به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، دیگر کسی از کاربران ایرانی انتظار ندارد که اینترنت با کیفیت و پایدار باشد. مردم ایران به جای آنکه نگران مصرف منصفانه یا هزینه بستهها باشند، روزانه با مجموعهای از اختلالات اساسی، قطعیهای مقطعی، پینگ بالا، جیترهای عجیب، و سرعتهایی مواجهاند که تنها روی کاغذ اسمیاند.
در حالی که مسئولان هر هفته وعده «رفع فیلترینگ»، «ارتقای کیفیت» یا «افزایش پهنای باند» میدهند، واقعیت در زمین چیز دیگری است. بسیاری از کاربران، بهویژه کسانی که به صورت حرفهای در حوزههای آنلاین، بازی، تولید محتوا یا تجارت الکترونیک فعالیت دارند، دیگر از گفتن مشکلات خسته شدهاند. اما مشکل هنوز پابرجاست و در برخی موارد، وخیمتر هم شده است.
اینترنت در ایران، دیگر یک سرویس نیست؛ بلکه بهنوعی آزمون روزانه برای سنجش صبر، تحمل و فرسایش روانی مردم تبدیل شده است. آنچه باید شریان حیاتی توسعه اقتصادی، آموزشی، اجتماعی و حتی پزشکی باشد، در عمل به معبری پر از گرههای فنی، اختلالهای مزمن، قطعیهای گسترده، و محدودیتهای ساختاری بدل شده است. این بحران نه ناشی از تحریم است، نه کمبود زیرساخت. بلکه محصول سیاستگذاریهای امنیتمحور، انحصارگرایی نهادینهشده، فقدان نظارت مؤثر و بیاعتنایی نهادهای متولی به حقوق شهروندی در فضای دیجیتال است.
اگرچه ظرفیت پهنای باند بینالمللی و داخلی در سالهای اخیر افزایش یافته، اما آنچه در عمل به کاربر میرسد با آنچه روی کاغذ نوشته میشود، دو جهان متفاوت است. اختلال در کیفیت اتصال، بالا بودن تأخیر ارتباطی (latency)، نوسان در زمان پاسخدهی (jitter) و کاهش شدید سرعت واقعی نسبت به سرعت اسمی، بخشی از تجربه روزمرهی میلیونها کاربر است.
در بسیاری از ساعات شبانهروز، حتی اتصال به سرورهای داخلی نیز با تأخیرهای نامعمول همراه است. پینگهای تا بیش از ۳۰۰۰ میلیثانیه، جیترهای چند ده میلیثانیهای و قطعیهای مکرر، تجربهی کاربران از تماس تصویری، جلسات آنلاین، آموزش مجازی و حتی استفاده از اپلیکیشنهای بانکی را مختل کرده است.
واقعیت تکاندهنده آن است که حتی در اتصال به سرورهای داخل کشور نیز کاربران با اختلالاتی مواجهاند که نشان میدهد زیرساخت ارتباطی در بسیاری از مناطق کشور از حداقلهای استاندارد برای real-time communication برخوردار نیست. این بدان معناست که حتی در غیاب اتصال بینالمللی، شبکه ملی نیز از کارایی لازم برخوردار نیست. سیستمهای بانکی، پلتفرمهای داخلی، خدمات شهری و سامانههای اورژانسی نیز از این ضعف ساختاری متأثرند.
در هیچکجای جهان، «توسعه دیجیتال» با «اختلال ساختاریافته» معنا نمیشود؛ مگر در ایران. در شرایطی که جهان به سوی دسترسی آزاد، سرعت بالا، و اینترنت فیبر نوری همگانی حرکت میکند، ایران گرفتار نوعی فروبستگی دیجیتال است که حاصل تصمیمگیریهای غیرشفاف، نگاه امنیتی بر زیرساخت، و ساختار معیوب بازار ارتباطات است. فیلترینگ گسترده، بستن پرتهای حیاتی برای سرویسهای جهانی، کند کردن عمدی VPNها و اولویت دادن به «کنترل» بهجای «کارآمدی»، چهره اینترنت ایران را به شبکهای نیمهفلج با بدترین عملکرد منطقهای بدل کرده است.
