رابعه اسکویی: اگر می‌دانستم قرار نیست که اعدام شوم زودتر برمی‌گشتم!

تابناک شنبه 20 اردیبهشت 1404 - 20:27
رابعه اسکویی گفت: من برای بازی مهاجرت نکرده بودم بلکه قرار بود کار تولید انجام دهم. متأسفانه فردی که نمی‌خواهم نامی از او بیاورم در شرایطی اتفاق بدی را برای من رقم زد و من مجبور شدم طی ۳ سال تجربه‌های بدی را کسب کنم.

به گزارش مهر؛ عوامل نمایش «دایره گچی قفقازی» به کارگردانی امیر دژاکام که این روز‌ها در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است، به ارائه نقطه‌نظرات خود درباره این تجربه تئاتری پرداختند.

خانم اسکویی شما هم جزو بازیگران گزیده کار هستید و در نقش‌های مختلف ایفای نقش نداشتید و یکی از ماندگارترین نقش‌هایتان حضور در «سگ کشی» بهرام بیضایی بود. چه شد که حضور در «دایره گچی قفقازی» را انتخاب کردید؟

رابعه اسکویی: من و آقای دژاکام حدود ۳۰ سال است که یکدیگر را می‌شناسیم.

دژاکام: همیشه هم دوست داشتیم با هم کار کنیم ولی این اتفاق رخ نداد.

خیلی وقت بود به سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر نیامده بودم و وقتی برای اولین بار بعد از سال‌ها روی صحنه رفتم روی صحنه دست کشیدم و با آن احوال پرسی و پشت صحنه گریه کردماسکویی: دقیقا، ۳۰ سال بود که قصد همکاری با هم را داشتیم ولی میسر نشد. وقتی امیر دژاکام با من تماس گرفت و پرسید آیا در کار جدیدش حضور پیدا می‌کنم یا نه، بدون اینکه بپرسم کار چگونه است یا چه دستمزدی پرداخت می‌کند، پاسخ مثبت دادم. الان از حضور در این نمایش لذت می‌برم، یک گروه فوق‌العاده با بچه‌های جوان با استعداد که من از همکاری با آنها لذت می‌برم و نکات جدیدی یاد می‌گیرم. این بچه‌های جوان بسیار حرفه‌ای هستند که این امر نشأت گرفته از دوره‌های آموزشی است که تحت نظر امیر دژاکام گذرانده‌اند. من دانش‌آموخته زنده‌یاد سمندریان هستم و دلم می‌خواست که این بچه‌ها تجربه حضور و آموزش‌های آقای سمندریان را هم می‌داشتند که متأسفانه امکانپذیر نیست.

دژاکام: من هم ۴۰ سال شاگرد زنده‌یاد حمید سمندریان بودم.

اسکویی: اصولا هم‌نسلان ما هر کدام تجربه شاگردی استاد سمندریان را داشته‌ایم. من نقش‌های کوچک «دایره گچی قفقازی» را ایفا کرده بودم. خیلی وقت بود به سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر نیامده بودم و وقتی برای اولین بار بعد از سال‌ها روی صحنه رفتم روی صحنه دست کشیدم و با آن احوال پرسی و پشت صحنه گریه کردم. خوشحال بودم که دوباره روی صحنه سالن اصلی تئاتر شهر می‌آیم. برای ما که کمی سابقه بیشتری در تئاتر داریم سالن اصلی تئاتر شهر به مانند مادر است. به همین خاطر هیجان بسیار زیادی را برای حضور مجدد در سالن اصلی تجربه کردم و از آقای امیر دژاکام سپاسگزارم که بار دیگر من را به صحنه سالن اصلی تئاتر شهر بازگرداند.

تئاتر زندگی است و نمی‌توان به راحتی درباره آن صحبت کرد. در سینما این تجربه وجود ندارد و هر لحظه تئاتر به مانند زندگی است و در هر لحظه آن حس و حال‌های مختلف و متفاوتی تجربه می‌شود. تئاتر به دلیل همین زنده‌بودن پویا است. من کار بازیگری را از تئاتر شروع کردم و بعد به تلویزیون و سینما رفتم.

