سران قوا برای پیامک‌های حجاب جلسه گذاشتند؟/ دست رد پوتین به پیشنهاد آمریکا درباره ایران/ ترمیم کابینه با کدام ایده؟

الف یکشنبه 14 اردیبهشت 1404 - 20:32
هر روز اخبار فراوانی در رسانه‌ها منتشر می‌شود که دنبال‌کردن آن‌ها ـ حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند‌ ـ کار دشواری است. بسته خبری ـ تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیل‌های صورت‌گرفته، مخاطبان خود را از مهم‌ترین وقایع روز آگاه می‌کند.

نیم‌نگاهی به پشت صحنه زندگی رئیس‌جمهور

روزنامه تهران‌تایمز در جریان بازگشت مسعود پزشکیان از سفر جمهوری‌آذربایجان، گفت و گویی کوتاه و غیررسمی با وی داشته که بدین شرح است:

آقای رئیس جمهور! صبح‌ها معمولاً چه ساعتی کارتان را شروع می‌کنید؟

خب معمولاً ساعت هفت.

و معمولاً تا چه ساعتی طول می‌کشد؟

بستگی دارد. چون روال که طبیعی نیست. بعضی وقت‌ها مثلاً هفت بر می‌گردیم خانه. بعضی وقت‌ها شش. بعضی وقت‌ها یازده. بسته به اینکه دنبال چه کاری هستیم و چه کاری می‌کنیم زمان فرق می‌کند. مثلاً الان ساعت چند است که داریم برمی‌گردیم؟

فکر می‌کنم یازده.

یازده هم گذشته. دوازده هم نمی‌رسیم.

فردا می‌رسیم!

درنتیجه کلیت قضیه این است که بسته به کاری که انجام می‌دهیم و هدفی که داریم، زمانش فرق می‌کند. ولی تا جایی که می‌دانم ۲۴ ساعته در خدمت نظامیم.

آقای رئیس جمهور من شنیدم که شما قبل از ریاست جمهوری اهل ورزش و کوهنوردی بودید. الان در زمان ریاست جمهوری تفریح و ورزشی دارید؟

خیلی کم. البته داریم تلاش می‌کنیم هفته‌ای یک روز برویم فوتبال بازی کنیم یا کوه برویم. کوه هم که نمی‌گذارند همین‌طوری برویم. جاهایی را انتخاب می‌کنند که در خلوت و تحت حفاظت حرکت کنیم. خلاصه آن ارتباط راحت مردمی ما را قطع کردند و می‌گویند نمی‌شود. کاریش هم نمی‌شود کرد.

آقای پزشکیان قبل و بعد از ریاست جمهوری چه فرقی کرده است؟

از چه نظر؟ من خودمم و هیچ فرقی نکردم. همان آدمم.

به هرحال مسئولیت و سنگینی آن...

خب! بار کار طبیعتاً خیلی سنگین‌تر شده. من خیلی وقت‌ها می‌گویم آزاد و رها بودیم، حالا گرفتار و زندانی شدیم. اما آن گرفتار و زندانی که به دنبال رفع مشکل مردم هستیم. دنبال رفع گرفتاری‌های مردم هستیم در نتیجه لذت بخش است. چیزی که ما را امیدوار به راه و تلاش‌ها و تحمل سختی‌ها کرده این است که بتوانیم گره‌ای از گره مردم بازکنیم. ذهن و روح بچه‌ها و مردم را شاد کنیم. هرقدر بتوانیم این کار را کنیم، مسیر راحت تر و قابل تحمل تر می‌شود.

می‌خواهم کمی از روابط شخصی خودتان با رهبر انقلاب بگویید. چطور است؟

همیشه صمیمی بودیم. ما سعی کردیم دقیقاً همان چیزی که از قبل هم گفتیم و حالا هم می‌گوئیم، سیاست‌ها و جهت گذاری‌هایی که ایشان مشخص کردند همان مسیر را طی کنیم و خلاف نیت و جهت‌گیری ایشان حرکت نکنیم.

برخی از رسانه‌های غربی مدعی‌اند که ایران از سر ضعف وارد مذاکره با آمریکا شد. از سر ضعف و ترس.

شما تا حالا در گفتگو و حرف ما دیدید که گفته باشیم باید گفتگو و مذاکره کنیم و اگر نکنیم مشکل پیدا می‌کنیم؟

نه.

