شیرزنی که تمام زندگی خود را وقف بسیج کرد

خبرگزاری ایسنا شنبه 10 آذر 1403 - 11:49
در دوران دفاع مقدس شیرزنانی بودند که اقدامات بسیاری برای انقلاب اسلامی انجام دادند، شیرزنانی که از جان و مال خود گذشتند و پابه پای مردان جنگیدند تا همیشه پرچم بر افراشته جمهوری اسلامی ایران چشمان دشمنان را کور کند.

مهمان خانه یک حاج خانم می‌شوم، او متولد سال ۱۳۱۷ است شاید سنی از او گذشته باشد اما نمی‌توانی خستگی سال‌ها تلاش و مجاهدت را در او ببینی.

شاید نام «ایران حبیب‌نیا»، برای عموم مردم آشنا نباشد اما در جامعه، همسایه‌ها، دوستان، آشنایان و پیشکسوتان قدیمی تبریز شخصیت شناخته شده و معروفی است. 

حاج خانم حبیب‌نیا با روی گشاده از من استقبال می‌کند، به گرمی دستم را می‌فشارد و صورتم را می‌بوسد، با من به گونه‌ای سخن می‌گوید که گویی فرزند او هستم از وقتی که وارد خانه شدم لبخند روی لب دارد.

وقتی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید در تمامی حیطه‌ها همانند پایگاه، مساجد، ستاد اجرایی و کمیته امداد در راستای انقلاب فعالیت‌های خود را آغاز کرد تا قهرمان زندگی نیازمندان باشد.

او قهرمان مبارزه با بی‌سوادی بود و در نهضت سوادآموزی به همراه آموزشیاران در خشکاندن ریشه بی‌سوادی ایفای نقش می‌کرد، او حتی رابط بهداشت بود و در محله برای ریشه کنی فلج اطفال اقدامات بسیاری انجام داد.

در سال ۱۳۷۳ مسجد میرآقا به علت انفجار نارنجک بسته بود، حاج خانم با ارثیه‌ای که از طرف پدرش به او رسیده بود در راه خدا به صورت خودجوش در مسیر پیشرفت این سرزمین به بازسازی و پاکسازی مسجد هزینه کرد و پایگاه بسیج میرآقا را راه‌اندازی و آن را تامین کرد، حاج خانم همه این اقدامات را در زمان جوانی با عشق به این میهن و ملت انجام داده بود.

این ارثیه در سال‌های ۷۰ حدود ۱۵ میلیون بود که همه آن خرج پایگاه میرآقا و فعالیت‌های بسیجی شد، حاج خانم حبیب‌نیا نه تنها از ارثیه ۱۵ میلیونی خود گذشت بلکه مجاهدت‌های این شیرزن تمامی نداشت چون دورانی که برای جبهه امدادرسانی می‌کردند، حاج خانم النگو طلای خود را از دستش درآورد و به جبهه دفاع مقدس اهدا کرد، شاید گمان کنید که اقدامات فداکارانه این شیرزن تمام شده نه ! حاج خانم باز هم از پای ننشسته و حتی طلاهای خود را به مدافعان حرم هم هدیه کرد.

در ذهنم مرور می‌کنم که قبل از دلارام شمس آذران که اخیرا طلای میلیاردی خود را به جبهه مقاومت اعطا کرد در دوران دفاع مقدس هم شیرزنانی بودند تا بدون چشم داشت و از عمق وجود طلاهای خود را به جبهه دفاع مقدس پیشکش کنند. 

در راستای حمایت از دفاع مقدس حاج خانم حبیب‌نیا در قسمت پشتیبانی، حضور فعالی داشت و تمامی بانوان را به پایگاه میرآقا جمع میکرد و مایحتاج مهم جبهه را به طور خودجوش مهیا می‌کرد.

این اقدامات فقط برای دوران دفاع مقدس نبود در دورانی که مدافعان حرم به سوریه اعزام می‌شدند تلاش‌ها و مجاهدات حاج خانم تمامی نداشت و حتی در آن دوران هم به جبهه دفاع از حرم هیچ کمکی را دریغ نمی‌کرد.

حاج خانم حبیب‌نیا شروع می‌کند تا از فعالیت‌های آن دوران‌ برایم بگوید، او جوانان و بسیجیان را جمع می‌کرد و به مسافرت‌های زیارتی و تفریحی می‌برد همچنین در مسجد کلاس‌های آموزشی برگزار می‌کرد که افرادی که در دستش پرورش یافتند امروزه برای خود دارای جایگاه ویژه‌ای هستند.

ایران حبیب‌نیا در سال ۱۳۸۸ از نظر تعداد جذب بسیج در جشنواره اسوه کشوری یک بار مقام‌آور شده است.

شیرزنی که تمام زندگی خود را وقف بسیج کرد

دختران حاج خانم درکنارش جای می‌گیرند، یکی از آن‌ها نسرین رضاوند و دیگری سیمین رضاوند است.

حاج خانم حبیب‌نیا دارای سه دختر و چهار پسر است که تک به تک فرزندانش موجب افتخار هستند او همچنین در تربیت خانواده خود تلاش‌های بسیاری کرده است.

شیرزنی که تمام زندگی خود را وقف بسیج کرد

نسرین رضاوند جانشین حاج خانم حبیب‌نیا است و اوست که پایگاه بسیج میرآقا را مدیریت می‌کند.