با سیاوش خیرابی هم دوستی چندین ساله دارم ولی هیچوقت با هم همکاری نداشتیم. الان از بازی کردن و بودن در کنار سیاوش و بازیگران دیگر و از همه مهمتر امیر دژاکام لذت می‌برم.

در «دایره گچی قفقازی» نقش‌تان را تا حدی کاریکاتورگونه ایفا می‌کنید.

اسکویی: شخصیتی که من گرفتم رفتاری اغراق‌آمیز دارد و باید در کل نقش مستطر باشد. البته این رفتار در شرایط مختلف متفاوت است. نقشم را دوست دارم و با آن زندگی می‌کنم و حتی بدجنسی‌هایش من را آزار می‌دهد. در سریال «مستوران» هم که نقش یک ساحره را ایفا کردم اذیت شدم. من نقش خود را در «دایره گچی قفقازی» کارتونی ندیدم. برخی از بخش‌های نقشم را با پیشنهاد به آقای دژاکام حذف کردیم، زیرا کمکی به نقش نمی‌کرد. نقش من کوتاه است، اما به نظرم اثرش را روی مخاطب می‌گذارد. معتقدم در تئاتر نقش بزرگ و کوتاه نداریم بلکه اثرگذاری خیلی مهم است.

آقای دژاکام به سراغ نمایشنامه «دایره گچی قفقازی» برای اجرا رفتید که پیش از این یک اجرای موفق و تأثیرگذار از آن توسط زنده‌یاد حمید سمندریان و با حضور سعید پورصمیمی، حسن پورشیرازی، آزیتا حاجیان، آرمان امید، سهراب سلیمی و هنرمندان دیگر با طراحی صحنه علی رفیعی در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفته بود. آن اجرا در ذهن و خاطره مخاطب و تئاتر ایران حک شده است. آیا برای شما چالش‌برانگیز نبود که اثرتان با آن اجرا مقایسه شود؟

دژاکام: نه، چرا باید چالش داشته باشد؟

اینکه کارتان با آن اجرای موفق مقایسه شود.

مقاومت «گروشه» در «دایره گچی قفقازی» برای من بسیار جذاب و آموزنده بود تا بدانم که نباید هیچ‌وقت از مقاومت دست بردارم و عقب بنشینم، وقتی ایمان دارید و این ایمان بر اساس شناخت شکل گرفته است باید ایستاد و کار کرد. تمام ایران تئاتر تجاری شده است ولی من این کار را نمی‌کنمدژاکام: نه، اصلا. حتی یک ثانیه به این موضوع فکر نکردم. چه ربطی می‌تواند به من داشته باشد. من در دوره لیسانس ۴ سال و در دوره فوق‌لیسانس ۲ سال شاگرد آقای سمندریان بودم و بعد از دوره فوق‌لیسانس تا پایان دوره حیاتش به عنوان همکار در کنارش بودم. آخرین امضایی هم که از طرف ایشان زدم رساله حامد بهداد بود. به چه دلیل باید برای من چالش‌برانگیز باشد؟ من اثرم را دوست دارم. این ملاقاتی است بین من و کسی که دوستش دارم و به فرد یا اتفاق دیگری هیچ ارتباطی ندارد. نه تنها چالش نبود حتی یک ثانیه فکر من را هم به خود مشغول نکرد.

اینکه با این قاطعیت می‌گویید چالش‌برانگیز نبوده جالب است. بسیاری از کارگردان‌های مطرح تئاتر و سینمای جهان هم وقتی می‌خواهند اثری را که پیش‌تر تجربه موفقی داشته تولید یا اجرا کنند با چالشی این چنینی مواجه می‌شوند.

اسکویی: در نهایت مقایسه خواهد شد ولی ربطی ندارد، چون نگاه و تفکر امیر دژاکام از نمایشنامه «دایره گچی قفقازی» است.

دژاکام: این اولین باری بود که این مقوله وارد ذهن من شد. حتی یک ثانیه هم به این موضوع فکر نکرده بودم. من قرائت خود، گفتگوی خود، زندگی خود و فهم خودم را از این اثر اجرا کردم و بعید می‌دانم فرد دیگری چنین قرائت و فهمی از «دایره گچی قفقازی» داشته باشد. این اثر با همه آثار دیگر برشت فرق دارد. مقاومت «گروشه» در «دایره گچی قفقازی» برای من بسیار جذاب و آموزنده بود تا بدانم که نباید هیچ‌وقت از مقاومت دست بردارم و عقب بنشینم، وقتی ایمان دارید و این ایمان بر اساس شناخت شکل گرفته است باید ایستاد و کار کرد. تمام ایران تئاتر تجاری شده است ولی من این کار را نمی‌کنم. در انتخاب بازیگر هم النا امیدی را برای نقش «گروشه» انتخاب کردم.

