عصر ایران ؛ جعفر محمدی - از منظر شخصی من، امیرحسین مقصودلو معروف به "تتلو" خواننده ای است که حتی برای شنیدن یکی از ترانه هایش هم نباید وقتت را تلف کنی. اصلاً یکی از ملاک های من برای گوش ندادن به یک ترانه این است که تتلو خوانده باشد. هر کدام از کارهای عجیب و غریبش از ترویج مواد مخدر روی صحنه و فحش های رکیکی که در حال مستی می داد تا آن صفحه اینستاگرام نابهنجارش و کارهای غیراخلاقی در ویلای ترکیه و ... به تنهایی می تواند برای دوست نداشتن کسی کفایت کند. حتی، ریخت و قیافه ای هم که برای خودش درست کرده برای من قابل درک نیست، هر چند که هر کسی مالک بدن خویش است و ربطی به من و دیگران ندارد.
این ها، البته نظر شخصی من است -که ملاک نیست- و می دانم که میلیون ها جوان و نوجوان، با ترانه های او نه تنها ارتباط برقرار کرده اند که با آن زندگی هم می کنند. تتلو را عاشقانه دوست دارند و حتی اخیراً در خبرها آمده بود که نوجوانی سرقت کرده بود بدان امید که به زندانش بیندازند تا در آنجا بتوانند تتلو را از نزدیک ببینید!
این ها واقعیت های نسل امروز است که گاه 180 درجه با ذهنیت ها ما میانسالان متفاوت است. تفاوتی که اگر نبینیم و به رسمیت نشناسیم و به انتخاب های نسل جدید احترام نگذاریم، شکاف بین نسلی، از همینی هم که هست، فاجعه بارتر خواهد شد.
این ها را نوشتم نه برای باز کردن بحث شکاف بین نسلی و عدم درک متقابلی که در جامعه ما بیداد می کند؛ نوشتم که همین اول کار تصریح کنم که نه تنها هیچ علاقه ای به تتلو ندارم که صادقانه بگویم از او بدم هم می آید. این حق هر شهروندی است که از خواننده ای خوشش بیاید یا نه، بدش بیاید یا نه.
با این مقدمه که کمی هم طولانی شد، می پردازم به اصل موضوع و آن صدور حکم اعدام برای تتلو است.
چندی پیش رهبر انقلاب در پیامی به حوزه های علمیه به نکته مهمی اشاره کردند که جا داشت و دارد، بسیار عمیق و گسترده بدان پرداخته شود. ایشان به تغییرات نسلی پرداخته و با استفاده از تعبیر "عقلانیّت تحوّل یافتۀ نسل ها" تصریح کردند:
« فقه، پاسخ دین به نیازهای عملی فرد و جامعه است. با عقلانیّت تحوّل یافتۀ نسل ها، این پاسخگویی باید امروز بیش از گذشته دارای پشتوانهی فکری و علمی استوار و در عین حال قابل فهم و هضم باشد.
دیگر اینکه پدیدههای پیچیده و پُرتعداد در زندگی امروز مردم، سؤالهای بیسابقهای را پیش میآورد که فقه معاصر باید پاسخ آنها را آماده داشته باشد... .»
من وارد پرونده قضایی تتلو نمی شوم زیرا نه اطلاعی از جزئیاتش دارم و نه برغم این که حقوق خوانده ام، ادعای حقوقدانی دارم. فقط از منظر یک شهروند معمولی می پرسم آیا "عقلانیّت تحوّل یافتۀ نسل ها" می پذیرد جوانی نابخرد و خام گو که به گفته وکیل خودش "دارای اختلال روانی و شخصیتی است و پزشکی قانونی و پزشک زندان هم این را تایید کرده" به خاطر گفتن اراجیفی احمقانه، سلب حیات و به خاک سپرده شود؟!
آیا بازگشت داوطلبانه او به ایران در حالی که می دانست لب مرز دستگیر می شود - که شد - و نیز اظهارات بعدی او توبه عملی محسوب نمی شود؟ و آیا نمی شود با نگاه رأفت آمیزی که پیامبر بزرگ خدا (ص) همیشه بر آن تاکید داشته اند پرونده اش را بررسی کرد؟ چگونه می شود با افتخار این حکایت تاریخی را روی منابر برای مردم شرح داد که پیامبر حتی کسی که هر روز بر سر مبارک ایشان زباله می ریخت را بخشود و وقتی مریض شد به عیادتش هم رفت، ولی در مواجهه با یک جوان نادان و دارای مشکلات روانی، این سیره نازنین را -که اشک عشق و شوق بر چشم می آورد- نادیده گرفت و حکم به قتلش داد؟!