در گذشته برخی می‌گفتند اگر توافق نکنیم مشکل پیدا می‌کنیم. ما به هیچ وجه آینده کشورمان، خودمان و منطقه را بند به مذاکره نکردیم و داریم کار خودمان را می‌کنیم. قطعاً اگر مذاکره کنیم و آرامش ایجاد کنیم و روابطمان را بهتر کنیم، دستاورد خیلی خوبی خواهیم داشت اما اینگونه نیست که اگر مذاکره به بن بست برسد ما بن بست خواهیم رسید. ما به بن بست نخواهیم رسید. کافی است که دست به دست هم بدهیم از نخبگانمان و از عقلای خود استفاده کنیم و وحدت و انسجام ایجاد کنیم. هیچ مانعی وجود ندارد که اگر وحدت داشته باشیم و اگر به عقلا و نخبگان دل ببندیم و آنها را در صحنه نگه داریم، هیچ مشکلی نیست که راه‌حلی نداشته باشد.

******

دولت غیر از مذاکره چه برنامه‌ای برای اداره کشور دارد؟

روزنامه کیهان نوشت:

بر هیچ‌کس پوشیده نیست که سیاست خارجی ابزار پیشبرد اهداف اقتصادی، سیاسی و امنیتی کشورهاست، نه هدف مستقل و خودبسنده. در سال‌هایی نه‌چندان دور و در دهه نود، دولت یازدهم و دوازدهم به امید دستیابی به توافقی همه‌چیزحل‌کن، بسیاری از فرصت‌های اقتصادی، تجاری و منطقه‌ای خود را از دست داد. از نگاه فعالان و تحلیلگران جدی اقتصاد و سیاست بین‌الملل، یکی از خطرناک‌ترین روندهایی که ممکن است تکرار شود، گره زدن برنامه اداره کشور به نتیجه مذاکرات است. تجربه‌های گذشته ثابت کرده که نه تنها خروجی این مذاکرات هیچ‌گاه تضمینی نداشته، بلکه طرف غربی همواره با زیاده‌خواهی، عدم پایبندی به تعهدات و کارشکنی‌های پیاپی، مسیر توافق را به بن‌بست کشانده است. اکنون و در شرایطی که به یک‌سالگی دولت چهاردهم نزدیک می‌شویم، این نگرانی در حال تقویت است که دوباره تمرکز پنهانی اما مؤثر بر مذاکرات، سایر ظرفیت‌های کشور و مسیرهای بدیل توسعه را به حاشیه رانده باشد.

رهبر معظم انقلاب در یکی از مهم‌ترین بیانات اخیر خود درباره عملکرد سیاست خارجی کشور، ضمن تقدیر از تلاش‌های وزارت امور خارجه‌، صراحتاً بر این نکته تأکید کردند که مذاکرات صرفاً یکی از ده‌ها وظیفه وزارت امور خارجه است و نباید همانند گذشته، تمام برنامه‌ریزی‌ها به آن گره زده شود. همچنین در همان سخنرانی، به نقد رویکرد برجامی پرداختند و نسبت به نگاه معطل‌کننده‌ای که همه امور را وابسته به نتایج مذاکرات کرده بود، هشدار دادند. این هشدار از سوی ایشان، بار دیگر این سؤال اساسی را پیش روی دولت قرار می‌دهد که چرا همچنان سایه مذاکرات به‌طور نامحسوس بر سیاست خارجی و حتی برنامه‌ریزی داخلی کشور احساس می‌شود؟

بزرگ‌ترین خلأ امروز کشور نه صرفاً مربوط به مذاکرات یا سیاست خارجی، بلکه مربوط به نبود یک برنامه جامع و دقیق برای اداره کشور است. برنامه‌ای که باید تکلیف کشور را در زمینه‌هایی چون معیشت، اشتغال، تولید، عدالت اجتماعی، سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی، و حتی نظام مالیاتی روشن کند. سؤال اینجاست که دولت چهاردهم چه برنامه‌ای برای رشد سرمایه‌گذاری‌های خارجی دارد؟ چه طرحی برای ساماندهی بازار مسکن دارد؟ چگونه قرار است فاصله فزاینده طبقاتی را کاهش دهد؟ رشد تولید ناخالص داخلی چگونه محقق خواهد شد؟ برای سرمایه‌گذاری ایرانیان خارج از کشور چه مشوق‌هایی در نظر گرفته شده؟ در حوزه زیرساخت، آموزش، بهداشت و مبارزه با فساد چه اقدامات ساختاری در جریان است؟

