دنبالش می رویم، با حال و روزی که دارد نمیتواند زیاد از ما دور شود، سد راهش که می شویم سرگردان دنبال راه فراری است، اما همین که اطمینان میدهیم با او و محموله ارزشمندش! کاری نداریم قدری آرام میگیرد.
سر به زیر انداخته و نگاهمان نمی کند، نزدیکش می شوم و می پرسم روزی چند کیلو از اینها جمع می کنی. با احتیاط حرف می زند، انگار هنوز اعتماد ندارد، گونی اش را سفت تر می چسبد و با صدای آرامی می گوید: "۱۰ کیلو، ۱۵ کیلو".
قیمت محمولهاش را می پرسم، هنوز هم نگاهم نمیکند و آرام میگوید: "کیلویی ۵ تومن" نگاهی به سرتاپایش می اندازم و می گویم همه اش خرج مواد می شود، این بار با سرافکندگی بیشتری فقط سری به نشانه تایید برایم تکان می دهد.
می گویم روزی چند ساعت باید بگردی این ۱۵ کیلو را جمع کنی، با بی رمقی می گوید: "هفت، هشت ساعت" و از مقصد محموله اش که می پرسم، خیلی خلاصه میگوید: "میبرم جعفرآباد".
با آن گونی بزرگ و سنگین روی دوشش که لحظهای هم رهایش نمیکند نمیتوانم بیشتر معطلش کنم و برای همین میگذارم به کارش ادامه دهد. او یکی از چندهزار "زباله گرد" همین شهر است که برای درآمد اندکی که باید صرف خرید مواد کند. شبانه مخازن زباله این شهر را زیر و رو می کند...
به گزارش ایسنا، امشب به یک شب گردی خاص آمدهایم و قرار است به جاهای "بودار" این شهر سرک بکشیم!
وارد پارکینگ نسبتا بزرگی می شویم. چندتایی خاور، بنز هشت تن و ماشین های بزرگی که بعضا اسمشان را نمی دانم اینجا پارک شده اند. ماشین هایی که از رنگ و رویشان میشد فهمید کم کم چندده سالی عمر کرده اند و حالا گوشه ای از این پارکنیگ بزرگ جا خوش کرده اند...
با ۴۰ خودرو روزانه ۷۰۰ تن زباله جمع می کنیم/ همین ۴۰ خودرو هم فرسوده اند
"ماشین نو نداریم، همگی فرسوده اند، همین ها هم که اینجا هستند از قطعاتشان برای سرپا ماندن بقیه ماشین آلات استفاده می کنیم" اینها را محمدمهدی عطایی رییس اداره پشتیبانی ماشین آلات خدمات شهری شهرداری می گوید و ادامه میدهد: الان فقط ۴۰ دستگاه برای جمع آوری زباله داریم که اصلا جوابگو نیست.
ده سال پیش که روزی ۵۰۰ تن زباله جمع میکردیم، ۳۵ خودرو شهرداری و ۵۸ خودروی پیمانکاران خصوصی فعال بودند اما حالا که حجم زباله ها به روزی ۷۰۰ تن رسیده فقط ۴۰ دستگاه خودروی شهرداری و ۳۲ دستگاه پیمانکاران خصوصی که جمع آوری زباله در حجم کوچک را انجام میدهند فعال هستند. یعنی با اینکه حجم زباله ۲۰۰ تن بیشتر شده تعداد ماشین آلات جمع آوری زباله ما کمتر شده!
عطایی که انگار سر درد و دلش باز شده می گوید: فقط مشکل کمبود خودرو نیست، عمده این ماشین آلات فرسوده اند و همین فرسودگی مشکل ساز شده، همین که یکیشان خراب می شود کار ما در منطقه لنگ می ماند.
یک روز که جمع آوری زباله در منطقه ای عقب بماند یک هفته جمع کردن آن زمان می برد چون زباله روز بعد هم انباشته شده و باید زباله آن روز عقب افتاده، طی روزهای آتی به تدریج جمع شود، از همین ۴۰ خودرویی که شهرداری دارد ۱۰ تا ۱۵ دستگاه آن مدام خراب می شود و در تعمیرگاه است.
