دوستی عجیب و تکان دهنده کروکودیل و ماهیگیر در سال ۱۹۸۹ در لیمون کشور کاستاریکا اتفاق افتاد. یک روز کشاورزی متوجه شد گوساله‌های مزرعه ش غیب می‌شوند. این روال ادامه داشت تا اینکه وقتی گله برای آب خوردن رفته بود دید یک کروکودیل حدودا ۳ متری بهشون حمله میکند.
به همین خاطر با اسلحه کنار رودخانه «رونتازون» به کمین نشست و به محض دیدن کروکدویل در آب با اسلحه به سرش شلیک کرد. کروکودیل بدون تعادل روی آب غوطه ور شد.
کشاورز محل را ترک میکند و همان زمان یک ماهیگیر محلی به اسم «چیتو» که خانه اش نزدیک محل تیر اندازی بود، کروکدویل را می‌بیند که روی آب غوطه ور شده و خون ریزی شدیدی دارد. او به هر زحمتی بود خودش را به آب می‌زند و پیش کروکودیل می‌رود. و این شروع دوستی عجیب و تکان دهنده کروکودیل و ماهیگیر بود.
بعد از بازپروری، کامل چیتو دوباره «پوچو» را توی رودخونه برد که آزادش کند. اون روز پوچو را گذاشت در حاشیه همان رودخونه که پیدایش کرده بود و او را بغل کرد و پس از خداحافظی به خانه برگشت. روز بعد با صحنه‌ای عجیب در ایوان خانه اش مواجه شد و در عین ناباوری دید که پوچو به خانه برگشته و در حال آفتاب گرفتن است.
چیتو داستان را برای مقامات محلی تعریف میکند و مجوز‌های لازم برای نگه داری از پوچو به عنوان حیوان خانگی را دریافت کرد تا در کنار همسر و دخترش از او نگه داری کند. و رسما دوستی عجیب و تکان دهنده کروکودیل و ماهیگیر آغاز شد.
چیتو زمان زیادی را صرف بازی با پوچو میکرد تا بالاخره توانست به او یاد دهد تا نسبت به اسم خودش واکنش نشان دهد
این دوستی عجیب و تکان دهنده کروکودیل و ماهیگیر ۲۰ سال طول کشید و شهرت آن دو دوست به سرعت در اینترنت پخش شد. تعداد زیادی از مقامات و گردشگران برای دیدن رابطه‌ی خوب موجود رام نشدنی‌ای مثل کروکدویل و انسان به دیدن آن‌ها می‌آمدند.
پوچو نهایتا به مرگ طبیعی مرد و زمان، مرگ کارشناس‌ها عمر پوچو را ۶۰ سال اعلام کردند. بعد از مرگ پوچو تاکسیدرمی شد و در موزه از آن محافظت می‌شود. مستند Touching the Dragon به جزییات رابطه آن‌ها پرداخته و هنوز هم برای خیلی‌ها قابل درک نیست چطور کروکودیل می‌تواند طوری رام شود که در خانه مانند حیوان خونگی رفت و آمد داشته باشد؟
حدس‌ها زیادند، اما یکی از منطقی‌ترین آن‌ها این است که قسمتی از مغز توسط گلوله آسیب دیده بود و پوچو توانایی شکار را مانند یک کروکدویل طبیعی از دست داده بود.
نظر شما چیست؟
آیا بخاطر اعتماد به چیتو حمله نمیکرد یا بخاطر آسیب دیدن مغزش؟