این ها، بخشی از همان سوالاتی هستند که رهبر انقلاب به درستی در پیام شان بدان اشاره کرده و خواهان پاسخگویی علمی شده اند به گونه ای که "در عین حال قابل فهم و هضم" باشد.
حتماً فرق است بین یک دشمن عنود که با علم و آگاهی و طرح و نقشه به مقدسات می تازد و جوانی خام که از سر عدم تعادل روانی و ضعف بنیه دینی دهان به یاوه می گشاید. راستی ضعف بنیه دینی تتلو و هم نسلانش تقصیر کیست؟ تقصیر همان هایی نیست که روزگاری به استناد آیه نفر* راهی حوزه های علمیه شدند تا بعد از یاد گرفتن دین به سوی مردم دیار خویش بازگردند و عهده دار تبلیغ دین شوند ولی به جای ترویج دین، وزیر و وکیل و نماینده مجلس و مدیرکل و رئیس شدند و برخلاف اسلاف شان، غرق در دنیا؟ و ناگهان به خود آمده اند و می بینند که بسیاری از جوانان، معرفت حتی سطحی از دین که نه، حتی بلد نیستند دو رکعت نماز بخوانند! و یکی هم دارد آن بالا روی سن یا در صفحه اینستاگرامش مست و پاتیل، هر چه مزخرف به ذهنش می رسد را بر زبان می آورد: حالا چه کنیم؟ اعدامش کنیم تا درس عبرتی باشد برای بقیه!
ولی این راهش نیست آن هم وقتی راه بازگشت و هدایت هیچگاه همواره باز است و اتفاقاً این مسیر با اسلامی که ما یادش گرفته ایم، همسوتر است و نتیجه اش می شود "و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا".
وانگهی تتلو، برای بسیاری از نوجوان های امروزی که هنوز ترانه هایش را با عشق و علاقه گوش می کنند و نگران پرونده اش هستند، اولین نقطه تماس جدی با دین و حکومت دینی است. تعدادشان هم کم نیست و سر به میلیون ها نفر می گذارد. تصور کنید نوجوانی مثلا 16 ساله را که نه از اسلام چیزی می داند - جز این که شنیده که خودش هم مسلمان است - و نه از نظام جمهوری اسلامی. او فقط و فقط در عالم نوجوانانه خودش، سیر می کند و با ترانه های تتلو اوج می گیرد و کیف می کند و درست در این اثنا می شنود که نظام اسلامی می خواهد خواننده مورد علاقه اش را به خاطر اسلام، بکُشد!
چه پاسخ قابل هضم و فهمی به "عقلانیّت تحوّل یافتۀ او و هم نسل هایش وجود دارد؟ و آیا همین نقطه آشنایی او با دین و حکومت دینی، زیربنای اعتقادی اش را درباره این دو تشکیل نخواهد داد؟ چرا باید اولین نقطه تماس "میلیون ها نوجوان" با "شریعت و حکومت مبتنی بر آن" را این گونه رقم زد؟ و اگر رقم بخورد، قابل اصلاح خواهد بود؟!
خبط و خطایی راهبردی تر از این می توان ترسیم کرد؟
اتفاقاً پرونده تتلو، که نوجوانان و جوانان بسیاری مجدانه تعقیبش می کنند، می تواند محملی برای آشنایی هر چه بیشتر آنها با دینی باشد که پیامبرش بر سهله و سمحه بودنش می بالید و چنان مهربان و دوست داشتنی بود که حتی شمشیر کشندگان به روی خودش را هم عفو می کرد. آیا چنین پیامبر نازنینی بیشتر شایسته عشق ورزی و پیروی است یا دینی که برخی از مسلمانان، آلوده به انواع سختگیری ها و سخت خویی ها کرده اند؟
پی نوشت:
* فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ (چرا از هر گروهی از مومنان، طایفهای کوچ نمیکنند که بر دین آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خودداری کنند.) توبه 122