این خودروها در بسیاری مناطق سه شیفت کار می کنند و برای همین فرسودگی آنها بالاست و خودرویی که ظرف پنج سال فرسوده می شود الان ۲۰ سال است دارد برای ما کار می کند!
از سال ۱۳۸۹ به بعد فقط پنج دستگاه هیوندا اضافه شده و عمده خودروها بالای ۱۵ سال عمر دارند، در حال حاضر با پیگیری شهردار و به برکت اربعین هشت دستگاه مکانیزه از محل اعتبارات اربعین برای شهرداری کرمانشاه خریداری شده که تا پایان مهرماه به چرخه جمع آوری زباله شهر اضافه می شود، اما جوابگو نیست. حداقل به ۸۰ تا ۹۰ خودروی نو نیاز داریم.
...به مسیر ادامه میدهیم و این بار وارد پارکینگ دیگری می شویم که برخلاف قبلی در این نیمه شب برو و بیای زیادی دارد!
بوی اینجا از فاصله چند متری هم آزاردهنده است و هرچه نزدیکتر میشویم شدت این بوهای نه چندان خوشایند هم بیشتر می شود. اینجا "سکوی میانی پسماند" نام دارد و ماشین های حمل زباله اینجا می آیند تا بارشان را تحویل دستگاه انتقال زباله (سمی تریلر) بدهند، ماشین های غول پیکری که ۳۰ تن زباله را حمل کرده و راهی محل بازیافت می شوند.
در حال گشت زنی در پارکینگ هستیم که خودروی حمل زباله جدیدی وارد میشود. راننده که پایین می آید سراغش می رویم تا از روند کار و سختی هایش بگوید، وقتی متوجه می شویم از ۶ و نیم بعدازظهر تا حالا که ساعت از دو نیمه شب گذشته مشغول کار است دلیل چهره خسته و لحن بی حوصله اش را می فهمیم.
زباله های محله بهداری و دادگستری و ... را جمع آوری می کند و میگوید: هر شب باید ۱۴۰ مخزن را خالی کنیم و هر شیفت فقط می توانیم ۲۵ مخزن را در ماشین تخلیه کنیم و هربار باید اینجا بیاییم و زباله را تحویل دهیم و دوباره برگردیم...
کمی آنطرف تر یک "سمی تریلر" ماشین انتقال زباله در حال بارگیری است، خودروهای حمل زباله روی سکوی نسبتا بلندی می روند و از آنجا بارشان را داخل این ماشین غول پیکر خالی می کنند، وقتی ماشین ها برای تخلیه بار عقب عقب به لبه سکو نزدیک می شوند، مدام در ذهنم نگران سقوطشان از این لبه سکوی چند متری هستم و همین فکر را به زبان می آورم.
عطایی رییس اداره پشتیبانی ماشین آلات خدمات شهری، مهر تاییدی به بیجانبودن این دل نگرانی ام می زند و میگوید: من سه سال اینجا کار کرده ام و حوادث مختلفی را دیدهام. یکبار که خودروی حمل زباله برای تخلیه بار عقب عقب به لبه سکو میآید نمیتواند ترمز کند و برای همین از لبه سکو پرتاب شده به درون مخزن "سمی تریلر" و از لبه این خودرو هم به پایین سقوط میکند.
تصور اینکه چه بلایی سر آن راننده نگون بخت آمده برایم غیر ممکن است و برای همین سریع میپرسم راننده فوت کرد؟! میگوید چیزی شبیه معجزه بود و زنده ماند اما هم گردن و کمرش شکست و هم به دلیل پخش اسید خودرو، پهلوهایش سوخت.
۸۰۰ تن "کودِ کمپوست" از زبالههای کرمانشاه تولید می کنیم
صدای نامداری معاون خدمات شهری شهرداری کرمانشاه که کمی آنطرفتر روند انتقال زباله و بازیافت آن را میگوید از حال و هوای این حادثه تلخ بیرونمان میآورد. نزدیک می روم و او شروع به شرح ماجرای انتقال زباله در شهر میکند.