این‌ها سؤالاتی است که تاکنون هیچ پاسخ شفافی به آن داده نشده است. دولت ممکن است در پشت درهای بسته، برنامه‌هایی داشته باشد، اما تا زمانی که این برنامه‌ها به اطلاع افکار عمومی و نخبگان نرسد، در عمل وجود خارجی نخواهند داشت.

******

حمله زیدآبادی به فواد ایزدی

احمد زیدآبادی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، با انتشار یادداشتی در کانال تلگرامی خود با عنوان «پیام صلح خیر ولی پیام جنگ آری؟» نوشت:

فؤاد ایزدی از اصولگرایانی که به عنوان "استاد روابط بین‌الملل" در دانشگاه تهران تدریس می‌کند ظاهراً در انتقاد از سردار باقری فرماندۀ ستاد کل نیروهای مسلح کشور گفته است: «آمریکایی و نیروهای منطقه باید از افراد نظامی ما بترسند. احساس آن‌ها به نیروی نظامی ما باید این باشد که این سربازان حزب‌الهی هستند و ایدئولوژی دارند. این سربازان منتظر دستور فرمانده کل قوا هستند، تا بروند و آمریکایی را بکشند. نیروی نظامی ما نباید در این شرایط، پیام صلح بفرستد، اگر فردی نظامی احساس می‌کند که به ادبیات دیپلماتیک علاقه دارد، باید یونیفرم خود را درآورد و برود دیپلمات شود، قطعا آقای دکتر عراقچی هم به کمک نیاز دارد! نیروی نظامی ما نه باید در کار فرهنگی و مسائل اقتصادی اظهارنظر کند و  نه در کار دیپلماتیک دخالت کند.»

در واقع تنها حرف درست در اظهارات آقای ایزدی همان جملۀ آخر یعنی ضرورتِ عدم دخالت نیروی نظامی در کار فرهنگی و اقتصادی و دیپلماتیک است. اما مگر وی واقعاً چنین باوری دارد؟ اگر بگوید آری، پس چرا تاکنون از سردارانی که وظیفۀ ذاتی خود را دخالت در همۀ شئون کشور از جمله سیاست و اقتصاد و فرهنگ آن می‌دانند، کوچکترین انتقادی به عمل نیاورده است؟

گذشته از این، صدر و ذیل اظهارات آقای ایزدی با هم در تناقض است. اگر یک فرماندۀ نظامی نباید پیام صلح دهد، به طریق اُولی پیام جنگ هم نباید بدهد! تصمیم در مورد جنگ و صلح هر دو ماهیت سیاسی دارد و در صلاحیت رهبران سیاسی است. نظامیان حق تصمیم‌گیری در این باره را ندارند. با این اوصاف، آقای ایزدی با چه منطقی با پیام صلح نظامیان مخالف اما با پیام جنگ آنها موافق است؟ هیچ منطقی ندارد. ظاهراً اشتیاق آقای ایزدی به وارد کردن کشور به جنگ با آمریکا جایی برای "منطق" باقی نگذاشته است!

******

یک ادعای عجیب درباره منتقدین مذاکره با آمریکا 

روزنامه هم‌میهن نوشت:

مشهور است که سیاست پدر و مادر ندارد؛ به همین دلیل خیلی‌ها کوشیده‌اند که تا حدی که می‌توانند سیاست را با اخلاقیات گره بزنند. سپس گمان می‌رفت که با آزادی بیان، شفافیت، حاکمیت قانون، استقلال قضایی و گردش قدرت از طریق انتخابات آزاد می‌توان اخلاق را در سیاست وارد و نهادینه کرد. قطعاً همه این موارد کمک مهمی به بهداشتی‌تر شدن موضوع سیاست کردند؛ ولی همیشه امکانی برای سیاست‌ورزان فراهم می‌شود که فیل‌شان یاد هندوستان کند و دوباره حقیقت و منافع ملی را پیش پای منافع حقیر فردی و غیرفردی قربانی کنند.

