باید خوب فرا بگیریم. نوجوانهای عرب دهه هشتادیهای در قلب جمعیت هوسه و یزله میروند. خانم معلم گفت: «هُوسه شعرخوانی حماسی در جنوب ایران است. شعری که امروز به یمنِ شادیِ جشن انقلاب در پیش چشمانِ شما اجرا شد»
ایستادگی در برابر دشمن
آرام به آرام به انتهای مسیر و هنگامهی گوش سپردن به صحبتهای سخنران مراسم راهپیمایی رسیدیم. سخنران با صدای بلند رو به جمعیت کرد و گفت: « ۴۴ سال است که دشمن مشغول انتقام از ملت ایران است و سعی میکند تا از تکثیر انقلاب اسلامی جلوگیری کند اما پایبندی مردم به آرمانهای انقلاب سبب شکست دشمن شده است». همه به خانم معلم نگاه کردیم. ما عادت داشتیم که همیشه او برایمان سخن بگوید اما امروز خانم معلم هم مثل ما به حرفهای سخنران گوش میداد. خانم معلم لبخند زد و گفت: « این هم درس دیگر انقلابِ ماست. ایستادگی در برابر دشمنان.»
پایان پیام/