به گزارش خبرگزاری برنا هرمزگان، امام حسن مجتبی، دومین پیشوای شیعیان است که دوران امامت وی به دلیل سطحینگر بودن مردم جامعه و به تعبیر مقام معظم رهبری نداشتن، تحلیل سیاسی صحیح یکی از سختترین دورانها شد و به تعبیری باید گفت که سختگیریها به اهلبیت رسول گرامی اسلام از دوران امام مجتبی علیه السلام چهرهای جدید به خود گرفت و بیحرمتیها افزایش یافت.
امام مجتبی علیه السلام، امامت را در جامعهای به دست گرفت که دستگاه تبلیغاتی معاویه، بدترین سمپاشیها را بر علیه اهلبیت علیهم السلام انجام داده است و تقریبا به لحاظ اعتقادی بخشی از جامعه اسلامی را از دامان اسلام ناب محمدی جدا کرده است و بر اساس همین تزریقات مسموم دستگاه معاویه به جامعه، خوارجی زاده شده است که در رعایت ظاهر دین چیزی کم ندارند اما از حقیقت دین چیزی نفهمیدهاند؛ برای بخشی از جامعهی اسلامی، ایستادن در برابر معاویه تبدیل به امری تعصبی شده است بر همین اساس است که برخی از بزرگان، یکی از شروط پذیرش خلافت امام مجتبی علیه السلام را جنگ با معاویه میدانند اما همانها با خلف وعده؛ وقتی برق سیم و زر های معاویه چشمشان را گرفت به امامشان پشت کردند و بیعت شکسته و به سوی معاویه رفتند.
بنا به گفته شیخ مفید (ره)، ترکیب لشکر امام حسن علیه السلام اینگونه بود: گروه اول که بسیار محدود و انگشت شمار بودند، شیعیان خاص حضرت بودند، گروهی نیز امام حسن را خلیفه پنجم میدانستند و به این واسطه همراه امام بودند، گروهی دیگر از روی بیمیلی و فقط برای اینکه روسای قبایلشان آنها را مامور به یاری کرده بود امام را همراهی میکردند، بخشی دیگر از سپاه امام نیز خوارج بودند که چون جنگ با معاویه را جایز میدانستند، در سپاه امام مجتبی علیه السلام حاضر شده بودند، سودجویان و غنیمتطلبان هم که در این میدان حاضر بودند هر چند که بسیاری از کوفیان به دلیل اینکه جنگ با معاویه را جنگ مسلمان با مسلمان میدانستند و جنگ مسلمان با مسلمان غنیمت و اسیر و کنیزگرفتن ندارد، همراهی نکردند و علاقهشان بیشتر به همراه شدن با معاویه بود چرا که معاویه در شامات، در سرحدات ممالک اسلامی بود و در جنگ با کفار غنایم و اسیر نیز به دست میآورد.
شاید اوج مظلومیت امام را در این یک خط از نامهی یکی از فرماندهان سپاه امام حسن به معاویه بتوان دید، که نوشته است" حسن را زنده میخواهی یا مرده؟ " و معاویه برای اینکه امام را آزار دهد، خودش بخشی از نامههای فرماندهان سپاه امام را برای امام مجتبی فرستاد و قبل از رویارویی دو سپاه با هم، لشکریان منصوب به امام مجتبی حتی اجازهی سخنرانی به او ندادند، به خیمهاش حمله کرده و خیمه را غارت کردند و امام مجتبی را زخمی کردند، کوفیان نیز در این اثنا به معاویه نامه نوشته و به او اطمینان داده بودند که از معاویه حمایت خواهند کرد لذا همین شد که امام مجتبی با یاران اندکی که داشت به سمت مدائن حرکت کرد و در آن جا سکنی گزید.