یکی از این امکانات، سیاست خارجی کشورها است. نمونه می‌خواهید؟ همین مذاکرات ایران و آمریکاست که برخی افراد و نیروها هم در داخل و هم در خارج کشور دنبال موش دواندن در موفقیت احتمالی مذاکرات هستند. در واقع، آنان به زبان بی‌زبانی می‌گویند «سهم ما چی؟» یا می‌گویند «ما هم شریک»، یا «دیگی که برای ما نجوشد، بهتر است کله سگ در آن بجوشد». نیروهایی که در داخل کشور دنبال چوب گذاشتن لای چرخ مذاکرات هستند را می‌شناسید. جالب این است که یکی از آنها در آخرین موضع علیه مذاکرات خبر مهمی را لو داد و گفت: «در دولت قبل هم مذاکره وجود داشت؛ ولی جامعه از آن خبر نداشت و نسبت به آن شرطی نشده بود. این اقدام در آن برهه جلوی اثرگذاری مذاکره بر قیمت ارز را گرفت.»

این کار آن‌قدر محرمانه بوده که حتی دوستان‌شان هم اطلاعی نداشتند و گمان می‌کنند آن دولت مخالف مذاکره بوده؛ لذا با مذاکرات کنونی هم مخالفت می‌کنند. البته، مردم ما با این دسته از مخالفان داخلی آشنا هستند؛ ولی اکنون با مخالفان جدیدی در سطح جهانی مواجه شده‌ایم. اسرائیل که سردسته این مخالفان است، طبعاً هر اقدامی بتواند علیه آن انجام می‌دهد؛ چه در داخل ایران و چه در جهان و حتی در ایالات متحده هم خواهد کوشید که در این گفت‌وگوها خرابکاری کند.

اگر از اسرائیل که بر اساس طبیعت و ذاتش مخالفت می‌کند بگذریم، رفتار فرانسه خیلی عجیب است. فرانسه چرا مخالفت می‌کند؟ دنبال چیست؟ اروپا در برجام نتوانست کوچکترین اقدامی علیه خروج آمریکا کند و ایفای تعهداتش کند؛ چرا حالا مخالف حل این مسئله است؟ ایران فرانسه، آلمان و بریتانیا آزمون کرد و شکست خورد؛ چرا امروز باید فرانسه را وارد کاری کند که توان انجامش را ندارد؟ البته، یک دلیل دیگر وجود دارد. اینکه آنها می‌خواهند ترامپ شکست بخورد؛ کاری که آلمان و بریتانیا جرأت ابراز وجودش را ندارند.

از فرانسه بگذریم. در داخل آمریکا هم مخالفانی هستند. نئوکان‌ها که نزدیک به اسرائیل هستند، به نیابت از اسرائیل مخالفت می‌کنند و قابل‌فهم است. ولی بدترین مخالفت و سنگ‌اندازی از سوی دموکرا‌ت‌های بی‌شخصیت است. اولین آنها جان کری بود که امضاکننده برجام است و حالا که ترامپ می‌خواهد در مسیر توافق گام بردارد، آن را تخطئه و نقد می‌کند. رسانه‌های جریان اصلی آمریکایی که نزدیک به حزب دموکرات هستند هم همین مسیر را طی می‌کنند.

البته، این برخورد در مواجهه با ترامپ چیز عجیب و غیرمنتظره‌ای نیست؛ چون او هم بیش از رقبایش چنین رفتاری دارد. معیارهای آنان برای درست و نادرست بودن هر سیاستی، میزان خیری که از سیاست به مردم می‌رسد نیست، بلکه ناشی از این است که چه کسی آن را انجام می‌دهد؟ اگر ما انجام دهیم، خیلی خوب و پسندیده است و اگر دیگران انجام دهند بد و ناپسند است.

فارغ از مسائل اخلاقی، راه مقابله با این رفتار و سیاست نادرست مقابله‌به‌مثل نیست. نیروی اصیل نباید در دام چنین سیاستی بیفتد. باید از اقدامات درست دولت‌ها دفاع کند و اگر خود هم در مصدر کار قرار گرفت، همان را انجام دهد و با اقدامات نادرست مخالفت کند و خود نیز از انجام آنها پرهیز نماید. سیاست خوب و بد را هم باید با معیار روشن سنجید. اینطور نباشد که هر کار دولت مطلوب و اقوام خود را درست دانست و همان کار را در دولت دیگران خیانت نامید. معیارهای دوگانه بلای جان سیاست است؛ حتی اگر اندکی از این رفتار، متعارف و قابل‌تحمل باشد.

