در این خبر به معرفی زنانی که به سرنوشتی تلخ دچار شدند می پردازیم.
کبری امین سعیدی در سال ۱۳۴۸ با نام هنری شهرزاد در فیلم «قیصر» به کارگردانی مسعود کیمیایی در نقش سهیلا فردوس به ایفای نقش پرداخت. او به تدریج در فیلمهایی چون «تنگنا» و «صبح روز چهارم» نقشهای تأثیرگذاری را ایفا کرد و در جشنواره «سپاس» موفق به کسب جایزه شد. شهرزاد حدود سال ۱۳۵۲ به دلیل اعتراض به فضای حاکم بر فیلمفارسی از دنیای بازیگری کنارهگیری کرد و به عضویت گروه سینمای آزاد درآمد و به ساخت فیلمهای کوتاه پرداخت. در سال ۱۳۵۶، او اولین و آخرین فیلم بلند خود را با عنوان «مریم و مانی» با بازی و سرمایهگذاری پوری بنایی تولید کرد.
فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سالها بیخبری و با تصاویری تکاندهنده از این ستاره سالهای دور سینما واکنشهای تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد: ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶، یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روحانگیز سامینژاد مُرده است. رختخواب سامینژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده، دختر لر.
سامینژاد بیان کرده است که پس از طلاق از شوهرش، ناچار به کرمان بازگشت تا با مادرش زندگی کند. در آن روزها، او مجبور بود که «پنهان شود» و «از یک سوراخ بیرون نیاید»، زیرا نمیخواست مردم از «شغل» او باخبر شوند. او اشاره کرد که «مادر، خواهر و خانوادهاش به شدت تحت فشار مردم بودند» و به او میگفتند که دیگر «نباید در فیلمها بازی کند». سامینژاد خود را به خاطر گناهی که مرتکب نشده بود، در وضعیت دشواری میدید. به همین دلیل، او «گوشهنشینی» را انتخاب کرد و برای سالها تمایلی نداشت که کسی از محل زندگیاش باخبر شود.
یکی دیگر از زنان بازیگری که سرونشتی تراژیک را تجربه کرد، فریماه فرجامی، ستارۀ سینمای دهۀ ۶۰ بود که خیلیها او را زیباترین زن سینمای ایران میدانند. او با چشمان براقش، وقتی پای مصاحبه در برنامۀ «هفت» نشسته بود، دیگر برقی در چشم نداشت. آنچه در مورد فرجامی به شکل حسرتی بر دل دوستدارانش درآمد، بر باد رفتن آن زیبایی و شکوه بازیگر بود.
ایرج راد از بازیگران قدیمی تئاتر و سینما دربارۀ او گفته: «فریماه فرجامی سادگیای داشت که باعث شد او را دوره کنند تا کار به جایی برسد که نباید میرسید. او توانایی داشت که کارهای زیادی در این عرصه داشته باشد ولی حتی کسانی که از مصائب او آگاه بودند دست او را نگرفتند» فرجامی در دو ماه پایانی عمر دچار سکته مغزی شد و پس از بهبود نسبی، درمان را تحتنظر پزشک در خانه ادامه داد، اما دوباره بر اثر سکته در بیمارستان بستری شد و چند روز در کما به سر برد. او سرانجام در ۹ تیر ۱۴۰۲ در سن ۷۱ سالگی در حالی درگذشت که سالها بود در انزوا به سر میبرد.
ثریا حکمت هم یکی دیگر از بازیگران زن سینمای ایران بود که سرنوشتی تراژیک پیدا کرد. او ۱۳ مرداد ۱۳۹۳ در سن ۶۱ سالگی خود اعلام کرد که در نهایتِ تنگدستی زندگی میکند. او به نقل از خودش، در مراجعه به وزارت ارشاد حتی خواستار فروش قبرش در قطعۀ هنرمندان برای گذران زندگی شده بود. عدهای از مردم در پی انتشار دردنامۀ او خواستار کمک به این هنرمند شده بودند. وی با بیان اینکه در وضعیت مالی خیلی بدی به سر میبرد گفته بود: بعد از ۳۵ سال کار و ۶۱ سال سن، من را بهعنوان پیشکسوت قبول ندارند. در نتیجه از چندی دیگر در چادر زندگی میکنم.
ثریا حکمت در بامداد جمعه ۲۰ فروردین ۱۳۹۵، در سن ۶۲ سالگی به دلیل تشنج و لخته شدن خون درگذشت. پیکر او در کنار مزار مهری مهرنیا، در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد. هر دو به عنوان بازیگران زن ایرانی، سرنوشتی تلخ را در پایان عمر خود تجربه کردند. این تنها نمونهای از سرنوشت غمانگیز زنان سینمای ایران است که به عاقبتی ناگوار دچار شدند. البته این موضوع مختص زنان نیست؛ بسیاری از بازیگران مرد نیز با چنین تقدیر تلخی روبرو شدند، به طوری که سرنوشت آنها یادآور سخن فردوسی است که میگوید: «هنر خوار شد جادویی ارجمند.»