خبرگزاری مهر – گروه استانها، مژگان صلاحی: تاریخ معاصر ایران همواره پر از ابهاماتی است که باید بدان پاسخ داد منتها شکل پاسخ دهی و بررسی این اتفاقات اقتضائات خودش را دارد. یکی از این روشها ساخت مستند است و یکی از اتفاقات پر ابهام ماجرای جدایی بحرین از ایران است. به تازگی مستند استان چهاردهم فانوس بخش حافظه ملی جشنواره عمار را از آن خود کرد به همین دلیل گفتوگویی را با محسن کریمیان کارگردان این مستند انجام دادیم که شما را به مطالعه این گفتوگو دعوت میکنیم.
آقای کریمیان مستندسازی را چطور شروع کردید؟
از دوره راهنمایی و دبیرستان به بحث سینما علاقمند بودم اما در آن زمان فرصتی پیش نیامد. اولین بار در مجموعه علمی فرهنگی شهید آوینی قزوین و هیئت شهدای گمنام برای مراسمات کلیپ و تیزر میساختیم. در یکسری ازکلاسهای کارگردانان مانند آقای حاتمی کیا هم شرکت میکردم. اولین فیلمی که ساختم فیلم داستانی بود که در حوزه هنری قزوین ساختم بعدش که تهران رفتم وارد فضای مستند شدم. با مرکز مستند حوزه هنری ارتباط گرفتم و در آنجا پیشنهادات در فضای مستند بود و من هم وارد این عرصه شدم.
با توجه به اینکه برداشتهای متفاوتی از هر اتفاق تاریخی وجود دارد، هدف و لزوم ساخت چنین مستندهایی چیست؟
بعضی از مسائل تاریخی مانند جدایی بحرین خیلی مناقشه برانگیز است میتوان دو جهتگیری فکری کاملاً متضاد را در این موضوع در نظر بگیرید. برخی میگویند خیانت محض بوده و عدهای هم میگویند هیچ چاره دیگری نبوده و باید بحرین از ایران جدا میشده است. قاعدتاً کار مستندساز این است که بین این دو دیدگاه قرار بگیرد حال هر چقدر این دو قطبی قویتر باشد کار سختتر خواهد شد. در بحث بحرین این دو قطبی وجود داشت سعی ما این بود که منصفانه روایت کنیم ولی در طول روند پژوهش و مصاحبه با افراد مختلف به یک دیدگاه فکری رسیدیم که درون مایه مستند را تشکیل داد اصطلاحاً به یک تک جمله میرسید که آن تعیین کننده است.
مستند تاریخی روشنگر است چون با سند حرفش را میزند هر چقدر سندیت اثر بیشتر باشد تصمیمگیری برای مردم آسانتر است. کار مستند ساز این نیست که بگوید غلط و درست چه هست باید اسناد را به مخاطب نشان دهند و بهعهده مخاطب بگذارد که خودش تصمیم بگیرد. ضمن اینکه تاریخ تکرارپذیر است و روایت یک واقعه تاریخی از اشتباهاتی که الان ممکن است پیش آید جلوگیری میکند.
مستند «استانچهارم» یک واقعه تاریخی را بیطرفانه روایت کرده؟ چطور این اتفاق محقق شد؟
در سالهای اخیر حجم زیادی مستند سفارشی داریم که به نظرم برای گروه خاصی ساخته شده و بین همه مردم نفوذ نمیکند چون جهتگیریهای فکری متفاوت است و وقتی شما یک مطلبی را به مخاطب حقنه کنید مطمئناً آن را پس خواهد زد و اثری خواهد شد که خیلی زود تاریخ مصرفش به اتمام میرسد و به فراموشی سپرده خواهد شد.
در روایت تاریخ بعضی مواقع در دفاع از حق، خود روایت آنقدر سند و مطلب دارد که نیاز به شعار دادن نیست به نظرم مستند ساز تاریخ را روایت کند و اگر قضاوت را به عهده مخاطب بگذارد بحث شعاری شدن پیش نخواهد آمد.
