بین افراد و گروه‌ها رقابت وجود دارد که مبنای رقابت تجاری است و این امر در ورزش نیز مشاهده می‌شود. از طرف دیگر انگیزه فعالیت در هر دو زمینه، تمایل شرکت‌کنندگان به پیروزی، اثبات اهمیت جایگاه‌شان و کسب احترام بین دیگران است؛ بنابراین می‌توان نتیجه گرفت اقتصاد و ورزش با هم مرتبط و به‌هم پیوسته هستند و توسعه بخش ورزش به‌طور مستقیم منجر به شکوفایی اقتصاد با اثرگذاری روی پارامترهایی همچون افزایش تولید کالاهای ورزشی، تعداد بیشتر نیروی کار، افزایش رقابت میان حامیان ورزش و... خواهد شد. اهمیت دادن به ورزش باعث اهمیت به اقتصاد و افزایش سطح کیفیت زندگی در جامعه می‌شود.
در بررسی اقتصاد ورزش نمی‌توان از اهمیت و تاثیر ویژه ورزش فوتبال چشم‌پوشی کرد. فوتبال را امروزه در دنیا به‌عنوان یک صنعت پیشتاز و مهم می‌شناسند که در کشور ما به این مهم کمتر پرداخته شده است. تیم‌های فوتبال همچنان بخشی از میراث فرهنگی و احساسی شهرها و در نهایت کشورها به‌حساب می‌آیند و در مرکز توجه علاقه‌مندان به این ورزش قرار دارند. فوتبال را به‌نوعی می‌توان نماد ملی دانست که کماکان باعث برانگیخته شدن احساسات و انگیزه‌ها می‌شود اما فراتر از بعد فرهنگی، بعد مالی این ورزش در دهه‌های اخیر در دنیا و کشور ما دارای اهمیت شده است.
فرآیندهای اقتصادی-مالی ورزش فوتبال مشخص است. اقتصاد فوتبال به‌عنوان یک تجارت تحت تاثیر شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه و باشگاه‌ها، دستخوش تغییراتی است؛ مثلا درآمد حاصل از فروش بلیت تماشای بازی، حقوق پخش بازی‌ها توسط تلویزیون، مدیریت استراتژیک، راهبردهای تیمی و... از جمله عواملی هستند که مفصل باید به بررسی آنها پرداخت و رمزگشایی از این پارامترهای آشکار و گاهی نهان می‌تواند راهگشای مشکلات بسیاری شود.
اکنون استفاده از ورزش فوتبال به‌عنوان قدرتی نرم برای فعال کردن بخش‌های خاموش اقتصاد کشور امری ضروری است. اقتصاد فوتبال در حال تغییر است و حضور کشورها در جایگزینی با برندهای برتر تجاری به‌عنوان حامی آغاز شده، به‌طور مثال قطر در سال ۲۰۱۱ با خرید تیم پاری‌سن‌ژرمن گام مهمی در این راستا برداشته و این سرمایه‌گذاری‌های کلان کشورها خود حاکی از تغییر تفکر استراتژیک تجاری در این صنعت است.
امروزه باید همه افراد حاضر در این صنعت این واقعیت را بپذیرند که فوتبال امری فراتر از یک ورزش است و نیاز به مدیریت سیستماتیک، تدبیر، آموزش و توجه خاص دارد.
نقش مهم مدیریت استراتژیک در این صنعت که منجر به پیشرفت در اقتصاد ورزش و به‌دنبال آن اقتصاد کلان جامعه می‌شود، انکارناپذیر است. لازم به ذکر است مقوله فوق بسیار گسترده است؛ به‌نحوی که همه حوزه‌های مدیریت در تعامل با اقتصاد ورزش هستند.
اکنون در تیم‌های مهم فوتبال دنیا شاهد حضور اقتصاددانان برجسته در سمت‌هایی همچون مشاور مالی و مشاور سرمایه‌گذاری تیم هستیم. در کشور ما هم این سمت‌ها تقریبا وجود دارد اما سوال اساسی این است تا چه اندازه این افراد در جایگاه خود توانسته‌اند موفق عمل کنند؟! برای بررسی دقیق این‌گونه موارد به مقوله «مدیریت» سوق داده می‌شویم.
یک مدیر نیاز به هوش بسیار، صبر، ظرفیت بالا در امر مشورت‌پذیری و توان اجرایی بالا دارد که بتواند در یک لحظه تصمیمی مهم و سرنوشت‌ساز را بگیرد و مدیریت ورزشی بدون دانش و تجربه در زمینه مدیریت اقتصاد ورزشی معنای خاصی ندارد.
در نگاه اول این‌گونه به‌نظر می‌رسد که مبحث مدیریت مالی و مدیریت استراتژیک در صنعت فوتبال دو مقوله جدا از هم هستند. این فرضیه از سویی درست است اما نباید فراموش کرد که هر دو از یک زیربنای اقتصادی برخوردار هستند.
مدیریت استراتژیک یک تیم اهرم اصلی در تسهیل استفاده از منابع اقتصادی است و تخصیص درست منابع مالی از ویژگی‌های محوری یک مدیر توانمند است؛ به‌ویژه زمانی که صحبت از تصمیم‌گیری‌های مهم مثل سرمایه‌گذاری، استراتژی‌های تامین مالی و مدیریت هزینه و درآمد در میان باشد.