******

دست رد پوتین به پیشنهاد آمریکا درباره ایران

روزنامه فرهیختگان نوشت:

برای تحلیل فنی‌تر تعویق مذاکره ایران و آمریکا، باید اندکی به عقب رفت و به حواشی سفر «استیو ویتکاف»، فرستاده ویژه رئیس‌جمهور آمریکا در امور غرب آسیا به روسیه و دیدار با ولادیمیر پوتین پرداخت. در این سفر که دقیقاً یک روز قبل از حضور ویتکاف در عمان و دیدار با سید عباس عراقچی در مذاکرات غیرمستقیم انجام شد، پیشنهادهای آمریکا در حوزهٔ مواد غنی‌شده ایران به مسکو ارائه شد که با مخالفت جدی کرملین روبه‌رو شد. اگرچه درباره جزئیات طرح آمریکا و پیشنهاد ویتکاف، اطلاعات چندانی وجود ندارد اما مسئله بنیادین، مخالفت کامل شخص پوتین با آن پیشنهاد است؛ مخالفتی که چندی پیش سلطان هیثم را به مسکو کشاند تا با رایزنی با پوتین، شرایط پیش روی مذاکره را در جهت‌های مختلف ارزیابی کند. از منظر رسانه‌های غربی، یکی از نقش‌های مهمی که روسیه می‌تواند در روند اجرای توافق جدید هسته‌ای ایران و آمریکا ایفا کند، میزبانی از ذخایر اورانیوم غنی‌شده ایران است. از منظر آمریکایی‌ها به‌عنوان پیشنهاددهنده این موضوع، مسکو به‌عنوان شریک راهبردی ایران می‌تواند گزینه مناسبی برای این امر باشد.

بااین‌حال، لغو گفت‌وگوی کارشناسی روز چهارشنبه دو هفته پیش نیز به دلیل عدم جمع‌بندی نهایی بین سلطان هیثم و رئیس‌جمهور روسیه در زمینه انتقال مواد غنی‌شده صورت گرفت و مشخص کرد که همچنان روسیه بنای همراهی با راهبرد ضدایرانی آمریکا را ندارد. البته سخنانی که چند روز پیش از سوی رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان در این زمینه منتشر شد، می‌تواند مشخص‌کننده این گزاره باشد که خواسته‌هادر حوزه انتقال مواد غنی‌شده، مورد پذیرش قرار نگرفته و بر همین مبنا، منطق گفت‌وگوهای کارشناسی نیز باید تغییر کند. در این میان و با درنظرگرفتن این رفت‌وآمدها و همچنین عدم شفاف‌بودن جمع‌بندی‌ها در حوزه‌های مختلف کارشناسی، چیزی که مشخص است، برنامه مدون طرف آمریکایی و دستور کار اجرایی آن‌ها برای اعمال محدودیت بر توانایی‌های هسته‌ای و حتی غیرهسته‌ای ایران است.

پیشنهادی که در این زمینه می‌تواند به پیشبرد روند مذاکرات و ارتقای فرایند پیشرفت آن کمک کند، ارائه و بیانِ شفاف مطالبات تهران از واشنگتن در جریان مذاکرات است. تیم ایرانی و در رأس آن شخص وزیر امور خارجه باید با بیان شفاف «چیستی یک توافق خوب از نظر ایران»، خواسته‌های فنی تهران در حوزه لغو تحریم‌ها، دسترسی به منابع بلوکه‌شده در خارج از کشور، تضمین اجرایی و ضمانت عدم اجرایی‌شدن مکانیسم ماشه، خط‌قرمزهای موجود در حوزه درصد غنی‌سازی و میزان مواد غنی‌شده و دسترسی‌های نظارتی به هر کدام از این موارد را اعلام کند. همان‌طور که طرف آمریکایی در همین سه‌هفته‌ای که مذاکرات غیرمستقیم در جریان است، چهار بار اقدام به تحریم ایران کرده، کشورمان نیز باید در اقداماتی مشابه و متوازن، منافع آمریکا را مورد تهدید قرار دهد تا مسیر مذاکرات عمان، هموارتر شود.

