به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه همشهری نوشت: منظور زن جوان از دزد حرفهای، همسرش بود که فقط چندماه از ازدواجشان میگذشت.
این زن ادامه داد: چندماه قبل با شهرام در فضای مجازی آشنا شدم. میگفت مهندس برق است و کمکم به او علاقهمند شدم و درنهایت این آشنایی به ازدواج ختم شد.
وی گفت: 3ماه قبل با یکدیگر ازدواج کردیم و زندگی خوبی داشتیم. شهرام میگفت در نمایشگاه اتومبیل کار میکند و درآمد خوبی دارد. اوایل زندگی، اعتماد کامل به او داشتم اما بهتدریج به وی مشکوک شدم. رفتارش عجیب بود و تماسهای مشکوکی داشت تا اینکه تصمیم گرفتم پی به اسرار او ببرم.
زن جوان در ادامه با نشاندادن عکس و فیلمها به افسر پلیس، ادامه داد: این فیلمها را وقتی گرفتم که شوهرم را تعقیب میکردم. من مطمئن بودم که او رازی را از من مخفی میکند و فکر میکردم پای زنی دیگر در میان است. برای همین تعقیبش کردم اما در عین ناباوری متوجه شدم که شهرام دزد خودروست و ماشینهای مدلبالا سرقت میکند و از او حین سرقت فیلم گرفتم.
مجرم سابقهدار
پس از ثبت اظهارات زن جوان و سرنخهایی که وی در اختیار پلیس قرار داد، کارآگاهان پلیس زیرنظر بازپرس ویژه سرقت وارد عمل شدند و در بررسیهای اولیه متوجه شدند که شهرام گرچه تحصیلکرده است، اما یک مجرم سابقهدار بهشمار میرود. این در حالی بود که همسرش از سابقهداربودن او بیاطلاع بود و به این ترتیب دستور بازداشت وی صادر و او دستگیر شد. مرد جوان در بازجوییها به سرقت سریالی خودروهای مدلبالا اعتراف کرد و تحقیقات تکمیلی از او ادامه دارد.
اعترافات عجیب دزد میلیاردر
شهرام 34ساله است و لیسانس مهندسی برق صنعتی از یک دانشگاه معتبر دارد. ظاهرش کاملا موجه و مسلط به زبان انگلیسی و فرانسه است. شاید اگر لباس متهمان به تن نداشت، کمتر کسی میتوانست باور کند که او یک سارق حرفهای است. گفتوگو با وی را بخوانید.
چرا یک مهندس باید سر از دنیای سارقان در بیاورد؟
همه مجرمان که بیسواد و از قشر ضعیف جامعه نیستند. گاهی هم افراد تحصیلکرده دچار چنین اشتباهی میشوند. بهنظر من سرقت هم تخصص و استعداد میخواهد. مثلا خیلیها سرقت میکنند اما پول درست و حسابی گیرشان نمیآید. اما آنهایی که باهوشتر هستند، پول بیشتری به جیب میزنند که خب همانطور که میبینید در هر صورت نتیجهاش دستگیری است و زندان. راستش من ابتدا فقط میخواستم هیجان سرقت را تجربه کنم اما بعد گرفتارش شدم.
چندساله بودی که سرقت را شروع کردی؟
اولین سرقتم5 یا 6سال قبل بود. یک پژو 206دزدیدم. چون عاشق 206هستم. بعد از سرقت با ماشین دوری زدم تا بنزینش تمام شد. سپس ماشین را در خیابان رها کردم.
چه شد که تصمیم گرفتی به سرقت ادامه دهی؟
احساس کردم توی این کار استعداد دارم. کمکم شروع کردم به سرقت ماشینهای 206. اما چون تازهکار بودم گیرافتادم. به زندان که رفتم با خلافکاران زیادی آشنا شدم. در معاشرت با آنها، شگردهای جدید سرقت خودرو را یاد گرفتم و بعد از آزادی دوباره شروع کردم.
چه شگردهایی یاد گرفته بودی؟
یاد گرفته بودم چطور ماشینهای مدلبالا مانند سراتو، ماکسیما یا مزدا 3 را سرقت کنم. البته همه فوت و فنهای سرقت را که نمیتوانم بگویم و لوبدهم اما همین را بدانید که من خودروهایی را برای سرقت انتخاب میکردم که یکسری شرایط خاص داشتند. مثلا درسراشیبی پارک شده باشند، قفلفرمان و قفلترمز هم نداشته و ترجیحا خاکگرفته باشند که اینها نشان میدهد صاحبش خیلی وقت است به سراغش نرفته است. بعد با ابزاری که داشتم در را باز میکردم. زمان زیادی برد تا من این فوت و فنها را یاد گرفتم و همینهایی که گفتم کافی است.
با خودروهای سرقتی چه میکردی؟
یا خودرو را به مالخر میفروختم یا اسقاط میکردم و قطعاتش را میفروختم و یا با شیوه سندنمرهکردن میفروختم. شیوه سندنمره این است که پس از سرقت ماشین، یک خودروی تصادفی مانند خودروی سرقتی میخریدم. سپس ادامه کار را به همدستانم میسپردم تا وسایل اصلی خودروی سرقتی را روی تصادفی سوار کنند و بعد خودروی سرقتی را با سند خودروی تصادفی میفروختم.
از سرقتها چقدر گیرت آمد؟
بستگی به نوع ماشین و قیمتش در بازار داشت. حساب کنید پول خرید خودروی تصادفی و 30میلیون تومان هم پول مزد همدستانم، باقی پول برای خودم میماند که مبلغ زیادی بود. اما اگر قرار بود ماشین را اسقاط کنم مجبور میشدم 60 تا 100میلیون تومان بفروشم.
برگردیم به زندگی شخصیات، چرا راز به این بزرگی را از همسرت پنهان کردی؟
بهنظر شما، اگر میگفتم سارقم، با من ازدواج میکرد؟ آنقدر عاشقش شده بودم که باید نقش بازی میکردم تا با او ازدواج کنم. چنان خوب نقش بازی کردم که خانوادهاش حتی تحقیق هم نکردند، شاید اگر یک تحقیق کوچک میکردند، متوجه میشدند سابقه دارم.