در استان چهاردهم هم ما تلاش کردیم سراغ آدمهایی برویم که از نزدیک واقعه را دیدند. یکسری از افراد از دنیا رفته بودند یا بیمار بودند و ۷و۸ ماه فرصت مصاحبه نمیدادند یا اصلاً نمیخواستند مصاحبه کنند که صحبت کردیم. یکسری شأن از دنیا رفتند دیدیم فایل صوتیشان هست مصاحبهای که قبلاً انجام دادهاند و غنای کار آرشیوی همین است که اثر دیگری روی مخاطب میگذارد گاهی اسناد زیاد تاریخی داشته باشیم ولی با نریشن بنویسم این به اندازه اینکه افراد مطلع از واقعه صحبت کنند اثرگذار نیست. گاهی فرم روایت مستند را به این سمت که همهاش نریشن است میبریم و مخاطب با اسناد و اطلاعات دست اول تاریخی مواجههای ندارد که ما بدون اینکه پردازش انجام دهیم به دست مخاطب برسانیم اطلاعات دست اول روی لحن بیطرفانه و جذاب شدن موضوع اثر دارد.
در مورد رونمایی از مستند استان چهاردهم بفرمائید؟
مستند محصول روایت فتح است و اسفند سال گذشته نسخه نهاییاش تحویل شد منتها با شرایط کرونایی برخورد کرد و نشد که مراسم رونمایی گرفته شود با اینکه خیلی برای این مستند زحمت کشیده شد در اردیبهشت ماه و مرداد ماه دو تا واقعه داریم که سالروز جدایی بحرین از ایران است یکی روزی است که تصویب شورای ملی و یک روز هم اعلام سازمان ملل است و ما متأسفانه این دو زمان را از دست دادیم. اولین جایی که دیده شد جشنواره عمار بود بعد هم در شبکه مستند پخش شد.
تا سال ۹۶ هیچ مستندی راجع به بحرین ساخته نشده بود طولانی شدن روند ساخت مستند سر مصاحبهها بود.
چطور میتوان از ظرفیتهای فرهنگی و رسانهای قزوین بیشترین استفاده را کرد؟
متأسفانه نزدیکی به پایتخت حکم آهنربای قوی را دارد و هرچقدر هم نزدیک باشید با شدت بیشتری شما را جذب خواهد کرد اگر یک استان دورتر بودیم میتوانستیم یک قطب شویم چه بسا هستند شهرهایی مانند مشهد و اصفهان و … اما ما این قابلیت را نداشتیم و نداریم بچههایی که در سطح شهر موفق میشوند انقدر سطح کیفیت متفاوت است مشتاق میشوند که به پایتخت بروند و اینجا نمیمانند که درگیر استفاده از ظرفیتها شوند. ضمن اینکه کارهایی مانند سینما و مستند سازی مرکزگراست در ایران همه کارها در تهران انجام میشود صداوسیما و تمام مؤسسههای فیلمسازی و مستندسازی بزرگ در تهران هستند. تمام عوامل فنی و اگر به تجهیزات فنی که لازم باشد در تهران است و شرایط تولید آنقدر آسان است که جذب میشوند اما در استانها یکسری ظرفیتهایی است که در تهران نیست مانند سوژههای بومی که برگ برنده فیلم ساز بومی یک استان است مثلاً ما شهدای شاخص که کار در باره شأن انجام نشده داریم که اگر یک همت قوی وجود داشته باشد میتواند یک کار خوب در بستر استان ساخت. یا به طور مثال در جشنواره عمار یک جریان عدالت طلبی در یک شهرستان کوچک یک مستند ساختند که روایت بسیار خوبی داشت که تنها بستر بروز و ظهور در شهر بود که در سطح ملی هم دیده شد.
من همیشه قائل به تولید نیستم. ما در حوزه آموزش هم میتوانیم ورود کنیم اگر هنرمند قزوینی را تربیت کنیم که مستند ساز خوبی شود یا هنرستان تخصصی در حوزه سینما که فیلمساز با اصالت تربیت کند که آماده شود برای حضور ملی کار ارزشمندی است.
خروجی کار یک مسئول را فقط تولیدات دوره ایشان میدانند در حالی که تربیت نیروی انسانی به عنوان یک شاخصه موفقیت در نظر بگیرند که مثلاً دوره مسئولیت یک مسئول چند فیلم ساز و نویسنده خوب تربیت شدهاند.
به عنوان سوال آخر چطور میتوان از ظرفیت هنر برای رفع ابهامات تاریخی و مطالبهگری در این عرصه بهره برد؟
یک حجمی از سفارشات دغدغه مدیران است و اگر نیازسنجی از جانب مدیر صورت گرفته باشد که مستند ساز را میتواند هدایت میکند گاهی هم از جانب مستند سازها است. جزئیات تاریخی ممکن است برای مردم جذاب نباشد و مورد پسند واقع نشود.