اما قصد انتخاب بازیگری چهره را داشتید و طبق گفته خودتان النا امیدی به عنوان بازیگر رزرو حضور داشت.

دژاکام: تلقی شما این است.

خود بازیگر هم به این موضوع اشاره کرد.

النا امیدی: تهیه‌کننده اینگونه می‌خواست.

دژاکام: تلقی شما و بازیگر این است و قرار نیست کارگردان هر چه که می‌گوید همان را انجام دهد. من برای النا امیدی به نتیجه می‌رسیدم و سخت‌کوشی‌اش را فعال می‌کردم. تهیه‌کننده هم یک بازیگر را پیشنهاد داد که من نپذیرفتم.

اسکویی: واقعیت این است که آقای دژاکام دوستانش را برای حضور در این کار دعوت کرد و زیر بار حضور افراد دیگر نرفت. من دوست ۳۰ ساله ایشان هستم.

دژاکام: مگر چند بار دیگر به دنیا می‌آیم که غیر از دوست کنارم باشد؟ من تئاتر کار می‌کنم، تجارت نمی‌کنم.

اسکویی: شعار آقای دژاکام این است که من تجارت نمی‌کنم، تئاتر کار می‌کنم. این شعار برایم خیلی جالب است.

چرخه اقتصادی تئاتر خیلی معیوب است و تورم اقتصادی در تئاتر خیلی چشمگیر است. هزینه تولید یک تئاتر در سالن اصلی تئاتر شهر خیلی بالا است و فروش گیشه هم پاسخگوی هزینه‌های نمایش نیست. این چالش‌های اقتصادی روی کیفیت تئاتر تأثیر می‌گذارد و گروه مجبور است از ایده‌آل خود در طراحی صحنه، لباس و بسیار مسائل دیگر دور شود. در این بین توجه به بخش تجاری و فروش گیشه هم ضرورت پیدا می‌کند تا گروه بتواند هزینه‌های خود را تأمین کند.

دژاکام: همین مطلب را در بروشور «دایره گچی قفقازی» نوشته‌ام. همه راه‌ها را به گونه‌ای بسته‌اند که تئاتر ناگزیر به سمت تجاری‌شدن برود. یا باید به تئاتر تجاری تن بدهید یا باید قربانی شوید.

یعنی نمی‌توان حد میانه را داشت؟

به دلیل سابقه و تجربه‌ای که دارم بلد هستم کار‌ها را ارزان تمام کنم. می‌دانم که دکور و لباس را چگونه تدارک ببینم.

دژاکام: نه نمی‌توان. یک حد وسط وجود داشت که من آن را رعایت کردم. من کارگردان متفاوتی هستم، من بازیگر تربیت می‌کنم. ۵۰ نفر از شاگردانم در این نمایش حضور دارند که بسیار مستعد هستند و تک تک‌شان زحمت می‌کشند. این بخشی از نیروی من بود که بسیاری از کارگردان‌های دیگر ندارند. اگر هم شاگردی داشته باشند آن شاگردان بازیگر نیستند و توان بازی در کنار بازیگران حرفه‌ای را ندارند. اگر در مقابل رابعه اسکویی بازیگری حضور داشت که توان بازی نداشت، قطعا رابعه اسکویی علیرغم رفاقت ۳۰ ساله‌مان از کار خداحافظی می‌کرد.

به دلیل سابقه و تجربه‌ای که دارم بلد هستم کار‌ها را ارزان تمام کنم. می‌دانم که دکور و لباس را چگونه تدارک ببینم. تقریبا یک سوم هزینه‌های رایج دکور و لباس نمایش «دایره گچی قفقازی» را تدارک دیدم و بر این نکته تأکید دارم که دکور نمایش همان دکوری است که مدنظرم بود. تهیه‌کننده هم تا جایی با ما بود و از جایی دیگر با ما نبود و رقمی اندک به ما داده است.

