به گزارش همشهری آنلاین، علی مهدیان؛ استاد حوزه و دانشگاه در روزنامه همشهری نوشت، بعد از ضربه موشکی یمن به فرودگاه بنگوریون، هاآرتص نوشت: «حمله به یکی از راهبردیترین مناطق اسرائیل که سطح حفاظت از آن با کاخ سفید برابری میکند، تثبیت بازدارندگی ایران بود.» از ابتدای طوفانالاقصی تا امروز ایران سعی دارد بازیگران منطقه را مستقل نشان دهد و در مقابل، اسرائیل و آمریکا تلاش میکنند ایران را در رأس و همه بازیگران جبهه مقاومت را نیروی نیابتی ایران بهحساب آورند. بعد از آنکه هواپیمای اف-۱۸ آمریکا توسط یمن ساقط شد، وزیر دفاع آمریکا ایران را عامل اصلی این ضربه جدی دانست و تهدید کرد. جالب است که پیش از نتانیاهو در مجلس سنای آمریکا ریشه همه فشارها را ایران معرفی و رسما اعلام کرد: «آنها بعد از ما سراغ شما خواهند آمد.» جالب است که سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، دانشجویان آمریکایی معترض به جنایات غزه را سربازان آیتاللهها در ایران دانست.
ایران مگر از آغاز جنگ چه کرده؟ چرا آمریکا و اسرائیل از این ایده کوتاه نمیآیند و ایران را رأس اختاپوس میدانند؟
بیایید یکبار رفتارهای ایران را با یمن مقایسه کنیم. یمن تنگه بابالمندب و خلیج عدن و دریای سرخ را ناامن کرده؛ این یعنی یک ضلع اقتصاد اسرائیل که بندر ایلات است، بالکل قفل شده. این نقطه در اقتصاد جهانی نیز نقطه کلیدی است. رفتار دوم یمن به چالشکشیدن دیوارهای دفاعی اسرائیل است؛ این یعنی احساس امنیت اسرائیل زیر سؤال میرود. موشکهای یمن وقتی به تلآویو میخورد معنایش این است که اسرائیل بهشدت ضربهپذیر است. این دومین سبک اقدام یمن تا امروز بوده. سومین رفتار یمن به چالشکشیدن قدرت ناوگان آمریکاست. تعداد پهپادهای آمریکایی شکارشده و همینطور هواپیمای اف-۱۸ نشاندهنده نقطه ضعف آمریکا در این سبک جنگ با یمن است. این قدرتنمایی یمن، جز ضربه حیثیتی سیاسی، ضربه اقتصادی جدی به جنگافزار آمریکایی وارد میکند. اما ضلع چهارم که بعد از زدن بنگوریون و با بیانیه یحیی سریع فعال شد، ناامنکردن خط هوایی اسرائیل است؛ این عملا معنایش قفلشدن ضلع دیگری از اقتصاد و امنیت اسرائیل است. جمعبندی همه این اقدامات چیست؟ ضربه اقتصادی و امنیتی به اسرائیل.
ایران چه کرده؟ قبل از پاسخ به این سؤال باید پرسید ضربات یمن چه زمانی میتواند معنایی که بیان شد، داشته باشد؟ روشن است زمانی که سایه چتر یک قدرت مهلکتر پشت سر او باشد. این است که برای دشمن هولناک است. اما ایران چه کرده؟ ایران بخش جدی از فعالیتش درگیر مسائل اقتصادی داخلی و معیشت مردم خودش است. همینجا چند سؤال؛ اول اینکه در میانه این جنگ چرا ترامپ به فکر گفتوگو با ایران در موضوع هستهای افتاده؟ آنهم در بحث سلاح هستهای که میدانند ایران بنای تولید و بهکارگیریاش را ندارد؟ دوم اینکه مشکلات اقتصادی ایران با تحریمهای حداکثری و بیسابقه آمریکا و دنیا جدی شد؛ این تحریمها چه دلیلی داشت؟
پاسخ یک کلمه است، ایران «چتر قدرت» و «سایه شمشیر» را در منطقه ایجاد کرده. آمریکا و اسرائیل تلاش میکنند این سایه قدرت را از بین ببرند. ایران هستهای معنادار است برای مقاومت، پس باید نشان دهند که میتوانند این ضلع قدرت را از او بگیرند. حالا رفتارهای ایران را در ابعاد مختلف سیاسی، امنیتی، نظامی و دیپلماتیک معنایابی کنید. اسرائیل تا وقتی در مرزهای خود محصور شده و میجنگد، معنایش ضعف اوست. تلاش دیپلماتیک ایران در ازبینبردن تمام جنگهای منطقه و کشاندن نقطه تمرکز درگیریها به اسرائیل برای این منظور است. از ابتدای طوفان، مرحوم امیرعبداللهیان مشغول ایجاد انسجام در منطقه و ایجاد سایه تهدید نسبت به اسرائیل بود. این همانکاری است که الان عراقچی نیز دنبال میکند.
ضربات وعده صادق یک و ۲ به لحاظ شکل انجام بهگونهای بوده که این سایه قدرت را به چشم منطقه و دشمن بیاورد. تهدید وعده صادق سوم و رونماییهای متعدد ایران از ابزارهای نظامیاش در این جهت است. ایران فقط با تابآوری و روئینتنشدنش در فشار اقتصادی، عملا قدرت منطقهای، موشکی و هستهای در منطقه است. این چتر قدرت باعث جوشش گروههای مقاومت در منطقه، معنا پیداکردن ضرباتشان و ایجاد ترس و ناامنی در اسرائیل میشود.
با این حساب باید گفت جنگ ایران در سطحی بالاتر و مسیطر نسبت به کشورها و گروههای مقاومت است. این همان چیزی است که دشمن میفهمد و حس میکند و البته دقیقا نمیداند چگونه ممکن است و زبان بیانش را ندارد. خیال میکند با روش اختاپوسی و نیابتی این واقعه در حال تحقق است، حال آنکه کاملا هویت انسانی و ایمانی دارد. این توسعه و انسجام مقاومت است که امری قلبی ایمانی است.