سعید منصورافشار
ما را چه شدهاست؟ چرا بسیاری از ما مدام افسوس گذشته را میخوریم؟ چرا مانند رانندهای که باید حواس خود را متوجه مقابل و رو به رو کند، دایم به آینۀ عقب نگاه میکنیم؟
با چند مثال شاید بتوان این موضوع را شکافت:
قهوه خانۀ سنتی، رستوران سنتی، لبنیات سنتی، دیوارهای کاهگلی و آجر قرمز کردن نمای ساختمانهای نوساز و ... تو گویی روح «قجریها» این بار به جای بدنۀ استکاننعلبکیها و قلیانها بر روح و مغز ما نقش بستهاست. در هنر و معماری و سایر بخشها انگار در چنبرهای از گذشته اسیر شده و در مقاطعی هم روح دایی جان ناپلئون در برخی از ما دمیده است و یادمان میرود "دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم و دیگران بخورند".
انگار قرار نیست نسل امروزین برای آیندگان یادگاری بر جای بگذارند. تحت تاثیر و یا خیالپردازی اتفاقات سالیان دور و گذشته از خاطر بردهایم زمان یک لحظه توقف ندارد و درنگ نمیکند و موظف ایم به نسل جوان کمک کنیم تا راهی برای غلبه بر اندوه و نومیدی و ایجاد حرکت برای رسیدن به فردای بهتر بیابند.
برخی از ما به جای توجه به جنگل، به چند درخت نگاه میکنیم و در نتیجه دگرگونیهای بزرگ و برجسته و آشکار را آشکارا نمیبینیم چون تمرکزمان بر گذشتهگرایی و گلایه از زمین و زمان است. بی آنکه علل عقبماندگیها و سیر در گذشته را در نحوه و سیستم حکمرانی و عمل و عکسالعمل خودمان جست وجو کنیم.
به این نکتۀ مهم و اساسی در چهارچوب آیندهنگری توجه نمیکنیم که طبق پیشبینیهای علمی و پژوهشی، نیمی از مشاغل امروزی تا سال 2030 ( 9 سال دیگر) از بین خواهد رفت و این وظیفۀ ما و مجموعۀ دولتهاست که دانش آموزان و دانشجویان و مردم را برای دنیایی که هنوز مانند کوه یخ بیشتر حجم آن ناپیداست، آماده کنیم.
پاسخ را باید در « تغییر» در سیستم آموزشی و بهداشتی و آموزشهای عالی و حرفه و فن جُست. سیستم کنونی آموزشی ما هنوز بر روی چهار چرخ نیم قرن گذشته حرکت میکند و به همین دلیل خروجی این خط مشی نخنما شده، حضور و ظهور به اصطلاح فارغالتحصیلان کمسواد و کماطلاع و بیگانه با تغییر و تحولات سریع تکنولوژیک است که به دلیل ضعف در دانایی و توانایی در ترسیم راهکاری برای آینده و دنیای جدید که در آن «توسعه پایدار» اصل باشد، ناچار به راه افسانهسرایی و خیال پردازی میروند.
این معضل نیز جز با ارتباطات هدفدار و ترسیم شده با محافل علمی ـ پژوهشی و صنعتی جهان قابل حل نیست وگرنه مانند این روزها گرفتار ترس و نومیدی و فرار از واقعیتها و چشم بستن به مظاهر فناوری های جدید خواهیم بود.
این گونه است که صرفا گرایش به گذشته مانند اپیدمی رواج پیدا میکند و سوار بر مرکبی خیالی از ذهنگرایی و خیال پردازی میپنداریم به سوی پیشرفت در حرکتایم و ساده لوحانه انتظار داریم که آن مرکب ما را از تاریکی عقبماندگیها به سرمنزل پیشرفت و قله های افتخار جهانی برساند حال آن که این مرکب نمک نشناس است و شیفتۀ بر زمین کوفتن سوار خود!
عزیزانی که شیفته «گذشته» هستید! گذشتهها گذشته است. در حال حاضر و در عصر اقتصاد دیجیتال، نانورباتها، اینترنت اشیاء، ماشینهای هوشمند، انرژیهای تجدیدپذیر، اکتشافات فضایی، هوش مصنوعی و جهان وب به سرعت در حال پیشرفت است.
از سوی دیگر تغییرات اقلیمی و خشکسالی ها بر تاریخ بشر سایه انداخته و ساطه پیدا می کند. باید از همین امروز بابد به فکر حل این مسائل باشیم و تنها چاره هم پذیرفتن اصل «تغییر» در همه ابعاد کار و زندگی است.
برای شروع و در گام نخست نوسازی سیستم آموزش و پرورش فرزندان آینده ساز میهن ضرورت دارد. آنچه ضرورت ندارد این است که چرخ را از نو اختراع کنیم.
بهره گیری از دستاوردهای علمی و تجربی کشورهای پیشرفته جهان از جمله فنلاند، نروژ، نیوزلند و حتی همین امارات متحده عربی می تواند نقش ما را در ساختن فردای ایران با تربیت نسلی دانا، آگاه، چشم باز و چشم سیر و مسئولیت پذیر پررنگ کند.
این یکی از راه های فرار از گذشته گرایی و رسیدن و یا سهم داشتن در بازارهای سیال و به سرعت در حال تغییر است. اگرچه ذهن انسان به خصوص در جوامع توسعه نیافته همواره نگران است .در زندگی ماشینی و تقریبا هوشمند امروز البته دلایل کافی برای نگرانی وجود دارد، اما راه پایان دادن به اضطراب و ترس از آینده، گرویدن به گذشته و غرق شدن در خیال ها نیست.
همین که بدانیم باید نگران چه باشیم و چگونه برای آیندهای متفاوت از جهانی که در حال حاضر در آن زندگی می کنیم، آماده شویم خود کمک بزرگی برای تغییر شکل و باز مهندسی زندگی مان در عصر هوش مصنوعی و بیوتکنولوژی خواهد بود.
کافی است «آموختن» و «یادگیری» را به صورت مادامالعمر سرلوحۀ کار و زندگی خود قرار دهیم و نسخهنویس سرگردانی ابدی خویش نباشیم.