او میگوید: روزانه ۷۰۰ تن زباله توسط همین خودروها حمل و از سطح کلانشهر کرمانشاه جمع آوری میشود و به اینجا می آید، اینجا هم دو دستگاه "سمی تریلر" زباله ها را تحویل گرفته و به محل سایت بازیافت زباله می برند.
او می گوید: اولین شهر ایران هستیم که زباله هایمان از سالها پیش بازیافت می شود و زباله دفعی یا سوزاندن زباله و ... نداریم.
می گوید: در حال حاضر از همین زباله های بدبو، ۸۰۰ تن کود کمپوست تولید کرده ایم که قرار است توسط جهادکشاورزی خریداری شده و در اختیار کشاورزان قرار گیرد.
مردم زباله ها را راس ساعت ۹ در مخازن بگذارند/ با پرداخت به موقع عوارض امور شهر بهتر میچرخد
او به سختی کار جمع آوری زباله اشاره می کند و می گوید: درحال حاضر سه شیفت کار می کنیم، اما بازهم در برخی مناطق از جمله جعفرآباد با انباشت زباله مواجه هستیم.
نامداری می گوید: مشکل اصلی که در بحث زباله داریم این است که مردم تصور می کنند در هر ساعتی که دلشان بخواهد می توانند زباله را در مخزن بیندازند و این درحالی است که ما در ساعات مشخصی این زبالهها را جمع آوری می کنیم و برای همین تا اجرای شیفت بعدی زباله های جدید در مخازن انباشته می شوند.
او می گوید: مطالبه و انتظار ما این است که مردم راس ساعت مشخصی زباله ها را در مخازن قرار دهند و برای همین درخواست داریم که زبالههای خود را ۹ شب یا ۹ صبح در مخازن قرار دهند.
او با تاکید بر لزوم جداسازی زباله ها می گوید: در خواست دیگر ما از مردم تفکیک زباله خشک و تر در منزل است که این کار حمل زباله را راحت تر می کند.
نامداری به هزینه های مالی جمع آوری زباله اشاره میکند و میگوید: حقوق ۶۷۲ پاکبان و چند صد نیروی جمع آوری زباله و خرید و تعمیر ماشین آلات هزینه های زیادی دارد و بخشی از این هزینهها از محل عوارض شهرداری پرداخت میشود، بنابراین از مردم انتظار داریم که عوارض را به موقع پرداخت کنند تا مسئله نظافت شهری دچار مشکل نشود.
سارقان ماهانه ۷۰۰ میلیون تومان به خدمات شهری شهرداری خسارت می زنند/ با جمع آوری مخازن ۳۰۰۰ زباله گرد هم جمع می شود
شب گردی مان در شهر ادامه دارد که چشممان دوباره به زباله گردهایی که تا کمر در مخازن فرو رفته اند می افتد. اینبار اما خیلی سریع از ما دور می شوند، دیدن این زباله گردها این بار سر درد و دل معاون خدمات شهری شهرداری را باز میکند، نامداری میگوید: سه هزار مخزن زباله در سطح شهر داریم و هر مخزن هم حداقل یک یا دو زباله گرد دارد، یعنی چیزی حدود سه تا شش هزار زباله گرد در این شهر داریم.
خیلی هاشان حتی به بُردن زباله اکتفا نمی کنند و شروع به سرقت مخازن کرده اند، هر مخزنی ۱۵ میلیون قیمت دارد و سرقت همه یا بخشی از آنها در حال حاضر ماهانه ۷۰۰ میلیون تومان به شهرداری خسارت می زند.
او می گوید: تنها راه درمان این معضل جمع آوری مخازن است که هم پدیده زباله گردی از بین می رود و هم شهر پاکیزه تر می شود.
کمی آنطرف تر مخزن دیگری می بینیم که این بار محتویاتش کلا در خیابان ریخته و بوی نامطبوعش کل محیط اطراف را برداشته، نامداری با دیدن این منظره با تکان دادن سری به تاسف می گوید: قبلا زباله گردها خودشان داخل مخزن خم شده و می گشتند، اما الان راحت مخزن را خم کرده و محتویاتش را تخلیه می کنند روی زمین و به راحتی مشغول جست وجو می شوند.
