فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده روشنایی
درودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی
نمیبینم از همدمان هیچ بر جای
دلم خون شد از غصه ساقی کجایی
ز کوی مغان رخ مگردان که آن جا
فروشند مفتاح مشکل گشایی
عروس جهان گر چه در حد حسن است
ز حد میبرد شیوه بیوفایی
دل خسته من گرش همتی هست
نخواهد ز سنگین دلان مومیایی
میصوفی افکن کجا میفروشند
که در تابم از دست زهد ریایی
رفیقان چنان عهد صحبت شکستند
که گویی نبودهست خود آشنایی
مرا گر تو بگذاریای نفس طامع
بسی پادشایی کنم در گدایی
بیاموزمت کیمیای سعادت
ز همصحبت بد جدایی جدایی
مکن حافظ از جور دوران شکایت
چه دانی توای بنده کار خدایی
شرح لغت: نوردل:فروغ مهر
۱-، چون مانند باد بهاری بوی مشکبار همراه شما میباشد. پس شما که این اندازه خوب و دوست داشتنی هستید، چرا به امور دیگران بیهوده دخالت میکنید و موجبات رنجش دیگران را فراهم میکنید؟
۲- بین نیت شما و اعمال او، خیلی تفاوت است. اگر میخواهید به آرزوی خود برسید، باید تلاش و کوشش زیاد کنید، زیرا تو کجا و چشم مست جانان کجا. با این حالت و روش که شما پیش میروید، بین شما فاصله زیاد است، چون او سر خوش است ولی شما خمار، و زندگی بدون شادی فایدهای ندارد.
۳- مادامی که عشق هست، از عقل کاری ساخته نیست. پس صبر و شکیبایی را به شما توصیه میکنم. از شما میخواهم با متانت و بردباری و کوشش گام بردارید.
احساس تنهایی و دلگیری میکنی. از دوستان خود پشت پا خوردهای. همان بهتر که از دوستان نااهل جدا شدهای. از کار خدا شکوه نکن، زیرا صلاح تو در آن است که خدا میخواهد و تو از آن غافلی. اگر به دنبال پناهگاه امنی هستی، به درگاه خدا روی کن که او بهترین گشاینده است.