به گزارش همشهری آنلاین، ثمانه اکوان؛ تحلیلگر سیاسی در روزنامه همشهری نوشت،اختلافات ریشهدار درون ساختار سیاسی ایالات متحده، بهویژه در سطح عالیترین نهادهای تصمیمساز آن، موجب شده است سیاست خارجی این کشور- خاصه در قبال جمهوری اسلامی ایران - گرفتار تشتت و چندپارگی آشکاری شود؛ چنانکه هر تصمیمی بیش از آنکه حاصل عقل جمعی باشد، برآیندی از کشمکشهای جناحی و رودررویی درونی است.
در یکی از جلسات اخیر در کاخ سفید که با حضور ترامپ، مقامات امنیتی و مسئولان دستگاه دیپلماسی آمریکا برگزار شد، این اختلافات بار دیگر عیان شد. رئیسجمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، مایل بود شخصاً زمام امور مربوط به پرونده ایران را در دست گیرد و تصمیمسازی مستقیم کند.
تیم سیاست خارجی او اکنون در ۲شاخه متضاد تعریف میشود: بخشی متشکل از چهرههایی چون ترامپ، جیدی ونس و ویتکاف که با دیدگاهی میانهرو نسبت به ایران به گفتوگو گرایش دارند و در سوی دیگر، جناحی تندرو شامل وزیر دفاع و وزیر خارجه آمریکا که نهتنها از مذاکره گریزانند، بلکه گزینه نظامی- و بهویژه حمله به مراکز هستهای ایران- را در دستور کار دارند.
این ساختار متزلزل در حالگذار و دگرگونی است و با فشارهای فزایندهای که از سوی لابیهای صهیونیستی و جریانهای افراطی بر جناح میانهرو وارد میشود، احتمال تغییرات بیشتر در آیندهای نهچندان دور، دور از ذهن نیست.
در این میان، خود ترامپ نیز نه با ادبیاتی دیپلماتیک که با نوساناتی مداوم میان تهدید و تطمیع، عرصه مذاکره را بیش از پیش مبهم و غیرقابل پیشبینی ساخته است؛ چنانکه در برخی موارد، سخنانی به زبان میآورد که با اصول ایران همراستا مینماید، اما همزمان با ابزار تحریم و فشار، مسیر گفتوگو را مسدود میسازد.
سردرگمی در رویکرد آمریکا به غنیسازی اورانیوم بهمثابه یکی از کلیدیترین موضوعات مورد اختلاف، خود را به وضوح به میز مذاکرات نیز تحمیل کرده است. هنوز روشن نیست واشنگتن خواهان کنترل غنیسازی در سطحی محدود است یا حذف کامل آن را هدف قرار داده. این تردید راهبردی، نهتنها موجب بیاعتمادی متقابل شده، بلکه از سوی ایران نیز با بیمیلی به معامله بر سر دستاوردهای علمی و فناورانه پاسخ داده شده است؛ دستاوردهایی که امروز جزو مؤلفههای قدرت ملی جمهوری اسلامی محسوب میشوند و نهچندان قابل مصالحه.
اگر از چشماندازی ژئوپلیتیکی به رفتارهای آمریکا بنگریم، درخواهیم یافت که واشنگتن بیش از هر زمان دیگر نیازمند شکاف انداختن میان ایران، روسیه و چین است. آنگاه که در جداسازی مسکو از پکن ناکام ماند و مذاکرات مربوط به جنگ اوکراین نیز دستاوردی در پی نداشت، امیدش را به تهران معطوف کرد. اما واقعیت آن است که این بار ایالات متحده است که به توافق نیازمندتر است، نه جمهوری اسلامی؛ با این حال، حاضر نیست بهای این توافق را با بهرسمیت شناختن حقوق ملت ایران بپردازد.
امروز درون محافل تصمیمساز آمریکا، ۲ نگرش در قبال ایران در تقابلند: گروهی که خواهان حلوفصل تدریجی مسائل، ابتدا از موضوع هستهای و سپس مسائل منطقهای و موشکی هستند و طیف دیگری که بر توافقی جامع و فراگیر - در همان گام نخست- تأکید دارند. هر دو رویکرد اما، مادام که از موضع تحکم و بیاعتمادی راهبری شوند، راه به بنبست خواهند برد.