از طرف دیگر باید توجه داشت که ورود شخص سلطان عمان به پرونده مذاکرات و حضور مستقیم او در روسیه، نشان می‌دهد که برخلاف تصور پیشین، عمان صرفاً «میزبان» و «میانجی» نیست و نقش تعیین‌کننده‌ای در مدل پیشرفت مذاکرات و تحقق خواسته‌های طرفین دارد. همین مسئله می‌تواند به برگ برنده تهران تبدیل شود؛ جایی که مسئله حیاتی «آستانهٔ هسته‌ای» به‌عنوان یک دارایی استراتژیک برای کشورمان مطرح است و رایزنی با عمان می‌تواند مسیر گفت‌وگوها را از این مسئله به موضوعات دیگر منتقل کند. خارج‌شدن مسئله ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد غنی‌شده کشورمان از اولویت‌های کارشناسی گفت‌وگوهای ایران و آمریکا می‌تواند کلید طلایی پیشبرد سریع‌تر مذاکره و همچنین دست برتر ایران در کسب منافع از این روند باشد

******

سران قوا برای پیامک‌های حجاب جلسه گذاشتند؟

عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «سرسختی یا اصلاح؟ کیفیت حفظ خطوط قرمز» در روزنامه اعتماد نوشت:

تا آنجا که اطلاع دارم، قرار بود که روز گذشته (شنبه) جلسه‌ای با حضور روسای قوا و وزرا و مسوولان ذی‌ربط برگزار شود تا نسبت به پیامک‌های غیرقانونی که در شهرهای بزرگ درباره حجاب بانوان ارسال می‌شود، رسیدگی شود. اکنون که این یادداشت را می‌نویسم اطلاعی از نتیجه آن ندارم. هر چند امیدوارم که به تصمیم و نتیجه درستی برسند، ولی بعید می‌دانم که ماجرا حل شود، چون حکومت ایران هنوز نتوانسته است نحوه مواجهه خود با آنچه را که خطوط قرمز می‌نامد نهایی کند. این یادداشت درصدد طرح همین نکته است.

هر دولتی و حکومتی و حتی نهاد و فردی برای خود یک خط قرمزی دارند، که سعی می‌کنند اجازه ندهند کسی از آن خطوط عبور کند. این خطوط برای دولت‌ها در قالب قانون و محدودیت‌های قانونی و جرم تعریف و عملی می‌شود. در حکومت‌ مردم‌سالار این خطوط برآمده از خواست جامعه و مردم است. هر گاه حکومت اصل تبعیت از خواست مردم را نپذیرد، خطوط قرمز آن بی‌ربط با خواست مردم خواهد شد و برای حفظ آن باید اِعمال خشونت کند. پرسش این است که ضامن رعایت این خطوط قرمز چیست؟ و آیا این خطوط دایمی و ثابت است؟ و اگر دچار تحول می‌شود، دولت‌ها چگونه باید برخورد کنند؟ اولین نکته درباره خطوط قرمز این است که دفاع از برداشتن یک خط قرمز به معنای آن نیست که رفتار فراتر از آن خط مورد تأیید است. برای مثال، خیلی‌ها که با منع قانونی حجاب و تبدیل آن به قانون مخالف هستند، لزوماً مخالف حجاب نیستند، چه بسا که خیلی هم طرفدار حجاب باشند ولی به دلایل گوناگونی با تلقی شدن حجاب به عنوان خط قرمز مخالف هستند حتی خودشان هم محجبه هستند.

نکته دوم اینکه اگر خطوط قرمز ناشی از اراده و خواست مردم باشد، در اغلب موارد متغیر و تحول‌پذیر است، چون ارزش‌های اجتماعی و فهم ما از مسائل در حال تحول است. بنابراین اصطلاحاً ناموسی کردن خطوط قرمز ما را به بن‌بست می‌رساند. از سوی دیگر نداشتن خط قرمز نیز غیر قابل قبول است. هنر زندگی و مهم‌تر از آن سیاست، ایجاد موازنه و تعادل میان این دو حالت است. مقاومت چشم‌بسته جز شکست هیچ نتیجه دیگری ندارد، و در بیشتر موارد، منجر به تشدید بحران و عبور از خط قرمز می‌شود. مثل جنگ است که اگر نتوانند یک خط دفاعی را حفظ کنند، ترجیح دارد که پیش از حمله طرف مقابل به این خطوط مطمئن، عقب‌نشینی پیش‌دستانه کنند، و الا مقاومت در خطوط غیر قابل دفاع ممکن نیست. نه تنها نمی‌توان لجستیک آن را تأمین کرد بلکه تلفات آن اندازه خواهد بود که خط می‌شکند و خطوط بعدی و حتی خطوط امن و قابل دفاع قبلی نیز فرو می‌ریزد.

