به گزارش خبرگزاری مهر، جنگ که شد «موسیانِ شهرستان مرزی دهلران»، زیر آتش بمب و گلوله رفت و تَنش، سپر بلا شد و حالا بعد از گذشت سالها هنوز مرهمِ درست و درمانی بر زخمهای تنِ این شهر و روستاهای آن گذاشته نشده است.
مردمانی که نانشان را از زحمت بازوی خود و سخاوت دلِ زمین هایِ کشاورزیشان به دست میآورند و سقف آرزوهای برآورده نشده ایشان، درست به کوتاهی خانههای کوچک آن هاست. به مردمانش که نگاه میکنی، سادگی را میبینی و بی آلایشی را و کودکانی که آنقدر فرصت ندارند تا مانند هم سن و سالهای شهری خود، اوقاتشان را به بازی و تفریح بگذرانند؛ آنها تمام روز، در سرِ زمینهای کشاورزی مشغول کمک کردن به پدر و مادر و یا همراه گلههای گوسفندان در دل کوه و کمر هستند؛ اما با این مردم که هم کلام میشوی، میبینی همت و نوعدوستی شأن بسیار پر رنگتر از دستان خالی آن هاست.
حالا از دل همین محرومیتها فرزندی قد علَم کرده که درک دردهای اطرافیانش او را به درجه فرماندهی رسانده و با وجود اینکه تنها ۱۶ سال دارد؛ اما بزرگ شدن با کمبودها و رنجهای شهر و دیارش، از او مردی ساخته است تا بسیار بزرگتر از شناسنامه اش حرف بزند و قدم بردارد.
مهرشاد سهیلی در اردیبهشت سال ۱۳۸۳ در شهر موسیان که از توابع استان ایلام است به دنیا آمد. او کودکی خود را در تنهایی و در کنار مادر گذراند تا به سن مدرسه رسید در دوران تحصیل با مشکلات شهر و مردم رنج کشیده موسیان بیشتر آشنا شد، اشتیاق کمک به مردم را در خود پیدا کرد و به کارهای فرهنگی و مذهبی علاقه نشان داد.
زندگی در نقطه صفر مرزی که هنوز آثار و جراحتهای جنگ تحمیلی و دوران هشت سال دفاع مقدس را در خود داشت مهرشاد را عملاً با زندگی و روحیه شهدای دفاع مقدس آشنا کرد. او نمیخواست به اوضاع و شرایطی که میبیند بی تفاوت باشد پس به محض اینکه فرصتی را فراهم دید دست به اقدام و عمل زد.
پدر و مادر مهرشاد وقتی دیدند که او شوق کمک کردن به مردم محروم موسیان را دارد و همین طور در راه انداختن کارها و فعالیتهای فرهنگی و مذهبی بی میل نیست به او آزادی عمل دادند و تصمیم گرفتند در این مسیر همراه او باشند.
مهرشاد که سن و توان خود را کوچک نمیدید تلاشش را به کار بست تا در دهه کرامت موکبی برای خدمت رسانی به مردم راه اندازی کند و کلاسهای قرآن را در مسجد محله برگزار کند. بعد از مدتی این فعالیتها باعث ایجاد اعتماد مردم و مسئولین شهر به او شد.
وی با وجود سن کم اما ارادهای بالا داشت و میخواست تغییری در شهر و زندگی مردم ایجاد کند برای همین به فعالیتهای فرهنگی و همین طور خیرانه خود ادامه داد.
پس از مدتی به توصیه مسئولین شهر موسیان تصمیم گرفت تا فعالیتهای خود را در قالب یک خیریه و به صورت رسمی و قانونی انجام دهد تا بتواند بهتر به مردم محروم کمک کند.
مهرشاد در این مسیر با موانع مختلفی رو به رو شد. عدهای به بهانه سن پایینش او را باور نداشتند و یا کارهایی که قصد انجامش را داشت ممکن نمیدانستند و یا فکر میکردند حتماً باید کسی از بیرون برای نجات محرومان و برطرف کردن مشکلات شهر اقدام کند اما مهرشاد خلاف این قضیه را ثابت کرد و از آنجایی که میخواست برای رشد مردم شهر و کشورش قدمی به جلو بردارد در برابر سختیها تاب آورد و به همه نشان داد که روحیه جهادی و حال و هوای جوانها و نوجوانان رزمنده جنگ تحمیلی هنوز در درون جوانان ایران زمین زنده است و این نوجوانان و جوانان اگر فضا و فرصت را فراهم ببینند آماده فعالیت و همکاریاند.
با انتشار خبر راه اندازی جشنواره آتش به اختیار در صداوسیما، مهرشاد به فکر شرکت در این جشنواره افتاد و در جشنواره ثبت نام کرد. حضور فعال و با انرژی مهرشاد در نمایشگاه جشنواره باعث شد تا همه شرکت کنندگان و مسئولان متوجه او و فعالیتهایش شوند و عنوان جوانترین و فعالترین شرکت کننده جشنواره به او تعلق پیدا کند.
بعد از این جشنواره مهرشاد دید که کارش تازه شروع شده و زمینههای زیادی برای فعالیت فرهنگی و انسان دوستانه در شهر موسیان و دیگر شهرها وجود دارد. پس جدی تر از قبل وارد میدان شد پویشهای فرهنگی و خیرخواهانه راه اندازی کرد و پر تلاش اقدام به شناسایی محرومیتها و رفع مشکلات مناطق محروم نمود
این روزها مهرشاد در کنار تحصیل و درس خواندن به کارها و فعالیتهای فرهنگی و خیرخواهانه خود ادامه میدهد و حالا همه او را به عنوان یک بسیجی تمام عیار، فعال فرهنگی و نیروی جهادی میشناسند و او در نقاط مختلف کشور از جمله استان سیستان و بلوچستان و نقاط دور افتاده مرزی به بهبود زندگی هموطنان خود کمک میکند.