سیمین رضاوند که دارای مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی است، در پایگاه میرآقا فعالیت دارد اما در کنار آن یک کلینیک روانشناسی و همچنین یک کانون ازدواج برای خود راه‌اندازی کرده است.

لیلا رضاوند یکی از شاعران شهر تبریز است که شعرهایش رنگ و بوی ولایت و امام زمان (عج) را دارد او شعرهایش را با انگشتان دل نوشته که این روزها متاسفانه کسالت دارد و انگشتانش دیگر توان نوشتن را ندارند.

اسماعیل رضاوند یکی از فرزندان حاج خانم، دانشجوی فعال دانشگاه، اهل قلم، بسیجی فعال، نماینده ولی‌فقیه در بسیج دانش آموزی دانشگاه تبریز، شورای حوزه بسیج فرهنگی بود که در مهرماه سال ۱۳۷۸ در دیدار رهبری که برای گرفتن مجوز و حکم برای بردن دانشجویان دانشگاه به دیدارهای رهبری، رفته بود در راه برگشت تصادف می‌کند و شهادت‌گونه مسافر آسمان می‌شود.

اسماعیل رضاوند همچنین پایان‌نامه‌ای با مضمون تهاجم فرهنگی نوشته بود که استاد در زیر نمره ۲۰ وی نوشته، نمره ۲۰ کمترین نمره‌ برای این پایان‌نامه بوده و ارزش آن بیشتر از این نمره است.

یونس رضاوند یکی دیگر از فرزندان حاج خانم حبیب‌نیا است، یونس از اول جنگ بند پوتین‌هایش را محکم گره میزند و به دل جنگ می‌رود و تا زمانی که دشمن را از خاک ایران بیرون کند دست از جنگیدن نمی‌کشد، او هیچگاه به مرخصی نمی‌آمد به استثنای زمانی که مجروح به خانه باز می‌گشت، هم‌اکنون یونس رضاوند جانباز دفاع مقدس محسوب می‌شود.

سیمین دختر حاج خانم می‌گوید، در زمان تظاهرات به گفته مادرم یک به یک درِ خانه‌های همسایه‌ها را می‌زدیم و با فامیل جمع می‌شدیم تا به اعتراضات علیه رژیم شاه برویم، مادرم برای اینکه در آن سیل عظیم مردم از هم جدا نشویم گوشه چادرهایمان را به چادر خود گره میزد و سپس به سوی تظاهرات میرفتیم. 

در سال‌های ۸۰ مادرم تصادف کرد اما فکر نکنید که فاصله‌ای بین پایگاه و فعالیت‌های مادرم افتاد زیرا فعالیت‌های پایگاه به خانه منتقل شده بود و زیر تخت مادرم پر از فرم‌های بسیج بود و کسانی که می‌خواستند فرم پر کنند به خانه مراجعه می‌کردند در اصل پایگاه بسیج میرآقا وارد خانه ما شده بود.

او می‌گوید به عشق پایگاه بود که جراحات تصادف زودتر موجب بهبود مادرش شد چون دائما از خانه به پایگاه می‌رفت.

نسرین دختر حاج خانم نیز ادامه می‌دهد: تحصیلات مادرم ششم قدیم است، پدربزرگم شخصیت مذهبی داشته و موذن بود، در زمان‌های گذشته که اجازه نمی‌دادند کسی به مدرسه برود پدربزرگم، معلمی را فراخوانده بود تا مادرم بتواند در خانه درس بخواند و با سواد شود.

او می‌گوید: پدرم هیچوقت مانع فعالیت‌های مادرم نشد و حمایتگر کارهایش بود، ما به صورت خانوادگی عشق و علاقه به پایگاه و بسیج داشتیم که اگر این اشتیاق نبود اقدامات بزرگی علیه پایگاه به ثمر نمی‌رسید.

سیمین به زندگی خود اشاره می‌کند و می‌گوید: پدرم به علم اهمیت بسزایی می‌داد با اینکه من زود ازدواج کردم اما در دوران ۳۰ سالگی دوباره شروع به تحصیل کردم و دارای ارشد روانشناسی هستم که پدرم مشوق اصلی من بوده و همه موقعیت‌های خودم را مدیون او هستم.

نسرین هم همچنان از پدر می‌گوید: زمانی که انقلاب پیروز شد، پدرم فورا تلوزیون خرید تا همه در خانه ما جمع شوند. پدرم خیر بود و دست همسایگانی که از نظر مالی کمبودی داشتند، می‌گرفت او زوج‌ها را بهم می‌رساند و به جهیزیه آن‌ها کمک می‌کرد و همه جوری دست انسان‌های نیازمند را می‌گرفت، پدر و مادرم فداکاری‌های بسیاری در طول زندگی خود انجام داده‌اند.

دختر حاج خانم می‌گوید کل خانوادش از اعماق قلب به اسلام، انقلاب اسلامی و این نظام عشق داشتند و خواهند داشت.

در حال خداحافظی از حاج خانم فقط به یک چیز فکر می‌کنم، چگونه فردی می‌تواند تا این حد از جان، مال و زندگی خود در راه آرمان‌هایش دست بکشد؟

انتهای پیام

منبع خبر "خبرگزاری ایسنا" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.