با زنده‌یاد آتیلا پسیانی در خیابان می‌ایستادیم و وسایل و لباس‌های کهنه، دور ریز و مستعمل را جمع‌آوری و برای کار استفاده می‌کردیم. واحد درسی در کارگردانی پیشرفته مبنی بر استفاده از وسایل دور ریز و زباله‌های صنعتی و ... وجود دارد. من با کارگردانی که تازه کار خود را شروع می‌کند تفاوت دارم و می‌دانم چگونه باید با حداقل امکانات بهترین نتیجه را داشته باشم.

باز هم مایل به بازی در عرصه تئاتر هستید؟

اسکویی: تجربه زیادی در تئاتر دارم و لحظه لحظه تئاتر برای من عین زندگی است. امیدوارم همه آدم‌ها فرصت یک لحظه حضور روی صحنه تئاتر را داشته باشند. همیشه گفته‌ام که در فیلم و تصویر به اندازه هر لحظه حضورم پیر می‌شوم ولی تنها جایی که احساس پیری نمی‌کنم روی صحنه تئاتر است. حال روحی و جسمی‌ام روی صحنه تئاتر خیلی خوب است.

قدر برخی افراد را باید بدانیم. قدر امیر دژاکام را بدانیم، امیر دژاکام هنرمند بزرگی است. در این شرایط هنر برای شاگردان خود زحمت بسیاری را متحمل می‌شود. زنده‌یاد سمندریان هم هر وقت کاری را روی صحنه می‌بردند شاگردان‌شان در آن نقشی داشتند. بعد از این همه سال می‌بینم که دژاکام از شاگردان خود حمایت می‌کند و من از او یاد می‌گیرم. قدر همه امیر دژاکام‌ها را باید بدانیم، زیرا با تفکر نسبت به شاگردان خود برخورد می‌کنند. همیشه بازیگران سینما که در تئاتر حضور دارند خوب نیستند. باید به جوانان، فضا برای کار کردن بدهیم. باید به جوانان بها بدهیم. ما بازیگر کم داریم و از هر بازیگری واقعا ۵ نفر هم نداریم. ما دیگر مانند اکبر عبدی نداریم. باید به بازیگران جوان بها و اجازه رشد دهیم. نباید یکدیگر را خفه کنیم.

در شبکه نمایش خانگی شاهد حضور چند بازیگر هستیم که در سریال‌های مختلف حضور دارند. این امر مخاطب را خسته می‌کند. اجازه و فرصت کار به دیگران را هم بدهیم. به بچه‌های جدیدی که می‌آیند فضا بدهیم، زیرا استعداد‌های خیلی درخشانی هستند.

خانم اسکویی شما یک تجربه مهاجرت خودخواسته داشتید.

اسکویی: و خودخواسته هم برگشتم.

بله، اما خیلی درباره این اتفاق و تجربه صحبت نکردید. تجربه آن مهاجرت چگونه بود که شما را دلزده کرد؟

اسکویی: من برای بازی مهاجرت نکرده بودم بلکه قرار بود کار تولید انجام دهم. متأسفانه فردی که نمی‌خواهم نامی از او بیاورم در شرایطی اتفاق بدی را برای من رقم زد و من مجبور شدم طی ۳ سال تجربه‌های بدی را کسب کنم. حدود ۵ ماه بیش‌تر با آنها همکاری نداشتم و با یک دعوای شدید از کار کنار کشیدم. اگر می‌دانستم قرار نیست که اعدام شوم یا اتفاقات خاصی برایم رقم بخورد، خیلی زودتر به ایران برمی‌گشتم. اگر ۲۰ یا ۲۵ روز دیرتر به ایران برمی‌گشتم از افسردگی می‌مردم و باید جنازه‌ام به ایران می‌آمد. طی یک اتفاق به ایران برگشتم و خیلی خوشحالم. من در ایران رابعه اسکویی هستم، در ایران بازیگر هستم و هیچ جای دیگری در دنیا بازیگر نیستم.

اصلا تجربه خوبی برای من نبود، اما تجربه‌ای بود که من را ساخت. هر دره‌ای یک قله دارد و هر قله‌ای یک دره. قدر هم را بدانیم و به هم بها بدهیم.

منبع خبر "تابناک" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.