******

قانون مشاغل حساس جلوی معرفی مدنی‌زاده را می‌گیرد؟

سایت فرارو نوشت:

پس از جدی شدن معرفی سیدعلی مدنی‌زاده رئیس دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف به عنوان گزینه اقتصاد از سوی مجلس، موضوع ممنوعیت به کارگیری او با استناد به قانون مشاغل حساس مطرح شده است. علی مدنی‌زاده بخشی از دوران تحصیل خود را در ایالات متحده آمریکا گذرانده و این کشور از قانون تابعیت خاک استفاده می‌کند و متولدین این کشور – به جز برخی موارد استثناء – به صورت خودکار تبعه آمریکا محسوب می‌شوند. 

مدنی‌زاده از سال ۱۳۹۲ و پس از بازگشت به ایران در دانشگاه صنعتی شریف مشغول به تدریس است و چند مسئولیت دیگر نیز داشته است. اما اصل فعالیت او به دانشگاه مربوط می‌شود. چند روز قبل سارا فلاحی، نماینده مجلس و عضو کمیسیون امنیت ملی برای اولین بار این موضوع را مطرح کرد. او گفت: «وزارت اقتصاد خیلی وزارتخانه مهمی است و رئیس‌جمهور فردی را زودتر معرفی کند. شنیدم فردی مورد نظرشان بوده و او هم بچه‌اش متولد آمریکا بوده، شناسنامه آمریکایی داشته و اگر بیاید غیرقانونی است.» 

حمید رسایی، نماینده تهران در مجلس دو واکنش و اظهارنظر در این خصوص داشته است. او در یادداشتی کوتاه، ضمن برشمردن ویژگی‌هایی که گزینه وزارت اقتصاد باید داشته باشد، نوشت: «طی روز‌های اخیر، نکات خاصی در مورد گزینه احتمالی مطرح شده است. بررسی صحت آنها با دستگاه امنیتی کشور است. دستگاه امنیتی کشور در بررسی و استعلام خود، صرفا به منافع بلندمدت ملی کشور دقت کند. نمایندگان مجلس، حامی دستگاه امنیتی در برابر فشار‌های احتمالی در خصوص نتیجه استعلامات هستند.» 

او چند روز قبل نیز در توئیتر نوشت: «جناب آقای پزشکیان قبل از معرفی وزیر اقتصاد، حتما قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس را مجددا مطالعه کند. مطابق این قانون، کسی که همسر یا فرزندش تابعیت داشته باشد، نمی‌تواند در جایگاه وزیر قرار بگیرد.» 

******

ترمیم کابینه با کدام ایده؟

روزنامه فرهیختگان نوشت:

 9 ماه از شروع به کار دولت گذشته، اما جدال‌های درون گفتمانی چهره‌های نزدیک به دولت، همچنان ادامه دارد. ماجرای بندر شهید رجایی بهانه‌ای شد تا این اختلاف‌نظر‌ها بروز رسانه‌ای هم پیدا کند. روزنامه سازندگی با نقد عملکرد دو وزیر، انتقاد‌ها به دولت را کلید زد. ارگان رسمی حزب کارگزاران، در دو روز متوالی، وزیر صمت را با تیتر «عامل خسارت به تجارت» و وزیر راه را با تیتر «خطای خانم وزیر» به خاطر کوتاهی در ماجرای بندر شهید رجایی مورد انتقاد قرار داد. نکته عجیب‌تر آن بود که سازندگی صراحتاً از استیضاح وزیر که جمع‌آوری امضای آن در مجلس شروع شده، استقبال کرد، در حالی که دیگر روزنامه‌های اصلاح‌طلب مثل هم‌میهن و شرق با این استیضاح مخالفت کرده بودند. البته روز گذشته حسین مرعشی، دبیر کل حزب کارگزاران در یادداشتی در همین روزنامه در واکنش به نقد‌های چند روزه به دولت، گفت که دنبال دفاع کورکورانه از دولت نیست و منتقد مصلح و مشفق دولت است. اما بعد از سازندگی محمدجواد آذری‌جهرمی هم که در ستاد انتخاباتی مسعود پزشکیان، فعال بود در پیامی انتقادی از رئیس‌جمهور خواست که خودش برای اصلاح و ترمیم کابینه پیش‌قدم شود.

