به گزارش اقتصادنیوز، عرب سنتر واشنگتن دی سی با انتشار گزارشی مدعی شد: در هفته گذشته، شاهینهای ضدایرانی در واشنگتن هشدارهای تندی درباره آغاز مذاکرات هستهای دولت ترامپ با ایران صادر کردهاند. یکی از این تحلیلگران ادعا کرده است که ایران «بلافاصله پس از آنکه متوجه استیصال واشنگتن شدند، از اختلاف مواضع مذاکرهکنندگان بهرهبرداری خواهند کرد.»
واقعیت آن است که در شرایط کنونی کاخ سفید درگیر چند صدایی است. استیون ویتکاف، نماینده ویژه کاخ سفید، روز ۱۴ آوریل اعلام کرد: «ایران نیازی به غنیسازی بالاتر از ۳.۶۷ درصد ندارد»؛ موضعی که با سیاست «غنیسازی صفر» مورد حمایت مشاور امنیت ملی، مایکل والتز و سایر جنگطلبان دولت در تضاد قرار داشت. با این حال، ویتکاف تنها یک روز بعد، در ۱۵ آوریل، موضع خود را تغییر داد و گفت: «ایران باید برنامه غنیسازی و تسلیحاتی هستهای خود را به طور کامل از برچیند».
با این حال، مشکل اصلی نه در برداشت ایران از ناتوانی کاخ سفید که در دو راهی است که دولت آمریکا با آن مواجه شده است. گزینه نخست، دستیابی به توافقی است که بر مبنای حفظ سطح محدودی از غنیسازی اورانیوم تحت نظارت شدید و بلندمدت در ایران، در قبال رفع تحریمهای عمده بنا شود. گزینه دوم، اقدام دیگر درباره برنامه هستهای ایران است.
شاهینهای ضدایرانی در واشنگتن و متحدان اسرائیلیشان، بهویژه نخستوزیر بنیامین نتانیاهو، خواهان اقدام ادعایی متجاوزانه هستند. آنان که نگراناند دونالد ترامپ موضع آنها را رد کند، سخت در تلاشند تا با دامن زدن به بحثهای تفرقهآمیز درباره احتمال توافق با ایران، این روند را تحت تأثیر قرار دهند.
با این حال، گزارشهای خبری متعددی از منابع مختلف در ایران و اسرائیل حاکی از آن است که مذاکرات غیرمستقیم ۱۹ آوریل میان ویتکاف و مذاکرهکنندگان ایرانی در رم پیشرفت قابل توجهی داشته است و اکنون که احتمال دستیابی به «توافق در باب چارچوب ها نه جزئیات» افزایش یافته، لازم است نه تنها به مزایا و معایب این توافق، بلکه به این نکته نیز اندیشیده شود که آیا رئیسجمهور و مشاورانش برنامهای برای جای دادن چنین توافقی در یک راهبرد جامعتر آمریکا در منطقه ــ که شامل حل و فصل مسئله فلسطین و سایر چالشها میشود ــ دارند یا خیر.
توافق با ایران نتایجی را به همراه خواهد داشت که ممکن است با گذر زمان تغییر کند. تهران ممکن است مانند گذشته فعالیتهای غنیسازی اورانیوم و پلوتونیوم خود را از سرگرفته یا با نزدیک شدن به پایان دوره نظارت گستردهای که آمریکا و جامعه بینالمللی برقرار میکنند، سرعت غنیسازی را افزایش دهد. گرچه کاخ سفید احتمالاً بر دائمی شدن محدودیتهای غنیسازی و بازرسیهای سختگیرانه پافشاری خواهد کرد، ایران به احتمال زیاد با این خواستهها مخالفت خواهد کرد. افزون بر این، با توجه به تهران هرگونه مذاکره درباره برنامه موشکی ایران را رد کردهاند، در نبود توافق جداگانهای درباره این موضوع حیاتی، تهران همچنان به توسعه قابلیتهای موشکی ادامه خواهد داد؛ مسألهای که باعث نگرانی اسرائیل و همسایگان عرب ایران خواهد شد.
با این وجود، توافق با ایران میتواند مزایای قابل توجهی نیز به همراه داشته باشد؛ حتی برای بازیگرانی مانند آمریکا و اسرائیل که همچنان با دشمنی سرسخت و غیرقابل اعتماد روبرو خواهند بود. این توافق میتواند محافطه کاران ایران را تحت تاثیر قرار داده و فضای بیشتری برای اصلاحطلبان ایجاد کند. در سال گذشته، محافظه کاران برای تثبیت قدرت خود تلاش کردند، اما چالشهایی نظیر بحران اقتصادی موجب تقویت موقعیت اصلاحطلبان شده است. احیای اصلاحطلبان میتواند برای گشایش در عرصه سیاست خارجی بستر ساز شود. اگرچه استعفای محمدجواد ظریف از معاونت ریاستجمهوری در دوم مارس نشانگر تداوم نفوذ محافظه کاران است، اما یک توافق میتواند به مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری در جلب حمایت محافظهکاران میانهرو کمک کند و ائتلاف غیررسمی او را تقویت نماید.
از سوی دیگر، توافق میتواند مانع از عبور ایران از آستانه گریز هسته ای شود. گرچه منابع اطلاعاتی آمریکا میگویند ایران به میزان کافی اورانیوم غنیشده برای گریز هستهای ادعایی دارد، اما همچنان مراحل فنی پیچیدهای مانند آزمایش و ایجاد توانایی «ضربه دوم» را باید طی کند.
این موسسه مطالعاتی در ادامه یادداشت ادعاییاش آورد: گزارشهای ادعایی نشان میدهد که اسرائیل در تدارک اقدام ادعایی علیه ایران در مه ۲۰۲۵ با حمایت آمریکا بوده است، اما ترامپ این اقدام را متوقف کرده است. فارغ از اختلاف نظرها، ایران و آمریکا هر دو خواهان رویارویی گسترده در منطقه نیستند؛ موضوعی که میتواند مسیر نفت و گاز در دریای سرخ و تنگه هرمز را مختل کرده و بحران اقتصادی جهانی بیافریند.
در شرایطی که بیست درصد از صادرات انرژی جهان همچنان از تنگه هرمز عبور میکند و سیاستهای تعرفهای ترامپ نیز اقتصاد جهانی را بیثبات کرده، عدم توافق میتواند به تقابل میان آمریکا، اسرائیل و ایران منجر شود.
در نهایت، گرچه توافق هستهای با ایران بهمراتب بهتر از گرفتار شدن در گرداب رویارویی منطقهای است، اما نمیتواند جایگزین راهبرد منسجم آمریکا شود؛ راهبردی که شامل موضع جدیدی درباره مناقشه اسرائیل و فلسطین و حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس باشد. تجربه ترامپ نشان میدهد که سیاست مبتنی بر بداههسازی چه مخاطراتی دارد. او برخلاف بایدن، علاقه چندانی ــ چه عاطفی و چه فکری ــ به هیچ بازیگر خاورمیانهای، از جمله اسرائیل، ندارد. آنچه برای ترامپ اهمیت دارد، دستیابی به قدرت شخصی نامحدود است. ایران این را درک کرده و ممکن است برای کمک به ترامپ جهت ثبت یک «پیروزی» حاضر به توافق شود؛ گزاره ای که ناخرسندی تندروهای اسرائیل و واشنگتن را به دنبال دارد.