در این قسمت، پاتریک تصمیم میگیرد که برای خود شغلی پیدا کند و زندگیاش را تغییر دهد. او به شدت باور دارد که باید "چیزی" انجام دهد، اما هیچ ایدهای ندارد که چه کار باید بکند. بنابراین، پاتریک از باب اسفنجی میخواهد که او را در پیدا کردن شغل یاری دهد.
باب اسفنجی که همیشه آماده کمک به دوستانش است، تصمیم میگیرد به پاتریک کمک کند تا شغل مناسبی برای خود پیدا کند. اما پاتریک که هیچ تجربه یا مهارتی ندارد، دچار مشکلات زیادی میشود. او در تلاشهای بینتیجهای برای پیدا کردن شغل مختلف از جمله در صنایع مختلف، از جمله صنعت نمایش، خود را به دردسر میاندازد.
در نهایت، پاتریک تصمیم میگیرد که هیچکدام از آن شغلها به درد او نمیخورد و به زندگی ساده خود ادامه دهد. او به باب اسفنجی میگوید که در واقع "پاتریک" بودن خودش بهترین شغل است.
این قسمت با طنز خاص خود، نگاهی به تلاشهای بینتیجه پاتریک برای پیدا کردن شغل و در عین حال، ویژگیهای منحصر به فرد او که باعث میشود شخصیتش همیشه جذاب و دوستداشتنی باشد، دارد.