نتیجه می شود همینی که می بینید و بعد هم پاکبان ما مجبور است دوباره این زباله را جمع کند، اگر مخازن جمع آوری شده و زباله ها راس ساعت مشخص درب منزل گذاشته شوند و از همان درب منزل توسط نیروهای ما جمع آوری شوند، دیگر شاهد چنین وضعی نخواهیم بود.
معضل چندهزار زباله گرد چیزی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذاشت و قطعا باید پای سود خوبی هم این میان باشد که روز به روز به تعدادشان افزوده می شود، برای همین در همان نیمه های شب راهی مقصد زباله گردهای این شهر یعنی "جعفرآباد" می شویم.
هرچه نزدیک تر می شویم تعریف های برخی مسئولین شهرداری از اوضاع این شهرک به جای نگرانی کم کم ترس به دلمان می اندازد، اینکه تاالان چند پاکبان باضربه چاقو و قمه اینجا زخمی شده اند، یا اینکه خیلی از همین زباله گردها سرنگ آلوده دارند تا جرات نزدیک شدن به آنها را نداشته باشی.
بالاخره به جعفرآباد می رسیم و به اجبار ترس و نگرانی مان را کنار می گذاریم و شروع به رصد محیط می کنیم. اطراف مخازن هم اینجا پر از زباله است، زباله هایی که مشخص است یک زباله گرد حسابی همانجا روی زمین زیروروشان کرده.
کمی جلوتر چراغِ روشن مغازه ضایعاتی و فعالیت چندنفر مقابل مغازه که تلی از زباله جلوی آن انباشته شده توجهمان را جلب می کند.
بوی نامطبوع زباله را از همین فاصله چندمتری هم می شود احساس کرد، نزدیک تر می رویم متوجه می شویم چند زباله گرد جلوی مغازه در حال تفکیک بارهایشان هستند، چندجوان هم آنطرف تر داخل مغازه به کار و بارشان رسیدگی می کنند.
داخل مغازه می رویم، اول از همه اطمینان می دهیم که کاره ای نیستیم و برای بستن و گرفتن و... نیامده ایم و تنها آمده ایم گزارشی از زباله گردی بگیریم و برویم.
جوان بامعرفتی است و با روی خوش میزبانمان می شود، اما شرط وشروطش را هم همان اول با لحن مهربان اما تهدید آمیزی برایمان می گوید که عکس وتصویری از او و بقیه منتشر نشود.
مجوز کار ندارد و وقتی از اوضاع کار و کاسبیاش میپرسیم سری به رضایت تکان میدهد و میگوید روزی ۴ تا ۵ تومن زباله می خرم و من با ناباوری میگویم: روزی ۵ میلیون؟! و با لبخند سری به نشانه تایید تکان میدهد و میگوید: روزی یک تنی میشود.
میگویم چند زباله گرد برایش زباله میآورند، یک حساب سرانگشتی درذهنش میکند و میگوید: ۲۰ نفری می شوند.
می دانم خیلی هاشان معتاد متجاهرند و دوست دارم بدانم به جای زباله پول می گیرند یا مواد، که پسر جوان با دست اشاره ای به روبرو میکند و می گوید من پول می دهم، کار مواد مربوط به آن طرف خیابان است!
قیمت زباله های مختلف را هم میپرسم که میگوید: بطری نوشابه ۱۵ هزار تومن، پلاستیک شش هزار تومن، مس کیلویی ۲۵۰ هزار تومان و ... اما مس خیلی کم میآورند.
بازار کار این زباله گردها و ضایعاتی ها اینجا حسابی رونق دارد و علت این بازارگرمی هم وجود همین مخازن سطح شهر است که اگر جمع شوند یک شهر از دست این زباله گردها و ضایعاتی ها خلاص می شود.
با دنیایی از فکر و خیال به این پروسه سخت و عجیب جمع آوری زباله و زباله گردی راه برگشت را در پیش میگیریم که در خیابان مدرس به یکی از پاکبان ها می رسیم.