بازار اینترنت در ایران، عملاً انحصاری و فاقد رقابت واقعی است. زیرساختهای اصلی توزیع پهنای باند در اختیار بازیگرانی معدود قرار دارد که یا به دولت متصلاند یا در عمل زیرمجموعه آن محسوب میشوند. شرکتهای ارائهدهنده خدمات اینترنتی نیز، در غیاب رگولاتوری مستقل و مؤثر، بهجای رقابت در کیفیت و قیمت، به تکرار کلیشههایی چون «مشکل از سمت تجهیزات بالادستی» یا «اختلال موقتی در دکلها» بسنده میکنند. کاربر نیز در این چرخه، نه ابزار شفافسازی دارد و نه حق انتخاب واقعی.
برخلاف تصور عمومی، تستهای سرعتی که برخی اپلیکیشنها ارائه میدهند، بههیچوجه بازتاب واقعی کیفیت اتصال کاربران نیستند. این تستها معمولاً به سرورهایی خاص و در شرایط ایدهآل انجام میشوند. اما آنچه در تجربه واقعی کاربران مشاهده میشود، چیزی فراتر از اعداد روی صفحه است: کندی بارگذاری سادهترین صفحات، لگ در تماسهای صوتی، قطع مکرر بازیهای آنلاین، و از کار افتادن خدمات ابری و آموزشی.
اینترنت ناکارآمد فقط یک مسئله فنی یا رفاهی نیست؛ مسئلهای تمامعیار اقتصادی است. هزاران کسبوکار کوچک آنلاین، فروشگاههای دیجیتال، پلتفرمهای فریلنسری، خدمات حملونقل و گردشگری هوشمند، و شرکتهای دانشبنیان روزانه متضرر میشوند. نبود اینترنت پایدار، شفاف و آزاد، به معنای عقبماندگی در رقابت منطقهای و جهانی است. محدودسازی دسترسی آزاد به پلتفرمهای بینالمللی، اختلال در APIها، و تحمیل فیلترینگ گسترده، نهفقط اعتماد عمومی را فرسوده، بلکه اعتماد سرمایهگذاران داخلی و خارجی را نیز بر باد داده است.
در تمام سالهای گذشته، مسئولان تنها به وعدههای تکراری بسنده کردهاند: «بهبود کیفیت»، «رفع فیلترینگ»، «گسترش دسترسی»؛ اما در عمل، هر گام تازه به عقبنشینی بیشتر انجامیده است. هیچ سامانه عمومی برای پایش کیفیت اینترنت وجود ندارد، هیچ گزارش شفاف و قابل ارزیابی توسط اپراتورها منتشر نمیشود، و هیچ نهاد پاسخگویی در برابر نارضایتی کاربران دیده نمیشود. این سطح از مسئولیتگریزی، عملاً اینترنت را به ابزاری بیصاحب و از کار افتاده در ساختار خدمات عمومی بدل کرده است.
شاید تلخترین واقعیت این باشد: کاربر ایرانی، به جای آنکه مصرفکنندهی خدماتی قابل اتکا باشد، به گروگان نوعی نظام تصمیمگیری امنیتیـانحصاری تبدیل شده است. زیرساخت دیجیتال کشور در حال فروپاشی خاموش است، در حالی که مردم هر روز، ساعتها از عمر، کار و زندگی خود را صرف بارگذاری ساده یک فایل یا باز کردن یک صفحه میکنند.
در آخرین رتبهبندیهای جهانی، ایران در میان کشورهای پایین جدول از نظر کیفیت اینترنت، آزادی دیجیتال و پایداری ارتباطات قرار دارد. این جایگاه نه فقط نتیجه تحریمهاست، نه کمبود فناوری. این رتبه محصول مستقیم یک نظام تصمیمگیری است که مردم را نه بهعنوان شهروند دیجیتال، بلکه بهعنوان «مخاطب مدیریتشده» تلقی میکند. و تا این نگاه تغییر نکند، وضعیت نیز تغییر نخواهد کرد.