به‌نظر می‌رسد، این جدال این بار با کلید‌واژه لزوم ترمیم کابینه بالا گرفته است. اما سؤال اصلی آن است که موافقان اصلاح و تغییرات در کابینه، ایده‌ای تازه‌تر از آنچه در تیم دولت در حوزه‌های مختلف دنبال شده، دارند یا در ادامه سهم‌خواهی‌هایی پیشین، به اسم نقد مصلحانه، دولت را مورد هجمه قرار می‌دهند.

دولت چهاردهم از همان روز‌هایی ابتدایی آغاز به کار، با بحران فقدان ایده مواجه بود که نمود آن را می‌توان در نوع چینش افراد کابینه مشاهده کرد، اگرچه چهره‌های نزدیک به دولت، جای‌گذاری افراد در کابینه را به ملاحظات مختلف از جمله نگرانی از گرفتن رأی اعتماد مجلس مرتبط می‌دانند، اما تناقض‌های ساختاری که میان افرادی که در کابینه حضور دارند وجود دارد، نشان می‌دهد، بهانه کردن رأی اعتماد مجلس، توجیه قابل قبولی نیست. در تیم اقتصادی و در وزارتخانه‌هایی که به بحران‌های اقتصادی و معیشتی گره می‌خورند، هم چهره‌هایی حضور دارند که در منتهی‌الیه لیبرالیسم اقتصادی قرار دارند، هم وزرایی که نگاه‌های چپ‌گرایانه دارند، از آن طرف رئیس‌جمهور به‌وضوح از شوک‌درمانی‌های اقتصادی در حوزه انرژی که ماحصل نگاه‌های لیبرالیستی و بازار آزاد است، حمایت می‌کند؛ در طرف دیگر، فردی به عنوان گزینه پیشنهادی برای وزارت اقتصاد معرفی می‌شود که در میانه دونگاه لیبرالیستی و چپ‌گرایی قرار دارد، در حالی که اصل اولیه برای مدیریت چالش‌های اقتصادی یکپارچگی در تیم اقتصادی دولت است.

جمع شدن این افراد با نگاه‌های متناقض را هم نمی‌توان در چهارچوب وفاق توجیه کرد، چندگونگی نظر‌ها بیشتر از فقدان ایده و چهارچوب مشخص در دولت خبر می‌دهد تا استفاده از همه ایده‌ها و نظر‌ها. با وجود آنکه از روز‌های ابتدایی شروع فعالیت دولت به این گزاره تأکید شد که دولت باید گفتمان و ایده مشخصی برای مواجهه با چالش‌ها و بحران‌های مختلف برای خود تعیین کند، اما نگاهی به تصمیم‌گیری‌ها در حوزه مهم و کلیدی اقتصاد و تصمیمات و انتخاب‌های شلخته و متناقض نشان می‌دهد، دولت همچنان از فقدان ایده رنج می‌برد. اگر با همین نگاه، نقد‌هایی را که از لزوم ترمیم کابینه صحبت می‌کنند درست و منطقی بدانیم.

سؤال اصلی که طرفداران ترمیم کابینه باید به آن پاسخ دهند، آن است که این ترمیم باید برچه مبنایی انجام شود؟ در واقع منتقدان جابه‌جایی وزرا و اعضای دولت را برمبنای کدام ایده محوری و حل کدام چالش‌های دولت، مطرح می‌کنند؟ آیا ایده‌ای کارآمد و راهگشا برای نجات دادن دولت از بی‌ایدگی و تناقض‌گویی در حوزه‌های مختلف مخصوصاً اقتصادی دارند؟

 

منبع خبر "الف" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.