صلح امام مجتبی علیه السلام با معاویه یکی از وقایع مهم تاریخ اسلام است که متأسفانه برخیها این واقعه را تفسیر به رای میکنند اما به قول استاد صفایی حائری " اگر امام حسن به صلح دچار مىشود، به خاطر تنهایى و خیانت یارانى است که پول معاویه و ریاست او را به دل گرفتند و از امام بریدند؛ و اگر على در برابر معاویه و قرآنهاى بلند صلح را نمىپذیرد، به خاطر فریب و نیرنگى است که در میان است. پس صلح و سازش در جنگهاى عقیدتى و در مبارزههاى مقدس دینى تا رسیدن به هدف معنا ندارد. مگر آنجا که به دشمن فرصت بازگشت بدهى و یا براى خودت فرصت جمعآورى و تجدید قوا بخواهى." (۱)
بدون شک اگر امام حسن علیه السلام، صلح با معاویه را نمیپذیرفت، مطمئنا با توجه به شرایط حاکم در سپاه امام حسن و خیانتهایی که انجام شده بود ممکن بود جان خود را بدون دخالت معاویه و توسط لشکریان خودش از دست دهد و قضاوت تاریخ و تفاسیر کاملا تغییر پیدا کند اما امام مجتبی در صلح با معاویه، حقوقی را برای خود ایجاد کرد که حق قیام بر علیه معاویه را به دست او دهد، چرا که معاویه قطعا به عهدی که میبست عمل نمیکرد و همین امر به جریان حق فرصت عرض اندام میداد و با استفاده از همین مفاد صلحنامه است که امام حسین علیهالسلام، دست به قیام میزند و خون پاکش برای همیشه ستمگران را رسوا میکند.
به قول استاد صفایی حائری" امام حسن(ع) سازشگر نیست؛ چون نه تخفیف داده و نه تسلیم شده؛ چون یاورى ندارد، تحمیل نمىکند؛ مىایستد تا زمینه را فراهم نماید؛ مبارزه اى که به خاطر خدا و بالاتر از عدالت و تکامل شکل گرفته، چگونه مى تواند حتى در سطح مبارزه با استثمار و استعمار و استبداد بماند و چگونه مى تواند تخفیف بدهد و تا سطح نان و مسکن تنزل کند؟(۲)
امام مجتبی بعد از صلح با معاویه دوران سختی را پشتسر گذاشت و همواره مخاطب توهینها و تهمتها بود؛ به قول استاد شیخ جعفر ناصری؛ "لحظه لحظه قضایایی که در زندگی حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام اتفاق افتاد، از مرگ سخت تر است؛ مصیبت هایی که برای مادر حضرت در کودکی و مقابل چشم ایشان اتفاق افتاد؛ تا غربت و مظلومیت و شهادت پدرشان؛ تا جسارت هایی که به پدرشان روی منابر می کردند و همچنین اذیت هایی که از اطرافیان خود کشیدند؛ تا جایی که حتی بعضی از اطرافیان حضرت به ران حضرت خنجر زدند یا ایشان را با لقب یا مُذلل المؤمنین،(ای ذلیل کننده مومنین) خطاب می کردند، یک سری هم زخم زبان ها را شروع کردند؛ واقعا چه قدر سخت است؛ اما آقا امام مجتبی علیه السلام فقط به خاطر مصالحی که از ناحیه حق تعالی تعریف شده بود، باید تحمل می کردند و کاملاً صبوری کردند.
و در خاتمه این بخش از کتاب درسهایى از انقلاب(تقیه) را میآوریم که نوشته است" دنیا با تمامى گوشهایش مىشنود که مىگویند امام مجتبى مؤمنین را ذلیل کرد، که امام مجتبى زبانش گویا نبود، که او ترسید، که او زن باره بود و از جنگ هراسید. راستى که عجب تلخهاى شیرینى است. امام مجتبى که زبانش معاویه را مىلرزاند، گنگ معرفى مىشود و مردمى که به دنیا روى مىآورند عزّت خدا مىشوند و خطاب مذلّ المؤمنین سر مىدهند آن هم تا روزهاى آخر، حتّى آن هنگام که امام پارههاى جگرش را در میان طشت مىبیند و خون دلش را به روى زمین مىریزد.
شیرینى دنیا در همین است که با تلخىهایش نهفتهها را آشکار مىکند و ته کیسه را بیرون مىریزد و سرمایهها را نقد مىنماید.(۳)
۱- قیام، ص: ۲۴۲
۲-تطهیر با جارى قرآن(۲)، ص: ۳۰۵
۳-درسهایى از انقلاب(تقیه)، ص: ۱۹۲
یادداشت و گزارش: علی ستاری
انتهای پیام/