عرق روی پیشانی در این نیمه شب و نفس هایی که تند تند بالا و پایین می شود، سختی کارش را به خوبی برایمان نمایان می کند.
نزدیک می رویم و خدا قوتی میگوییم و با همان چهره خسته به لبخندی مهمانمان می کند از ساعت هشت شب از میدان آزادی کارش را شروع کرده و حالا که ساعت از دو نیمه شب گذشته به چهارراه اجاق رسیده است.
سپیدی موها و چین و چروکهای صورتش نشان از سن بالایش دارد. ۶۲ سال سن، زیادی برای این کار بالاست، میگوید: قدیم سنش را کوچکتر گرفتهاند و در شناسنامه ۵۲ سال است و برای همین با همان سن شناسنامهای، هنوز هم مشغول به کار است.
دانه های عرق کم کم از روی پیشانی راهشان را سمت پایین میگیرند و نفس هایش را حالا کمی عمیقتر شده است، از سختی کار می پرسیم و با دست به مسیری که از میدان آزادی آمده اشاره میکند و میگوید: تمام مسیر پیاده رو، جوی آب و خیابان را باید جارو بزنم، جانی برای آدم میماند؟!
با حرفهای بعدیاش می فهمم تنها سختی کار نیست که او را آزرده و شاید پیر کرده و این ناعدالتی است که او را به این حال و روز کشانده، وقتی که میگوید: جانباز شیمیایی است و ۱۴ سال است جارو می زند، اما جوانان دیگری که تنها دو یا سه سال است به عنوان پاکبان استخدام شدهاند با پارتی بازی برخی اعضای شورای شهر یا پشت میزنشین میشوند و یا راننده و یا نگهبان.
می گوید: نیروهای پاکبان برای این شهر کم است و آنها مجبورند ساعات زیادی را صرف جارو و تمیز کردن شهر کنند.
۵۰۰ "پاکبان" برای شهر کم داریم
موحد مسئول هماهنگی امور شهر در سکوت درحال شنیدن این حرف هاست و به تایید سری برای حرف های او تکان می دهد و می گوید: ۶۷۲ پاکبان داریم در حالی که برای کلانشهری مثل کرمانشاه حداقل به ۵۰۰ پاکبان دیگر نیاز داریم که کار اینها هم سبک شود.
ما ۹ شب شهر را کثیف تحویل می گیریم و عمده کار ما از ۹ شب تا شش صبح است، هرچند در روز هم فعالیت داریم اما عمده حجم کار در همین ساعت شب و با همین نیروهای اندک و تعداد کم ماشین آلات است.
استخدام نیروهای جدید وخرید ماشین آلات جدید از محل همین عوارض تامین می شود و اگر مردم به موقع عوارض را پرداخت کنند نیروهای ما اینقدر فشار کاری متحمل نمی شوند. از طرفی توقع داریم شورای شهر بودجه بیشتری را برای حوزه خدمات شهری اختصاص دهد.
...ساعت از نیمه های شب هم گذشته، اما هنوز صدها نفر در این شهر با جان و دل مشغول تمیز کردن گوشه گوشه این شهرند تا صبح که مردم از خواب بیدار می شوند شهری تمیز تحویلشان دهند.
حق این آدم ها این نیست که برای راحت طلبی خودمان با انداختن زباله در کوچه پس کوچه های این شهر، عذاب و سختی کارشان را چندبرابر کنیم. حق این آدم ها این نیست که ریخت و پاش های روزانه ما در کوچه و خیابان را آنها شبانه و با کمر خمیده جمع آوری کنند!
سختی کار این آدم ها آنقدری هست که نخواهیم باری به دوششان اضافه کنیم، اگر به جای پرتاب زباله در کوچه و خیابان آن را در سطلهای زباله بیندازیم و اگر راس ساعت ۹ شب زباله را در مخازن قرار دهیم و اگر عوارض را به موقع پرداخت کنیم، قطعا بار سنگینی از روی دوش این آدم های خسته و خمیده بر میداریم.
انتهای پیام